* * * * *
نگاهی توی آینه به خودم انداختم. باز خداروشکر که مهرداد لباسام و فرستاد.
عطرم و برداشتم و باهاش طبق معمول دوش گرفتم
روسری مو روی سرم مرتب کردم و همزمان در اتاق باز شد.
برگشتم و با دیدن آرمین بی اراده محوش شدم.
کت اسپرت مشکیش خیلی بهش میومد…
نگاهش و از سر تا پام گذروند و اومد تو. درو بست که پرسیدم
_آیلا کجاست؟
جوابی نداد. با اخم جلو اومد و با نگاه به مانتوم گفت
_دوست داری همه زل بزنن به اندام سکسیت؟
رنگم سرخ شد که با تحکم گفت
_چرا فکر کردی غلطایی که تو این چهار سال کردی و جلوی چشم منم می تونی بکنی؟پاکشون کن. اینم عوض کن!
عصبی گفتم
_ربطی به تو نداره آرمین!
ابرو بالا انداخت و گفت
_پاکشون کن!
فقط زل زدم به صورتش که دستش و کنار صورتم گذاشت و با شصتش محکم روی لبم کشید و گند زد به رژ صورتی براقم و حرصم و در آورد.
کج خندی زد و گفت
_اینم جر بدم تو تنت؟
دستش تا خواست سمت مانتوم بیاد عقب رفتم و گفتم
_من مانتوم خوبه عوضشم نمیکنم. تحت فشارم بذاری این بار یه جوری میرم که اگه کل قبرای این دنیارم باز کنی جنازمم گیرت نیاد.
با این حرفم ساکت شد.
کیفم و برداشتم و از اتاق بیرون رفتم.
* * * * *
#لیلی
با بالش توی بغلم خیره به یه نقطه ی نامعلوم شده بودم.
آرش باور نمیکرد اما من مطمئن بودم امیر زندست.من می دونستم که امیر نمیمیره… هیچ کس نمیتونه اونو بکشه! حالا هم برگشته تا بازم انتقام بگیره!
بازم پیامکی که از یه شماره ی ناشناس برام فرستاده شده بود رو نگاه کردم
_به زودی همو می بینیم ملکه ی من!اگه جون جناب سرگرد واست مهمه تا اون موقع ازش فاصله بگیر.
با حرص موبایل و پرت کردم…. اگه واقعا بلایی سر آرش بیاره چی؟
با زنگ موبایلم ترسیده تکونی خوردم. باورم نمیشد تا این حد از امیر می ترسیدم.
با دیدن شماره ی آرش نفس عمیقی کشیدم و جواب دادم که گفت
_لیلی چرا نیومدی اداره؟خوبی؟
گرفته گفتم
_یه کم سردردم…خوب میشم میام.
_اتفاقی نیوفتاده مگه نه؟
سکوت کردم.باید جریان پیامک رو بهش میگفتم؟اما اگه بلایی سرش میومد چی؟
اما نه. این بار دیگه نمیخواستم چیزی و از آرش مخفی کنم با تته پته گفتم:
_یه اتفاقی افتاده آرش…یکی امروز بهم پیام داد…نوع حرف زدنش مثل امیر…
وسط حرفم پرید
_امیر مرده لیلی!
نفسم و فوت کردم. چرا حرفم و باور نمیکرد؟
با مکث گفت
_من اون فیلمی که برات فرستادن و چک کردم. فیلم دقیقا از همون زاویه ای گرفته شده که به امیر شلیک کردن. دقیقا از بیرون همون پنجره. اون لحظه قاتل احتمالا روی پشت بوم ساختمون روبه رویی بوده اما من همون موقع دوربین ها رو چک کردم هیچ اثری ازش نبود.
دلم روشن شد و گفتم
_یعنی این پیاما هم کار همونه؟
_شک نکن! هر کی هست اون قدر به امیر نزدیکه که تیکه کلاماش و هم میدونه. فقط اینو مطمئنم کسی که داره تو رو اذیت میکنه،قاتل امیره!
با تردید گفتم
_اگه همش نقشه ی امیر باشه چی؟
انگار از خنگ بودن من حرصش گرفته بود که گفت
_عزیزمن ما اونجا بودیم.تو دیدی که به امیر شلیک شد. من چک کردم مطمئنم مرد.تیر به مغزش خورده بود. اما تو اونو انقدر قدرتمند فرض کردی که بتونه زنده بشه؟
حق داشت؛با بغض گفتم
_آخه ترسیدم بازم بلایی سرت بیاره!
با مکث گفت
_گریه میکنی؟
تند گفتم
_نه نه… باهام صحبت کردی حالم خیلی بهتر شد.
_باشه پس تنها نمون بیا اداره با هم روش کار کنیم میخوای من بیام دنبالت؟
بلند شدم و گفتم
_نه خودم میام!
_باشه. منتظرم.
تلفن و قطع کردم و بلند شدم. باورم نمیشد انقدر احمق باشم که با یه پیام خودم و این طور ببازم. حق با آرش بود،امیر مرده بود،همه ی اینا محال بود که یه بازی باشه.
* * * * *
ماشین و جلوی خونم پارک کرد.دلم نمیخواست ازش جدا بشم حتی برای یه لحظه! اما اون بعد از اون شبی که اعتراف کرد دوستم داره دیگه هیچ حرفی نزده بود.
بدون نگاه کردن به چشماش گفتم
_ممنونم…شب بخیر!
خواستم پیاده بشم که مچ دستم و گرفت.
برگشتم و نگاهش کردم که با لحن خاصی گفت
_به یه چایی دعوتم نمیکنی؟
رک و راست گفتم
_نه.برو خونه پسرت…
زمزمه وار حرفم و قطع کرد
_پیش مامانشه!
اخمام در هم رفت.اون یه بچه داشت و من حق نزدیک شدن بهش رو نداشتم. حداقل تا وقتی که تکلیفش با خودش معلوم نیست.
با لحن تلخی گفتم
_خوب تو هم برو پیش مامانش!
با حرفم اخماش رفت توی هم و گفت
_ما سه سال پیش طلاق گرفتیم!
_اما اون هنوز دوستت داره.تو هم که ازدواج نکردی…هیچ مانعی بین تون نیست!
عصبیش کردم
_طوری حرف نزن انگار هیچی نمیدونی لیلی. من حتی ازدواجمم با ساناز به خاطر تو بود.
_بچه دار شدنت چی؟
با خشم نگاهم کرد و بی هوا داد زد
_چرا عذابم میدی؟هزار بار گفتم من اون شب مست بودم.مثل سگ خوردم تا یادم بره تو و اون یارو با هم…
نفس عمیقی کشید و به سختی خودش و کنترل کرد و گفت
_پیاده شو!
دلخور پیاده شدم و داشتم بند کیفم و روی شونم مرتب میکردم که ماشینی با سرعت به سمتم اومد..
درست سمت من اون هم با بالا ترین سرعت…
🍁🍁🍁
پیشنهاد میکنم رمان معشوقه جاسوس رو هم بخونید جالبه
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 4
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
سلام بچه ها دلم براتون تنگ شده بود بخصوص مریم،یاس،سجاد،ساشا،مدافعان،مخالفان بنده،قرن بیستو یک عزییییز،عاقل ،نرگس و ….
تازه فهمیدم اینترنت چقدر مفیده !!!
اون عزیزی که گفتی از صدتا فش بدتره….تابلوعه…راحت باش خخخخخ
ن بخدا واقعن عزیزی
پس کو پارت 45؟ کی میزارینش؟
اولم ما با پسر خاله ها و دخترخاله هامون مثل خواهر و برادریم و با هم بزرگ شدیم و اصلا همچین چیزی بین ما نیست
دوما خجالت بکش میلاد خودش زن داره همین یه ماه با زنش اینجا بودن 😠😡😡
تو رو خدا لطف کن این لیلو بکش از رمان بره بیرون
رمانو دیگه خیلی داری تخیلی میکنین اول میگن امیر مرده حالا میگه زندس اگه ارش و لیلیو امیرو بندازین از رمان بیرون خیییییییییییییلی رمان جذاب میشه
مرسی اه.
خخخخخخخخخ خوب شما مال کجایین که برفرض من بخوام بیام خواستگاری؟
پس خدا دادی خوشگلن حتما
چندسالشونه
راستی چرایکیشونو نمیگیری برا داداش میلاد ها
اولم برو دهنتو یه آب بکش
ما با دخترخاله ها و پسرخاله هامون مثل خواهر و برادریم و باهم بزرگ شدیم
دوما میلاد خودش زن داره
راستی سه شنبه 28 آبان عروسیش بود (اون دختر خاله ای که واسه تو کنار گذاشته بودم)ولی تو نیومدی و الان بردنش خلاصه انقدر تو عروسی داد زدم و رقصیدم بدنم درد میکنه و گلوم گرفته تازه انقدر با داماد رقصیدم که فیلمبردار روما زوم کرده بود بجای عروس
لطفا پارت ها رو زود ب زود بزارید ممنونم از توجه شما
بچه ها اون روز یکی رو آوردن بیمارستان بعد یه آمپول داشت قرار بود من بزنم هنوز سرنگ و درنیاورده بودم مرده شروع کرده بود به گفتن یا امام زمان یا قران یا پیرمنم خندم گرفت گذاشتم تا تموم قسماشو بده بعد وقتی همه رو قسم داد گفتم تموم شد قسم دادنتون گفت اره بعد آمپولشو زدم مرد گنده از آمپول می ترسید
خخخ مگه چیه منم میترسم تازه من فشارمم میوفته
ساشا داداش بیا دیشب واسع یکی از دختر خاله هام خواستگار اومد
اونم به عشق اون صورت نشستت جواب رد داد .
لنتی بیا دیگه دختر خالم مگه چه گناهی کرده؟؟
خخخخ مگه دخترخاله ات منو دیده آزاده خانم
چرا جواب نه داده بعد شما قراربود آستین بالا بزنین برام
بعدم شاید با اخلاق من کنار نیان
نه ندیده بود ولی می خواست ببینه .
هِعییی دیر اومدی ساشا دیر همین سه شنبه 28 ام عروسیشه
ای کاش شما دامادمون میشدی
ولی عیب نداره هفتای دیگش هنوز هست فقط ایدفعه رو گند نزنی بعدش مگه اخلاقت چه جوریع؟؟
آزاده خانم مگه من چیکارکردم که میگین گندنزنم
واینکه من که قبلا گفتم یه جورایی مثل این آرمینم زیادی سختگیرم حساسم زیادی غیرتیم واینکه اگه قرارباشه زن بگیرم طرف یاهمون دختره فقط فقط باید مال من باشه واز ارایش بدم می یاد
بابا تو بیا ماهم دختر خالمو سَنَد و قولنامه خلاصه کلا به نامت میزنیم
عجب شوهری بشی تو با این حس
خود خواهید😂😂😂
دخترخاله هام اصلا اهل آرایش نیستند شاید باور نکنی بگی دروغ میگم ولی خدا شاهده
تمومش کن این بحث کثیفو🙃🤣😂
چیه سومینا دلت خواست؟
این بحث کثیف نیست تمیزم نیست کلا یه جورایی مکروه
آره خیلی دلم خاست خفت کنم😃
این ک نصفش مال پارت قبل بود ک 😕😕😐
به داداش سجاد خوبی
یه سوال واقعا استاد دانشگاهی وبعد استاد چه درسی هستی
راستی تواون پارت قبلی گفتی پرستاری سخته واقعیتش اینه اگه علاقه داشته باشی نه
ساشا بخدا خودم صددفعه پرسیدم هی میگه من برای مصاحبه کاری نیومدم بابا بگو دیگه دانشگاهتم بگو
میخوایم با یه جعبه شیرینی و گل بیایم انشاا… خدمتتون
حرص نخور پوستت شل میشه جوش میزنه خخخخخخخ
راستی ببخشید من تو کانال تلگرام عروس استاد بجز این رمان رمان دانشجوی شیطون من رو هم میخوندم ولی نویسنده دیگه ادامش رو نذاشت میشه یکی به من بگه این رمان رو از کجا پیدا کنم چون اگر رمانی رو شروع کنم ولی اخرش رو نتونم بخونم اعصابم خراب میشه لطفا اگر می دونین کجاست به من هم بگید ممنون میشم .
مدا عزیز دانشجوی شیطون بلا هر هفته یه پارت میده بیرون (معمولا اخر هفته ) که تا جایی که من میدونم تو کانال فقط اعلام میکنن که پارت تو سایت رمان من گذاشته شده در ضمن رمان هنوز تموم نشده اگه میخوای بخونی همونطور که گفتم باید تو سایت *رمان من* بخونی
مریم تو چندتا از رمانای این سایت و سایتای دیگرو دنبال میکنی ؟؟
آخه تو هر سایت رمانی که میرم تو کامنتا اسمه تورو میبینم
مریم اینجا… مریم اونجا… مریم همه جا
خب لیست رمانای که من از این 4 تا سایت میخونم یا خوندم و تموم شده عبارت اند از:
مجموعه استاد دانشجو(استاد مغرور من ، عروس استاد ، استاد خلافکار ) _معشوقه فراری استاد_حرارت تنت_دانشجوی شیطون بلا_معشوقه جاسوس_تدریس عاشقانه_خان زاده_ خان (خان هوس باز)_دختر حاج اقا _شاهزاده و دختر گدا_شروع تلخ_شقایق_استاد خاص من _ دلبر استاد
همینا… 😐
درضمن پیشنهاد میکنم حتما معشوقه جاسوس رو بخونید جلد دوم معشوقه فراری استاده پارت گذاریش هم عالیه و همین طور حرارت تنت هم عالیه گرچه که پارت گذاریش پدر ملتو در اورده ولی رمان تقریبا هیجان انگیزیه ولی خب هیچکدوم مث عروس استاد نیستن
پایین این سایتو نگاه کنی نوشته دانشجوی شیطون بلا پارت68, ولی من کاملشو pdf خوندم تو کانال گزاشته بود خیلی وقته تموم شده… و اخرش مثل تمام رمانا نورا و امیرعلی به خوبی و خوشی ازواج کرده و بچشون به دنیا میاد, پولای بابای نورا رم امیرعلی پس میگیره و مامان بابای نورام اونا رو میبخشن ولی داداشش نیماکلا بیخیالشون میشه
از کدوم کانال ایلین جون؟؟
اسمشو میگی؟؟
میشه بگین رمان دانشجوی شیطون بلا رو از
کجا کامل خوندیدن
ﻭﺍﺍﺍﺍﺍﯼ ﺧﺪﺍ ﮐﻨﻪ ﻟﯿﻠﯽ ﺍﺭﺵ ﺑﻬﻢ ﻧﺮﺳﻦ ﺍﻗﺎ ﺍﺳﻢ ﺭﻣﺎﻥ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺧﻼﻑ ﮐﺎﺭﻩ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺮ ﺑﺮﺳﻪ ﺍﻭﻻﺵ ﺧﻮﺏ ﺫﻭﺩ ﺩﺧﺮﺍﺵ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﻋﺮﻑ ﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻣﺎﻧﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺩﻟﺒﺮ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺧﻮﺷﻢ ﺍﻭﻣﺪ ﻧﻪ ﺗﻮﺵ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﻧﻪ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﻧﻪ ﻣﺜﻞ ﻋﺮﻭﺱ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻭ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺧﻼﻓﮑﺎﺭ ﺗﺨﯿﻠﯽ ﻭ ﻏﯿﺮ ﻣﻤﮑﻦ ﺑﻮﺩ
سلام نویسنده حالا که تکلیف ساناز و بچش رو مشخص کردی زودتر تکلیف این امیر رو هم روشن کن که بفهمیم واقعا مرده یا زندش که در بیاییم از این سر در گمی ممنون. وخواهشا کمی از لیلی هم بنویس تا بفهمیم اون هم زندگیش چی میشه چون تو بعضی از پارت ها فقط هاناست از لیلی نمینویسی.
سلام نویسنده حالا که تکلیف ساناز و بچش رو مشخص کردی زودتر تکلیف این امیر رو هم روشن کن که بفهمیم واقعا مرده یا زندش که در بیاییم از این سر در گمی ممنون.
Soli جون لطفا ببند در تالاره اندیشهرو این رمان بایدخوب تموم بشه مگه ما اسکوله نویسنده ی گرامیم خو اگه قرار بود تخمی تموم شه که همون جلد اول تموم شده بود
نویسنده ی عزیز یه لطفی کن ازین لیلیو مجنون بکش بیرون فقط برو تو کاره ارمین و هانا زودتر تموم شه بابا
کاش هر چه سریعتر این رمان تموم شه منتظرم ببینم نویسنده چطور می خواد تمومش کنه😍
سلام
میشه ارش و لیلی رو بزارین کنار و فقط به ارمین و هانا بپردازین؟ اینطوری رمان جداب تر میشه
وااای وای وای😂 تو رو خدا این لیلی و آرش رو این قدر عذاب نده نویسنده جان. داستان عاشقانه ی اینا رو هم داری کم کم جذابش میکنی😍 امیدوارم بهم برسن😍 دوستان امیر هم مرده این قدر کنید لیلی و امیر با هم باشن😑 طرف مرد
این رمان با ی پایان تلخ عالی میشه😍امیر زنده باشه زخمی تر از گشته بخاد هم از ارش هم از لیلی انتقام بگیره و نزاره ارش لیلی ب هم برسن خیلی عالی میشه هانا و ارمین هم حالا هرجور اتفاقی براشون بیوفته ولی بهم نرسن عالی میشه😍😍😍
ببخشید قصد جسارت ندارم ولی شاید خیلی ها مثل شما فکر نکنند .
ما داریم چند ماه یابهتره بگم یه سال داریم این رمانو دنبال میکنیم اگه قرار بشه که آخرش تلخ تموم بشه خب تموم وقتی که گذاشتیم هدر رفته
به احتمالات زیاد شما از یه مشکل روانی رنج میبرید😐
سلام دوست عزیز جسارتا شما کدوم ملیسا هستین؟
نمیدونم الان دقیقا باید چه جوری بگم کدوم ملیسام😓ولی بعید میدونم همو بشناسیم
پوزش میطلبم فکر کردم دوستم هستین
سلام نویسنده اگر کوتاهش کنی و زودتر امیر و لیلی و هانا و ارمین را به هم برسانی ممنون میشم
سلام لطفا نویسنده جان لطفا زودتر هانا و ارمین . امیر و لیلی را به هم برسون چون واقعا دارم کلافه میشم از این همه طولانی بودن
کاش لیلی با امیر ازدواج کنه
هانا هم زود تر با آرمین خوب بشن
آرش هم بیخود کرد سر لجبازی زن گرفت و بچه دار شد😑😑😑
آخه کدوم احمقی بخاطر
لج و لجبازی ازدواج میکنه یعنی آرش الان به فکر اون بچه نیست به هرحال بچشه چطور میتونه انقدر راحت حرف بزنه
همه چی این رمانا اینطور یه که هوس رو به عشق تبدیل میکنند یعنی هوسه اما اسمشو میزارم عشقسر تا ته این رمان همش فحشه آخه چطور ممکنه ی استاد این قدر بی شخصیت باشه چطور ممکنه لیلی بعد از اون جریان اینقدر راحت به سرکارش برگرده مگه نگفتن حق نداره ادامه بده.لیلی میاد میگه فقط ی شب باهاتم در عوض ارش رو نکش آخه آدمی که غرور داشته باشه عزت نفس داشته باشه این کارو میکنه بعدشم الان چرا هیچ توضیحی چرا درباره میلاد نمیدن واقعا بی اساسه خدا همه این افکار این نویسنده هارو شفا بده.
تا اینجا که خوب بود نویسنده جان منتظر پارت بعدی هستیم