رمان استاد خلافکار پارت 45 - رمان دونی

رمان استاد خلافکار پارت 45

 

یک ثانیه هم طول نکشید. به خودم اومدم و از روی کاپوت ماشین آرش پریدم اون سمت و همزمان اون ماشین هم مالید به بغل ماشین آرش…
وحشت زده همون جا نشستم.آرش تند از ماشین پیاده شد و جلوی پام زانو زد و نگران گفت
_خوبی؟
نگاهش کردم و با گریه گفتم
_می‌خواست منو بکشه!
محکم بغلم کرد و با نفسی حبس شده گفت
_تموم شد…آروم باش….بیچاره می‌کنم اونی که بخواد تو رو ازم بگیره لیلی!
هق زدم و گفتم
_آخه از جون ما چی می‌خوان؟
دستاش و دو طرف صورتم گذاشت و اشکامو پاک کرد. با اطمینان گفت
_پیداشون می‌کنم بهت قول می‌دم. تلافی تک تک این اشکاتو در میارم…گریه نکن دیگه!
خیلی ترسیده بودم.. اگه یه دقیقه دیرتر از روی ماشین می‌پریدم با سرعت بالاش الان اون دنیا بودم..
بازوهام و گرفت و بلندم کرد. کیفمو برداشت و دستم و دنبال خودش کشوند.
خودش کلید و از توی کیفم در آورد و درو باز کرد.
قبل از اینکه بریم داخل دستش و گرفتم و گفتم
_تو برو… هر کی هست دوست نداره منو تو رو با هم ببینه آرش.
خیره نگاهم کرد. منتظر رفتش بودم که دست زیر پاها و کمرم انداخت و خیلی سبک بلندم کرد و وارد خونم شد و درو با پاش بست.
ناباور گفتم:
_تو زده به سرت؟من میگم برو اون وقت تو بغلم می‌کنی؟
بی اعتنا از حیاط رد شد و در خونمم باز کرد. منو روی کاناپه خوابوند و به آشپزخونه رفت.
نشستم و گفتم
_برو آرش… حداقل تا وقتی که بفهمیم کیه و از جونمون چی میخواد. بین ما که چیزی نیست چرا می‌خوای حرصش و بیشتر کنی؟
دو دقیقه بعد با آب قند از آشپزخونه اومد بیرون و کنارم نشست.
لیوان و به لبم نزدیک کرد و گفت
_بخور!
یه کم از آب قند و خوردم و سرم و عقب کشیدم.
لیوان و روی میز گذاشت.بهم نزدیک شد و شالم و از سرم در آورد. گیره ی موهام و باز کرد و با دستش سرم و ماساژ داد.
فقط داشتم نگاهش می‌کردم.
دستش و روی رون پام گذاشت و پام و بلند کرد و روی پاهاش گذاشت.

جورابم و در آورد. خواستم پام و عقب بکشم که اجازه نداد.پام و لای پاهاش نگه داشت و اون یکی پامم بالا آورد و جوراب و از پام کشید بیرون.
در حالی که سرم و نوازش می‌کرد نگاهم کرد.
قلبم از این همه نزدیکی مثل دیوونه ها می کوبید.
نگاهم و ازش گرفتم و گفتم
_باید بری آرش.
خودش و به سمتم نزدیک کرد و آروم گفت
_هیچ جا نمیرم.
نفسام تند شده بود. اون می دونست من بی جنبه مو دستش روی پام بود؟می دونست و داشت نوازشم می‌کرد؟
با صدای لرزونی گفتم
_حداقل ولم کن.
بیشتر به سمتم خم شد.من هم اون قدر خم شده بودم عقب که دیگه رسما دراز کشیدم روی مبل!
مانتوم جلو باز بود.به راحتی از تنم درش آورد.
دستش روی شکمم نشست. تیشرتم و بالا داد چون می‌دونست نقطه ضعفم کجاست.
خواستم بلند بشم که خندید و گفت
_اگه یه بار دیگه بگی برو عواقبش بدتر از اینه!
نشستم و با حرص گفتم
_خیلی بیشعوری!
بلند شدم و گفتم
_حالا هم برو من…
دستم و کشید که افتادم روی پاش و لب هاش با قدرت لب هام و شکار کرد.
تیر خلاص و با بوسیدن لب هام زد.
بی اختیار دستم به سمت کتش رفت و از تنش در آوردم.
هر لحظه با شوق بیشتری همو می‌بوسیدیم.
دکمه هاش و تند تند باز کردم. برای یه لحظه ازم فاصله گرفت و تند پیرهنش و در آورد و دوباره صورتش و نزدیک آورد.
بلندم کرد و بدون اینکه دست از بوسیدنم برداره به سمت اتاقم رفت. درو با لگدش باز کرد و این بار نه با ملایمت با خشونت پرتم کرد روی تخت که خندیدم.
کمربندش و باز کرد و خیمه زد روم و سرش توی گردنم فرو رفت.
صدام که بلند شد اونم جری تر شد…خواست تیشرتم و در بیاره که صدای بلند شلیک و بعد شکستن شیشه ها با صدای جیغم یکی شد.

 

#هانا
* * * * * *
با حس خشکی گلوم بیدار شدم و نگاهی به میز کنارم انداختم و آه از نهادم بلند شد.
آب نیاورده بودم. بی خیال خواستم دوباره بخوابم اما می دونستم که آیلا تا صبح چند بار به خاطر آب بیدار میشه. ناچارا بلند شدم و غرق خواب از اتاق در اومدم و از پله‌ها پایین رفتم.
نگاهم روی آرمین موند که یه شیشه رو خورده بود و حالا هم عین اجازه روی مبل بود..
خیلی بیشتر از قبل می‌خورد… اگه بلایی سرش می اومد…
ناخواه به سمتش رفتم و کنارش پایین مبل نشستم و به سینه ی برجسته ش که بالا و پایین میشد نگاه کردم.
فقط خدا می‌دونست با وجود تمام بدی هاش تا چه حد دلتنگش بودم.
سرم و نزدیک گردنش بردم و نفس عمیقی کشیدم. دلم برای شبایی که توی بغلش خوابم می‌برد هم تنگ شده بود اما دیگه دلم نمی‌خواستش! بعد از شنیدن اون حرفا از زبونش قسم خوردم یه بار دیگه در قلبم و براش باز نکنم.
با یادآوری اون روزها اخمام در هم رفت و خواستم بلند بشم که مچ دستم و گرفت.
خشکم زد. با چشمای خمار و نیمه بازش بهم زل زد و دستم و کشید که افتادم روی تنش و موهام توی صورتش ریخت.
چشماش و بست و عمیق نفس کشید.
خواستم بلند بشم که نذاشت.هلم داد روی مبل و جامونو برعکس کرد.
با صدای گرفته ای گفتم
_ولم کن…
سرش و توی گردنم فرو برد و خش دار و بی تاب پچ زد
_چهار سال…
گردنم و بوسید و ادامه داد
_منو چهار سال تو حسرت این عطر لعنتیت گذاشتی!
به سینش فشار آوردم که تکون نخورد. ادامه داد
_چهار ساله که نتونستم به کسی دست بزنم. هر موقع خواستم یه جنده رو بندازم زیرم قیافه ی تو جلوم اومد و دلم تنگ شد واست!
نالیدم
_اگه دوستم داری پس انقدر عذابم نده اجازه بده برم!
دستش و از زیر تی‌شرتم روی شکمم کشید و پچ زد
_این کمترین کاریه که میتونی برای جبران غلطای اظافت بکنی
با لکنت گفتم
_چی می‌خوای ازم؟
دستش سر خورد بالا تر و پچ زد
_خودتو…

 

دوستان متاسفانه هنوز نت نویسنده وصل نشده 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.1 / 5. شمارش آرا 8

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان اوژن pdf از مهدیه شکری

    خلاصه رمان :       فرحان‌عاصف بعد از تصادفی مشکوک خودخواسته ویلچرنشین می‌شه و روح خودش رو به همراه جسمش به زنجیر می‌کشه. داستان از اونجایی تغییر می‌کنه که وقتی زندگی فرحان به انتقام گره می‌خوره‌ به طور اتفاقی یه دخترسرکش وارد زندگی اون میشه! جلوه‌ی‌ بهار یه دختر خاصه… یه آقازاده‌ی فراری و عصیانگر که دزدکی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان همیشگی pdf از ستایش راد

  خلاصه رمان :       در خیالم درد کشیدم و درد را تا جان و تنم چشیدم؛ درد خیانت، درد تنهایی، درد نبودنت. مرغ خیالم را به روزهای خوش فرستادم؛ آنجا که دختری جوان بودم؛ پر از ناز و پر از احساس. آنجایی که با هم عشق را تجربه کردیم و قول ماندن دادیم. من خیالم؛ دختری که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ستم به صورت pdf کامل از هاله بخت یار

      خلاصه رمان :   آمین رستگار، مردی سی ساله و خلبان ایرلاین آلمانیه… به دلیل بیماری پدرش مجبور به برگشتن به ایران میشه تا به شغل خانوادگیشون سر و سامون بده اما آشناییش با کارمند شرکت پدرش، سوگل، همه چیز رو به هم می‌ریزه! دختر جوونی که مورد آزار از سمت همسر معتادش واقع شده و طی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان همین که کنارت نفس میکشم pdf از رها امیری

  خلاصه رمان:       فرمان را چرخاندم و بوق زدم چند لحظه بعد مرد کت شلواری در را باز میکرد میدانستم مرا می شناسد سرش را به علامت احترام تکان داد ماشین را از روی سنگ فرش ها به سمت پارکینگ سرباز هدایت کردم. بی ام دابلیو مشکی رنگ اولین چیزی بود که توجه ام را جلب کرد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاپرک تنها

    خلاصه رمان:             روشنا بعد از ده سال عاشقی روز عروسیش با آرمین بدون داماد به خونه پدری برمیگرده در اوج غم و ناراحتی متوجه غیبت خواهرش میشه و آه از نهادش بلند میشه. به هم خوردن عروسیش موجب میشه، رازهایی از گذشته برملا شه رازهایی که تاوانش را روشنا با تموم مظلومیت

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
147 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
فلورا
فلورا
4 سال قبل

/: عجب

لیلا
لیلا
4 سال قبل

فک کنم کامنتای این پست از همش بیشتر شده دیگه داره رکوردمیزنه😐😐😐

*آزاده*
*آزاده*
4 سال قبل

اینترنت یاس هنوز وصل نشده ؟؟
یاس یاس کجایی دلم واست تنگ شده
ادمین پس کی پارت بعدی رو میزاری بابا خسته شدیم

لیلا
لیلا
4 سال قبل

ادمین ما که دستمون نمیرسه تو که میرسه یه چارتا لیچار بارش کن اتیش دلمون خنک شه😐😐
ای بااابا😐😒

ﻟﯽ ﻟﯽ
ﻟﯽ ﻟﯽ
4 سال قبل

ﺧﺐ ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻞ ﻧﺪﺍﺭﻥ ﭼﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﺗﻮ ﺳﺮﺷﻮﻥ ﮐﻨﻦ ﺍﺩﻣﯿﻦ ﺟﻮﻥ؟

setia
setia
4 سال قبل

ادمین نت همه که وصل شد پس نویسنده نمیخواد پارت بذاره؟

#_#
#_#
4 سال قبل
پاسخ به  admin

یعنی تو سایت دیگه نمیزارین ؟

amir
amir
4 سال قبل

ببخشید بعد این همه قطعی اینترنت حداقل باید یه پارت کامل میومد حالا بعد این همه مدت یه پارت کوچولو که یک پنجم این پارتا نمیشه اومده تلگرام
نت قطع بود نویسنده دستات که قطع نبود .نوبری به خدا تو هم مارو گیر آوردی به واسطه این رمان میدونی طرفدار داره هر جور میخوای رفتار میکنی
فرهنگ۰
شعور۲
وفای به عهد۱۰_

setayesh
setayesh
4 سال قبل

ادمین ببخشیدا نمیخوای بگی کی این پارت میاد

دلارام
دلارام
4 سال قبل
پاسخ به  admin

نویسنده خسته نباشه

نيكا
نيكا
4 سال قبل

والا😂

ﻟﯽ ﻟﯽ
ﻟﯽ ﻟﯽ
4 سال قبل

ﻭﺍﯼ ﭼﯽ ﻣﯿﺸﺪ ﺍﯾﻦ ﺍﺭﺷﻪ ﺑﻤﯿﺮﻩ ﺭﺍﺣﺖ ﺷﯿﻢ ﻣﻦ ﺍﻣﯿﺮﻭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ

★آرشیدا★
★آرشیدا★
4 سال قبل
پاسخ به  ﻟﯽ ﻟﯽ

اره بخدا😑

Kimia
4 سال قبل

نت نویسنده وصل شد؟

آیلین
آیلین
4 سال قبل

وااای نیکااا مردم از خنده خییلی خوب گفتی…. خیلی حالیدم…!!!

نیکا
نیکا
4 سال قبل

نویسنده جون بیبی
چرا شخصیتای داستانت همه مشکل جنسی دارن یا کمبود رابطه ؟؟؟
عسیسم این دوستان عزیز یا دارن همو میکنن یا دارن از هم فرار میکنن
پارادوکسشوزیاد کردیااا
بعد یه چیز هم خیلی ذهنمو درگیر کرده
این مردک سیب زمینی بیرگ (مهرداد) چرا به تخمشم نیس خواهرش داره به گا میره
من اعتراض دارم این هانا یا می‌خواد خبرش بره یا بمونه لطفا یکی از گزینه هارو انتخاب کن و داستانو ادامه بده این لیلیو مجنون رو هم از داستان ارمین و هانا به جدا
با تچکر

نیکا
نیکا
4 سال قبل
پاسخ به  نیکا

یه سوال دیگه هم داشتم
تو این مدتی که نت قطع شده بود مغز و دستای نویسنده هم قطع شده بود که بعد این همه مدت کلا یه پارت گذاشتین ؟؟؟اونم خیلی کم بود ادمین جون جدت رو این نویسنده کار کن بیش‌تر بنویسه تامیام بخونم تموم میشه😐😐😐😐😐😐😐😐
این چه وضعیه
مسئولین رسیدگی کنن لطفا

ناشناس
ناشناس
4 سال قبل
پاسخ به  نیکا

ایول خوشم اومدنیکاخانم راست میگه ادمین جان

*آزاده*
*آزاده*
4 سال قبل
پاسخ به  نیکا

نیکا جان با نظر شما موافق هستیم

دلارام
دلارام
4 سال قبل
پاسخ به  نیکا

مثل این سریالای ترکیه ای😂😂😂😂واقعا مسخره اس یکی این اینجوریه یکی ام رمان حرارت تنت اون از اینم بدتره

فاطى
فاطى
4 سال قبل
پاسخ به  دلارام

😑😮😮 چقدر اينجا حرف ميزنيد ، جدى هى مياين نظراتو چك ميكنيد ؟؟؟؟؟ خو يه گپ بزنيد همه با ايدى بياين چت كنيد خيلى بهتره كه
راستي شما منو نميشناسيدولى من كه فقطنظر ميخوندم ميشناسم ، من سايت با مشكل ميومد بالا برام نميتونستم نظر بدم
فاطمه هستم از اهواز 🤗😉😎

آزاده اصل بده!

*آزاده*
*آزاده*
4 سال قبل
پاسخ به  فاطى

مگه اینجا لاینو واتساپ و تلگرامه که اصل بدم ؟
چون اصرار میکنی چشم
عاطفه 17 دماوند

فاطى
فاطى
4 سال قبل
پاسخ به  *آزاده*

چون خيلى زر زر. ميكنى كنجكاو شدم چون از حرفات معلومه خيلى كوچيكمى ،حالا تو هم نميخواد تيريپ مهما رو بردارى بعدشم كسى تو واتساپ اصل نميده بعدش مگه اصل فقط مخصوص لاينو تلگرامه

★آرشیدا★
★آرشیدا★
5 سال قبل

چرا این نویسنده ها ی رمانو اینقد لفتش میدن!¿
حالا اگه خوبم بنویسن ی چیزی،همش اتفاقات تکراری

آیلین
آیلین
5 سال قبل

اووووف ادمیین شیطوووون شدیاااا..!!!..!!… به دلم افتاده یه روز کار میدی دستمون!…

Clace
Clace
5 سال قبل

چرا پارت جدید نمیزارین؟😭 نت وصل شد که دیگه😑

Maleka
Maleka
4 سال قبل
پاسخ به  Clace

فکر کنم برا اینه ک نت های خطی وصل نیس

setayesh
setayesh
5 سال قبل

از یه طرف خوشحالم پارت نمیاد چون درسام خیلی سنگینه هر روز 4 تا امتحان ادم تو رشته انسانی فقط باید خر بزنه دوم اینکه میخوام بدونم تهش چی میشه.در ضمن من کلاس دهمم رشته انسانی .خوبه رشتش دوسش دارم ولی سخته دیگ

*آزاده*
*آزاده*
4 سال قبل
پاسخ به  setayesh

نه اتفاقا انسانی خیلی هم آسونه
میدونی همه میگن باید حفظ کنی ولی من میگم باید یاد بگیری

setayesh
setayesh
4 سال قبل
پاسخ به  *آزاده*

اره اجی جون یاد گفتن مهمه که من یاد میگیرم اما دبیرای خرمون میگن کلمه به کلمه حفظ کنید تو کنکور میاد . گند زدن تو اعصاب ما

*آزاده*
*آزاده*
4 سال قبل
پاسخ به  setayesh

خوشحالم یکی مثل من تو این سایت هست که رشته انسانی باشه
ستایش عزیز درسته نکته ریز زیاد داره ولی اگه حفظ کنی خب یادت میره میتونی اونارو تو دفتر یادداشت کنی

setayesh
setayesh
4 سال قبل
پاسخ به  *آزاده*

اره ابجی جونم منم نکته برداری میکنم .راستی منم خیلی خوشحالم که هم رشته هستیم .کلاس چندمی ابجی جونم

*آزاده*
*آزاده*
4 سال قبل
پاسخ به  *آزاده*

دهم انسانی
دبیرستان حاج عبدا… توسلی و حضرت رقیه (س)
درواقع دو مدرسه باهمه
قبلا بهش فقط قدسیه میگفتن الان هم دبیرستانه هم بزرگسالان

Maleka
Maleka
5 سال قبل

واقعا مرسی ب این همه توجه

ناشناس
ناشناس
5 سال قبل

راستی اسم دخترخاله هات چین اگه پردیس توشون داری اونو اماده کن برام من عاشق اسم پردیسم خخخخخ حتی باخودم شرط بستم که اگه زن به این اسم گیرم نیومد اسم دخترمو بذارم پردیس اگه خدابهم داد خخخخ

*آزاده*
*آزاده*
5 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

عیب نداره خونتونو میبرین پردیس مگه چیه ؟
اسم دختی خاله هام از کوچیک به بزرگ
زهرا،مریم،مهدیه(که از همشون خوشگل تر بود و رفت و از چنگت پرید لنتی)،مهشید،فاطمه،مهناز،ملیحه،مهسا
به ترتیب سن 15،17،20،23،24،23،21،23
فقط یه خورده اشتباه شده تو سنینن ولی به همین ترتیبه

Sajjad
Sajjad
5 سال قبل
پاسخ به  admin

😂😂😂
اینو خوب اومدی

*آزاده*
*آزاده*
4 سال قبل
پاسخ به  Sajjad

میگم سجاد تو هم اگه میخوای واست آستین که هیچ پاچه شلوار بالا میزنم

Sajjad
Sajjad
4 سال قبل
پاسخ به  Sajjad

ن بابا زوده هنوز

*آزاده*
*آزاده*
4 سال قبل
پاسخ به  Sajjad

زود نیست سجاد بگو دلم آزادی میخواد نمیخوام از زندگی مجردی خداحافظی کنم
البته اگه منم جای تو بودم همینو میگفتم
تازه تو این گرونی مگه میشه زن گرفت دامادمونم 200 میلیون خرج کرد

setayesh
setayesh
5 سال قبل
پاسخ به  admin

وایییی ادمین پارههه شدم خدا نکشتتت.راه افتادی قبلا اصلا حرف نمیزدی جواب منم که نمیدادی

*آزاده*
*آزاده*
5 سال قبل
پاسخ به  admin

برو خجالت بکش

Maleka
Maleka
4 سال قبل
پاسخ به  admin

همه ی پسرا انقدر پر ان خخخخ

ناشناس
ناشناس
4 سال قبل
پاسخ به  Maleka

آزاده خانم نگفتی میلاد چی درس می ده

ناشناس
ناشناس
4 سال قبل
پاسخ به  Maleka

پسرا چین پران یعنی چی پران خخخخخ اگه منظورتون پرشدن به پا نترکن بهت خخخخخ:-)

ناشناس
ناشناس
4 سال قبل
پاسخ به  admin

ایول ادمین جان روده بر شدم ادمین جان توخودت چی مجردی یامتاهل خودت اگه مجردی زن نمیخوای
تازه کی پارت می ذاری
واینکه داداش ادمین می دونم کنجکاو شده بودی که من چرا ایمیلم به اسم پردیسه ولی خودم پسرم علتش اینه که من اسم پردیس و خیلی دوس دارم

لیلا
لیلا
4 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

الان واقن فک میکنی ادمینی ک یه خط رو جون به جونش میکنن تا بنویسه این همه میشینه برات تایپ کنه جواب بده؟؟!! :/

لیلا
لیلا
4 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

اما بزا من جاش جواب بدم 😂😂
مجرده
ن نمیخاد
هروخت نویسنده قلم مبارک رو به حرکت دربیاره
کنجکاو نشده فک نکنم حتی دقتم کرده باشه😐😐😂😂
البته خلاصه تر بخام بگم در حد خود ادمین جواب همش میشه همین به تو چه☺☺

Maleka
Maleka
4 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

یک اینکه بد برداشت نکن دو اینکه جمله سوالی بود سه اینکه مگه دروغ میگم

لیلا
لیلا
5 سال قبل
پاسخ به  *آزاده*

بیچاره دخترخاله هات ک دخترخالشون تویی:/

*آزاده*
*آزاده*
4 سال قبل
پاسخ به  لیلا

لیلا صدا نکردیم

*آزاده*
*آزاده*
4 سال قبل
پاسخ به  لیلا

ببخشید لیلا من یادم نیست تو رو توبحث خودمون راه داده باشیم .
قصد دعوا ندارم ولی اینو یاد بگیر تو مسائلی به تو ربطی نداره دخالت نکنی

لیلا
لیلا
4 سال قبل
پاسخ به  *آزاده*

جانم بحثی که تو سایت میکنی فک میکنی بحث خصوصیه که کسیو راه بدی یا ندی؟!! وات د فاز؟؟😂😂
تو برو یاد بگیر بفهمی چی تایپ میکنی و از کی کجا میگی بعد بیا به من یاد بده اگه من گفتم نه🙃☺

ناشناس
ناشناس
4 سال قبل
پاسخ به  *آزاده*

آزاده خانم شما به خاطر من ببخشش بچه بود یه چیزی گفت خخخخخخ شمابزرگی کن ببخش دعوا راه ننداز جان من

*آزاده*
*آزاده*
4 سال قبل
پاسخ به  *آزاده*

لیلا جان شما دبیر ادبیات هستی ؟
اصلا تو رو سننه که من چی تایپ میکنم
اصلا میخوام همرو غلط تایپ کنم تو رو سننه آقا تو رو سننه ؟؟
خب بحثمون به تو ربطی نداره چرا داغ میکنی مگه فوضول مردمی ؟

لیلا
لیلا
4 سال قبل
پاسخ به  *آزاده*

عزیزم شما کلا بد فهمیدی من اصن نگفتم چیزید غلط تایپ کردی که بیخود داری حرص میخوری
من میگم برو یاد بگیر چی رو باید کجا بگی نه این که اسم و سن و شهر و چمیدونم اطلاعات دخترخاله هات بریزی رو دایره
داری اونا رو کوچیک میکنی اخه تو چه میفهمی
بعدشم کاملا معلومه کی داغ کرده😐😐
من که درکمال خونسردی دارم جواب میدم ولی انگار شما خودت میخای یه داستان بسازی براخودتا :/

لیلا
لیلا
4 سال قبل
پاسخ به  *آزاده*

ملت بیکاری زده به سرشون:/

*آزاده*
*آزاده*
4 سال قبل
پاسخ به  *آزاده*

باشه بابا تو خوبی ،هوا بَده
اصلا تورو سننه تو مگه خالمی
هزارتا ازاین اسما هست که تو کل ایرانو زیر پات بزاری پیداش نمیکنی کی تاحالا دختر خاله هامو دیده که اینا ببینن
منم دارم با خونسردی حرف میزنم و با کمال خونسردی میگم پا تو کفش مردم نکن

*آزاده*
*آزاده*
4 سال قبل
پاسخ به  *آزاده*

یه چیز دیگه اصلا از کجا میدونی همه ااطلاعات دخترخاله هامو ریختم رو دایره
یک درصد این احتمالو دادی اسما و سنشون واقعی نباشن ؟؟
تازه خوبه یه اسمشونو گفتم خیلیا انقدر بیجنبن که حتی عکساشونم میزارن
منم انقدر نفهم نیستم که…
انگار توهم به اندازه ما بیکاری که پاتو تا زانو میکنی تو کفش مردم

لیلا
لیلا
4 سال قبل
پاسخ به  *آزاده*

ببین جانم قشنگ معلومه دنبال داستان میگردی😑😐
اره فک کردم اتفاقا اول که کامنتارو دیدم که دراین مورد بود گفتم چه شوخیایی میکنن کلیم خندیدم بعد دیگه دیدم ن بابا داره جدی میشه طرف نشسته امار میده😁😁خداروشکر که خالت نیستم قبلا هم گفتم بیچاره خانواده خالت😀😀
جونم انقد درس یاد میدی یکم یاد بگیر بدونی کجا باید چی بگی و چطور بگی .
بیخودم انقد پاچه نگیر وقتی کسی کاریت نداره

ناشناس
ناشناس
4 سال قبل
پاسخ به  لیلا

سلام لیلا خانم مرسی که جواب دادین ولی خودادمین باید بگه نه شما بعدم شما ازکجا می دونی مجرده نکنه شیطون خود ادمینی بااسم لیلا اومدی ها خخخخ یاشایدم ادمینی میشناسی ها
ادمین داداش بیا جوابمو بده مگه نه به این زودی ها دست از سرت برنمی دارم

لیلا
لیلا
4 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

ن عامو ادمین کیه همینطوری گفتم.معلومه دیگه از حرفای ادمین 😐 از اونجاییم که ادمین واکنشی نشون نداده پس موضوع تموم شدست😹😹😹😹

*آزاده*
*آزاده*
4 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

لیلا جان حالا بخاطر اینکه انقدر محافظه کاری ازت ممنونم ولی اگه خواستی انتقادی کنی لطفا جوری بیان کن که به مزاج کسی برنخوره
منم از شما بسیار معذرت میخوام منو ببخشید اگه بی احترامی کردم ولی به منم حق بدید تازه من دارم با داداش ساشا شوخی میکنم شاید اصلا هیچکدوم از دختر خاله هام قسمت ایشون نشدن و خدا یکی بهترو سد راهشون قرار داد

*آزاده*
*آزاده*
5 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

فقط فقط ببینم رفتی خواستگاری و قبول کردی (همکاره رو میگم )دیگه سمت من نیا اصلا با منم حرف نزن

ناشناس
ناشناس
4 سال قبل
پاسخ به  *آزاده*

خخخخ یعنی چهارتاشون ۲۳سالشونه خوبه والا
اولا که اسم پردیسم داریم دوما من تا ۳سال دیگه نمیتونم از شهرکرد انتقالی بگیرم سوما خخخ حتما نباید میلاد ببینم همین که باهاش صحبت کردم دلم تنگ شده براشون چهارما به قول ادمین همشو بده خخخخخ پنجم من که هنوز نرفتم خواستگاری ششم شایدم اصلا نرم خواستگاری ادم باید یکی رو بخواد تابتونه عروسی کنه هفتما اونی که من میخواستمش خیلی وقته از دنیا رفته T_T

*آزاده*
*آزاده*
4 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

اولم شما باید حدی بزنی که چی تدریس میکنه و چون خیلی اصرار میکنی باشه فلسفه تدریس میکنه
دوما خدا یکی بهترو سر راهت قرار میده فقط باید بهش توکل کنی برای داداش میثمم همینجوری شد الان تو شکست عشقی بچم خخخخخ
سوما ملت چشاشونو دریش کنن من دخترخاله هامو به کسی نمیدم حتی اگه ادمین باشه
فعلا اختیار دست ساشا و سجاده

ناشناس
ناشناس
4 سال قبل
پاسخ به  *آزاده*

اولا بابت جواب دادن به سوالم ممنونم
دومااینکه میگم ازدنیا رفته واقعا مرده تصادف کرد اونم جلوروخودم………
سوماخخخ منوسجاد پس بقیه ام شاید دلشون خواست

*آزاده*
*آزاده*
4 سال قبل
پاسخ به  *آزاده*

داداش ساشا ،میگن از محبت خارها آدمها هار میشن اگه با اینجور آدما اینجوری حرف نزنیم رو کول آدم سواری میکنن

نازلی
5 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

نخیرشیطون ک همیشه میگه ولی مهم عمله 😜که جواب دادی میسی

#_#
#_#
4 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

سلام ببخشید فضولی میکنم چرا این اسم و انقدر دوس دارین

ناشناس
ناشناس
4 سال قبل
پاسخ به  #_#

چون که اسم دوست دخترم بود که جلوچشم خودم پرپر شد

*آزاده*
*آزاده*
4 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

ای کلک پس تو هم اینکاره بودی 😈😈😈
خدا رحمتش کنه الان که داری میبینی دارم واست آستین بالا میزنم ولی اینو به دختر خالم نگو وگرنه تورو هم به ریوک تحویل میده

ناشناس
ناشناس
4 سال قبل
پاسخ به  *آزاده*

خخخخ ای آزاده خانم کاش پردیسم زنده بودT_T

#_#
#_#
4 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

اخی ببخشید نمیخواستم ناراحتتون کنم شرمنده

ناشناس
ناشناس
4 سال قبل
پاسخ به  #_#

نه بابا اشکال نداره من خیلی وقته باهاش کناراومدم

#_#
#_#
4 سال قبل
پاسخ به  #_#

واقعا شرمنده بخدا نمیخواستم ناراحتت کنم *-*

ناشناس
ناشناس
5 سال قبل

دماوندکجاست خخخخ
ویه سوالم روجواب ندادی میلاد کدوم کشور زندگی میکنه واینکه چی درس میده
آزاده خانم توجه به این نکردین که من اهل شهرکردم فاصله مکانیمون زیاده
خخخ اگه مامانم بفهمه پوستتو میکنه خانم
آزاده خانم اگه بامیلادصحبت کردی سلام منوبهش برسون دلم براش خیلی تنگ شده بهش بگو ساشا سلام رسوند خخخخ

*آزاده*
*آزاده*
5 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

اسم پردیس نداریم و شهر پردیس داریم
راستی دماوند در شرق استان تهران تقریبا نزدیک فیروز کوه ست
همچین میگی آماده کن انگار باید مثل قدیما تو بقچه ببندم
من با میلاد حرف نمیزنم و نخواهم زد و با عیالش تو سوئد زندگی میکنند و تو چطوری دلت تنگ شد ؟؟توکه تا حالا از نزدیک ندیدیش و در آخر من از این مادرایی که واسه پسراشون زن مگیرن بدم میاد آخه اگه پسر بزرگ شد و به سن قانونی رسید دیگه میتونه خودش رو پای خودش زندگیرو بسازه چون قراره اون پسر با شریکش زندگی کنع نه پدر مادر اون پسر

دسته‌ها
147
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x