#لیلی
با تردید ایستادم؛درست بود که اومدم خونش؟
یک ماهی میشد که به خاطر سلامتی دوتامون زیاد همو نمیدیدیم حتی توی اداره هم رفتارمون مثل دو تا همکار بود.
اما امروز با دیدن چشمای قرمزش و صورت ملتهبش غم عالم به دلم سرازیر شد.
سرماخورده بود و من فقط تونستم از دور نگاهش کنم.
علارغم قول و قرارمون نتونستم دووم بیارم و زنگ خونش و زدم.
بی تاب بودم و میخواستم به محض اینکه درو باز کرد بپرم بغلش!
کم کم داشتم ناامید میشدم که در باز شد.
با دیدن شخص روبه روم خون توی رگ هام یخ بست و نفسم بند اومد.
ابرو بالا انداخت.
تنم لرزید… اون گفت که رابطه ش با ساناز تموم شده. گفت فقط هر هفته برای تحویل دادن پسرش ساناز و میبینه اما اون… الان توی خونش با این وضع بود
با طعنه گفت
_چرا خشکت زده لیلی جون؟
حسادت داشت دیوونم میکرد. به سختی گفتم
_م… من با…
نفسم و فوت کردم و گفتم
_میخواستم یه پرونده ای و از آرش بگیرم. زیاد مهم نیست فردا میگیرم.
خواستم برم که جلومو گرفت
_عه… کجا؟آرش حمومه بیا تو الان میاد بیرون!
با این حرفش تیر خلاص و زد
نگاهی به خودش انداخت و گفت
_ببخشید سر و وضعم خوب نیست آخه منم کم کم داشتم می رفتم حموم!
دستام لرزید…
حدس زدم که داره دروغ میگه. اما همون لحظه در حموم باز شد و آرش با حوله اومد بیرون.
با دیدن من جا خورد و ناباور نگاهم کرد.
با اجبار لبخند زدم. اون الان شوهرم نبود که عصبی بشم.. حتی به روی خودش هم نیاورد که اون شب…
از فکر بازیچه شدن داشتم دیوونه میشدم. به سختی صدام و پیدا کردم و با اعتماد به نفس گفتم
_اومده بودم راجع یه پرونده ای باهاتون مشورت کنم نمیدونستم ممکنه مزاحم بشم ببخشید.
دکمه ی آسانسور و زدم که به سمتم اومد و گفت
_لیلی اون طوری نیست که تو فکر میکنی.
مگه مهم بود من چی فکر میکنم. با خشم رو به ساناز گفت
_تو برو تو اتاق
ساناز برعکس چند لحظه قبل مظلومانه سر تکون داد و رفت.
اشک به چشمم نیش زد.
جلو اومد که نگاهم و ازش گرفتم و گفتم
_من… دیدم مریضی فکر کردم شاید حالت بده…خواستم…
نفسم و فوت کردم
_بیخیال من مزاحمت نمیشم.
خواستم برگردم که بازوم و کشید و صاف توی سینهش فرو رفتم.
محکم کمرم و کشید سمت خودش و پچ زد
_تو رو که دیدم خوب شدم.
عقب رفتم و با اخم گفتم
_دیگه نمیخوام بهم دست بزنی!
انگار دردم و فهمید که گفت
_انگاری یکی ساناز و هم تهدید کرده. دیشب خیلی ترسیده بود اومد اینجا…
متعجب گفتم
_امیر؟
کلافه گفت
_امیر مرده. چرا نمیخوای اینو بفهمی؟
_اگه زنده باشه چی؟اگه مردنشم یه نقشه باشه چی؟من حس کردم آرش چند روز پیش…
مکث کردم.. اخماش در هم رفت و گفت
_چند روز پیش چی؟
صدام و آروم کردم و گفتم
_چند روز پیش یکی داشت تعقیبم میکرد…چهرهش دیده نمیشد اما استایلش…حتی بوی عطرش…
با وحشت ادامه دادم
_خودش بود آرش… خودِ خودش.
به فکر فرو رفت.یعنی امیر سراغ ساناز هم رفته بود؟
دستم و گرفت و به سمت خونه کشوند
_بیا داخل راجع بهش حرف میزنیم.
تند عقب کشیدم و گفتم
_نمیام. میرم خونه.
_این وقت شب؟پس صبر کن خودم می رسونمت.
حتی فرصت اعتراض هم بهم نداد و رفت داخل.
ترجیح دادم پایین منتظرش بمونم. کمتر از ده دقیقه سر و کلش پیداش شد.
سوئیچ ماشین و به سمتش گرفتم که بی حرف از دستم گرفت. بعد از سوار شدن گفت
_کامل تعریف کن چی شد… چرا از اون روز بهم نگفتی؟
شونه بالا انداختم
_سرت شلوغ بود. مدام درگیر زن و بچت بودی..
از استارت زدن پشیمون شد. متعجب گفت
_زنم؟
سرم و پایین انداختم و بدون اینکه بخوام لحنم دلخور شد
_مثل زن و شوهرا مدام حرف میزنید.حالا هم که با هم زندگی میکنید. بالاخره زنت بوده یه موقعی…. هیچ مانعی بین تون نیست که دوباره با هم باشید.
آتیش گرفت و داد زد
_گوشات چیزی و که میگی می شنوه؟مانع بین مون هست…تویی…قلبمه که واسه تو می تپه!
چونم و گرفت و با خشونت به سمت خودش برگردوند.
_منم از این وضعیت راضی نیستم لیلی اما میبینی که…
عصبی وسط حرفش پریدم و داد زدم
_وضعیت واسه من سخته که مجبورم کردی با مامان بابام زندگی کنم.مجبورم تو رو از دور ببینمت… مجبورم مخفیانه نگرانت باشم.
عصبی تر داد زد
_خودت خواستی لیلی وگرنه من که گفتم بیا من خودم مواظبتم.هی گفتی دور باشیم امیر میفهمه… امیر میبینه….دلتم نمیخواد دست از این توهمات مسخرت برداری.
پوزخند زدم و گفتم
_هه… بیام با ساناز خانوم تو یه خونه زندگی کنم؟حرفای من توهم نیست آرش تو چشاتو بستی و نمیخوای باور کنی…
عربده زد
_چون من خودم نبض لعنتی شو چک کردم… اینا نمیتونه بازی باشه. مگه ندیدی تیر درست توی سرش خورد؟ اونقدر بزرگش کردی که فکر میکنی میتونه زنده بشه؟
جا خورده از داد و فریادهاش سکوت کردم. نفسش و رها کرد. دستاشو دو طرف صورتم گذاشت و گفت
_من از هیچ احدی نمیترسم لیلی. اگه تو بخوای… همین فردا عقد می کنیم
اخمام در هم رفت. بار قبل هم همین طوری عقد کردیم.
صاف تکیه مو زدم به صندلی و گفتم
_انقدر به شعورم توهین نکن.که هر بار یه جا گیر کردیم بخوای به زور ببری و عقدم کنی.
دستاش و دو طرف صورتم گذاشت و گفت
_پس بگو چیکار کنم که داشته باشمت؟
با جدیت گفتم
_امیر و پیدا کن. اون موقع باهات ازدواج میکنم.
با طعنه خندید و گفت
_امیر و؟
سر تکون دادم که گفت
_امیر و که نه،اما اونی که داره بازیت میده رو پیدا میکنم.خیلی نزدیکم بهش!
میدونستم ته تحقیقاتش اونم به این نتیجه میرسه که امیر زندست برای همین سر تکون دادم.
اونم بالاخره ميفهميد.فقط از خدا می خواستم وقتی که می فهمه دیر نشده باشه.
* * * *
#هانا
در اتاق و باز کردم.با دیدنش سری با تاسف تکون دادم و گفتم
_نمیگی آیلا بیاد و این وضعیت تو ببینه؟
پکی به سیگارش زد و گفت
_تو که به اون توله سگ ادب یاد ندادی اما من یاد دادم بدون در زدن نیاد تو.
لبخندی زدم که نگاه خمارش و به سر تا پام انداخت و گفت
_چه سگی شدی تو…
🍁🍁🍁🍁🍁
🆔 @romanman_ir
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.8 / 5. شمارش آرا 6
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
ممنون ادمین بخاطر پارت گذاریتون…
ولی اگه یکم بیشتر باشه عالی میشه.
ادمین رمان استاد عروس با رمان استاد خلافکار مرتبط درسته ؟!
بله
Iادمین خبر نداری این رمان کی تموم میشه؟ عروس استاد فک کنم ۵۴ پارت بود…این الان پارت پنجاهه… اخراشه؟؟ یا قراره جلد های دیگه ایم داشته باشه؟؟؟
نه معلوم نیست کی تموم بشه
فک کنم فصل اخرشه
اخ گفتی s دبیرستان بهترین دورانه چهارشبنه سوری میشد کپسول میبردیم مدرسه مینداختیم تو کلاسا پول از دبیرامون میگرفتیم کلی چیز میز میخریدیم ما بچه هامون انقد پایه بودن بدون مدیر دبیر رفتیم کرمانشاه ی بارم قم خدایی دانشگاهم ب منو خواهرم خعلی خوش میگذره باهم برای هم پاس میکنیم خر خونی هم عمرا
من شوخی کردم ولی انگار خیلی جدیی گرفتی و واقعا کمک لازمی😂 همین که وقت میکنم میام اینجا خودش نعمته 😆😐 ببخشید داداش فکر نکنم تو این چند وقت بشه بهت کمک کنم به خاطر کارهایه خونه و خانومم و ترمه جدیدو …😬انشاله باشه واسه یه وقت دیگع 😕 واسع یه مدتی هم اینجا نمیام 😕 واقعا شرمنده که نشد🙁☹ خداحافظ همگیییی تا وقتی که برگردم 🤗شادو پیروز باشید☺ درساتونم بخونین😑 امتحاناتونم خوب بدین😉
بسمه تعالی اون ایمیل من نبود داداش 🙂 همینجور الکی نوشتم ببینم چی میگی نه خدا روشکر مشکل جدی ای ندارم 😉 اتفاقا برامم جای تعجب بود چطور وقت میکنی هم پزشکی بخونی هم سر کار بری هم امتحان بدی همم خانومتو بداری ولی بگذریم…
خوش باشی هرجایی هستی داداش
آقا مرصاد نگفتی هاااااااا
آقا سورن ظرف ها رو که ماشین ظرفشویی میسوزه نهار هم بیرون میاره شما چکار داری آخه
اه برج زهرمار روان میخونی پس
اه اه شما خرخونید چقدر
Sعزیزم شنیدم ی استاد پاست میکنه یکی میندازتت عشق یه ولی زیر ۳۰ ساله ها ی فن و روش دارن که حل میشه شکر خدا
چیو نگفتم ؟؟؟ نه اتفاقا من سه از دوستام پزشکس و دندونن وقت ندارن حتی اونایی که مزدوجن خانوماشونو درست حسابی ببینن بازم جای تعجب داره سورن چطور وقتمیکنه کار کنه اشپزی کنه درس بخونه امتحان بده به اینجام سر بزنه
بچه ها قرمزین یا آبی؟
تراکتور
یسسس مررسی ادمین روحمو شاد کرردی… عشق است تراکتورر.. یاشاسین تبریز!!..ادمین ترکی؟ جاواب ور پلیز…
هان راستی سورن تو که پزشکی میخونی خودت میدونی ویار به بو و اینا از ماه سوم و چهارم به بعد شروع میشه یکم زود خانومت نسبت بهت حساس نشده؟؟؟
من دندون میخونم😐 خانومم پزشکیه☺ اتفاقا دکترم رفتیم گفت که تا ماه سوم درست میشه 😁 داش مرصاد اشتباه میکنیااا ویار از ماه هایه اوله تا سه چهار ماهگی😶 حالا نگفتم رفتم دیگه بر نمیگردم که 😂 میام ولی کمتر😉 یکم بیکار بودنمم دلیل داره حالا😂
دلمون براتون تنگ میشه اقا سورن (خواهرانه گفتم ) ….🙁🙁
امیدوارم ای چند وقت بهتون خوش بگذره و کارهای خونه رو خوب انجام بدین 🤣🤣و امتحانا هم موفق باشین😊😊 …..
به امید دیدار دوباره …🙋♀️🙋♀️
سلام برو بچ
اولین باره پیام میزارم
سورن جان از صمیم قلب پدر شدنتو تبریک میگم انشأالله در کنار عشقتون و نی نی کوچولوتون خوشبخت بشین
سلام بچه ها میگم این پسره ک عکسشو روی این پارت گذاشتن اسمش چیه اگ کسی میدونه خاهشا بگین
لوهان از اکسو
پریسا اینا همش رویاست منم راهنمایی و دبیرستان تیزهوشان بودم عین چی درس خوندم همش به خودم میگفتم برم دانشگاه ترمی یه ساعتم درس نمیخونم و بعکس اینکه به استادای دبیرستان بها میدادم و ازشون میترسیدم تو دانشگاه اصلا استادا رو ادم حساب نمیکنم اما اصلا اینجوری نشد نه تنها تو دانشگاه مجبورم درس بخونم بلکه استادا هم سگ اخلاقن خلاصه بهترین دوره همون دبیرستانه فارغ از استرس کنکور و درس حداقلش اینه که کنار دوستان خیلی خوش میگذره و خیلی خوبه به شوخی و خنده این دوران میگذرونی من که الکی فقط استرس داشتم
اخخخ گل گفتی… همه میگن دانشگاه از دبیرستان سخت تره به دلتون صابون نزنید…
پریسا اسمم ک فاطمه دوقلوام ن باو شوهر چیه 20 سالمه روانشناسی میخونیم با خواهرم .واسه اراکیم راستی اگ واسه قم هستی فامیلا بابام قمیه در کل قم زیاد میام .اها سورنو میگی باو روز اول بهش تبریک گفتم فقط ولش ایشالا بهترینا واسه خودشو خانمشو بچش اتفاق بیوفته شب یلدای همتون مبارک هر چن دیر شد چون دیروز بیمارستان بودم از دیوار بالا کشیدم پریدم پایین پام شکست واس خاطرشم کمی تا قسمتی فش خوردم امتحانای دانشگامو خواهرم بجام میده مخلصشم
اقا مرصاد جسارت نباشه ولی تو با این زبون چرب و نرمت و اعتماد به نفست ۱۰ تا دختر پیشت کم میارن ، دیگه مشاوره به چه دردت میخوره…😊🤣
البته ایشالا اگه خواستی زن بگیری بعد ازدواج حتما از اقا سورن مشاوره بگیر ( همسر موفقی هستن )و گرنه قبلش زبونتون همه چیو حل میکنه 😂😂😂
قربان شما یاسی خانم دیگه چه کنیم کاریه ازمون بر میاد اتفاقا خیلی از دوستام بهم میگن مرصاد تو این زبونو نداشتی چیکار میکردی منم میگم شکر خدا 🙂 ولی در کل در این موارد من خودم به همه مشاوره میدم خیلی از دوستامم به دلدارشون میرسونم ولی تجربه ی سورنو برای یکی از دوستام میخوام که میخواد خواستگاری کنه که منم زیاد تجربه ندارم ولی سورن ماشالا خوب پیش رفته
من خودم فعلا هنوز قصد ادامه تحصیل دارم;-)
یعنی اسم تحصیل و درس و کتاب میاد سر درد میگیرم 😿😿کی میشه ما از دست این درس خوندن راحت بشیم و بیخیال همه چی خوش بگذرونیم ( البته من درس نمیخونم و به بهانه درس خوندن از اتاقم بیرون نمیرم و کل روز یا خوابم یا رمان میخونم 😂😂😂😂)
رقیقا😂
من دانشگاه برم اول شما پسرا رو میسوزنم اینقدر مدرسه راحت میرفتید همش هم نمره های بالا بهتون میدادن
فقط منتظرم دانشگاه برم این جوجه استادا تا ۳۰ رو آتیش میزنم فقط منتظرم ستایش تو هم باش
ستایش و آزاده و آیلین چی میخواید دانشگاه بخونید؟؟؟؟
هنوز نمیدونم ولی دوست دارم حقوق بخونم
حالا هرچی شد دیگه
منم شاید روانشناسی خوندم .ببین کل کلاس ما همه میخوان روانشناسی بخونن دانشگامم میخوام کلا بیام تهران از رشت بدم میاد .با دوستامم تصمیم گرفتیم همه یه دانشگاه بزنیمو گند بزنیم تو کل دانشگاه .تا اون سال بیاین برنامه ریزی کنیم شما رو هم با خودمون ببریم خخخخخخخخخخخ /انگار خونه خالست انقدر راحت نوشتم/
چه راحتی شما دخترا خودتون همه چیو سختش میکنین ما با هم درس میخوندیم باهم مسخره بازی در میوردیم کلاسی تقلب میکردیم نقطه قوت کلاس ما که یه دستیو و هماهنگیش بود با مدیریت من به بار تموم فرمول های ریاضی امتحانمستمرو به عربی پا تابلو نوشتم زنگ تفریحم با بچه ها تمرینش کردم به دبیر ریاضیم گفتیم جزوه عربی زنگ پیشه وقت نشد بنویسیم و اینگونه شد که مستم ریاضی کلاس ما اول شد و من الله توفیق 😉 🙂
آخ این حرفتون منو یاد یه چی انداخت .
یبار من تو یه مسئله ریاضی مونده بودم رفتم پیش خواهرم
خواهر منم مونده بود داداشم اومد گفت شما دخترا چقدر میخونید بابا ولش کن رفتی فوقش صفر میشی چیزی نمیشه برو به معلمت بگو مسئلت مشکل داره و واقعا مسئلش مشکل داشت که جوابش درنمیومد
به نام خدا…. به کمک خداوند متعال:گرافیک دانشگاه تهران… البته من یازده تجربیما… ولی دوست دارم کنکور هنر بدم… حالا اگه جوابای لیگ بیاد شاید تکلیفم روشن تر شه…
معلم ریاضی ما ک افتضاحه اصلا بلد نیست درس بده فقط معلم تاریخ عاشقشم
مرصاد جان اگه واقعا مشاور لازمی در خدمتم ایمیل بزار😂هستم
دادا مشاوره رو که خیلی لازمم ایمیلم چشم این ایمیل فقط بگو سورنی داداش میدونی که من وقت نمیکنم جواب همه رو بدم از بس طرف دارا برام ایمیل میزنن اونجا بیا ایمیل زدی مراحل بعدی و وخامت اوضاعو برات توضیح میدم اخوی
alexlock1997@Gmail
ببخشید اشتباه تایپ شده :/
Alexlok1997@gmail
اوووووهووووو
طرفدارا زیادن 🙄🙄🙄
میدیونی واینسی باهم بریم
سورن جان بهتره تمومش کنی قضیه داره خیلی کش میاد میترسم یهو سمتت یورش کنن
ستایش منم انسانی ۱۰ ام ولی ۱۷ سالمه
اصلن معلم نگو ی ذره سرت کج بشه بیرون همه دکترا دارن پیرن ما ی جوون ندیدم
اماااااا کوچه بغلیامون اونا دلمونو شاد میکنن😂😂😂😂
ما الان تعطیل شدیم واگرنه باید میشستیم تفکر کل درس ها رو بخونیم
دفاعی که اصلن هیچی ۷ تا درس امتحان هر درسی ۳۰ تا سوال
ن واسه ما تفکر و سواد رسانه ای از هر درس یه سوال میده آمادگی هم همینطور البته شاید شیوه تدریس فرق داشته باشه
به ما جزوه دادن تفکر کلا سی تا سوال امادگی هر درس 4الی5 تا سوال از اول تا اخر باید حفظ کنیم
اها یادم رفتم بگم🙂
یلدا یعنی یادمون باشع
زندگی اینقدر کوتاهه
که یک دقیقه بیشتر باهم بودن رو باید جشن گرفت😊😊
یلداتون مبارک بروبچ❣
مرسی یلدای شما و بهار خانم هم مبارک
اوووفف دادا همینطوری مخ میزدیااا باید یه کلاس بیام پیشت البته من خودم باید کلاس بذارم ولی خوب لعنتی تجربه تو خیلی زیاده شب یلدا تو و خانومو و نینیتون مبارک باشه برو حالشو ببر;-) 😉 😉
آره لعنتی از من گذشت وگرنه پیشت میومدم😂 وای نی نی😍😁
سورن جان یه سر برو نی نی سایت بدردت میخوره
همچنین
راستی دوستان اینجا کسی تولدش یلدا نیست ؟؟😕
من😂 ۲۵ شدم
واقعا تولدته؟؟؟؟
اه خانم چه کردن
مبارکه
بهم میگه همین که منو داری خودش یه نعمته تازه الان دارم بخاطره تو اذیتم میشم بزور تحملت میکنم😐 انگار اون جشنی که گرفتم و طلایی که براش خریدم بس نبود😕ورشکست نشم صلوات☺ این حرفو زد ولی کادوشم تهش داد😂😂 دلتون نخواد ست کفش و کمربند چرم😁
استاد تولد من هر 4 سال یه باره
برج زهرمار اسمت چیه؟؟؟ چند سالته؟؟؟؟ شوهر داری؟؟؟
حالا آقا سورن گفت نخورش گناه داره داره بابا میشه
چاکریم😁
مررسیییی و منوووون از همه کسایی که بهم تبرریک گفتن, ایشالا همتون به همه ارزوهاتون بررسین, برا همتون دعا میکنم… بابا شوهر چیه دعا کنید سال بعد این موقع رفته باشم کنسرت شادمهر و الیاس…!!!…
پریسا جون نگران نباش مدارس نمونه دولتی وتیزهوشان اخراج نمیکنن فقط سالی دوسه بار کسایی که نمرشون پایینه رو جمع میکنن و اخطار میدن که این جور مواقع باید تا جون داری گریه کنی حتی مورد داشتیم یکی از بچه ها خودشو به غش کردن زد و در اخر با جمله ی این اخرین فرصته میتونی ادامه بدی
s عزیز, مدارس تیز هوشان و سمپاد از همه مدارس دیگه سخت گیر ترن و نمره قبولی دوازدهه و معدل استاندارد بالای ۱۸… طوری که از کلاس بیست و هشت نفره ما الان پونزده نفر موندن و بقیه متاسفانه خیلی محترمانه اخراج شدن… زنجان که اینطوریه بقیه جاهام قطا همینطوره چون قوانین سمپاد کشوری و غیر قابل تغیره…
والا ما هم سمپاد بودیم فقط واسه قبول شدنش تلاش کردیم بعدش اتفاق خاصی نیفتاد من کلا با دبیرام خیلی جور بودم هعییی یادش به خیر این قدر تو کلاس مسخره بازی در میوردم همیشه صدای خنده معلما از کلاس ما بلند بود هنوزم با چندتاشون در ارتباطمبا هم میریم بیرون خدایی یادش به خیررر
چه دبیرای خفنی داشتینا .والا من یه چیز میگم من و بقل دستیم خیییییییییییییللللللللی میخندیم بعد معلم داد میزنه میگه/دختر که نمیخنده وگرنه بی ادبه فلانه بساره و….کلی چرت و پزت اخرم مارو از کلاس میندازه بیرون .ولی در عوض یه دبیر داریم که برای امادگی دفاعیه همچی درس میده الا دفاعی جلسه پیش درباره لذت جنسی واسمون خیلی راحت توضیح میداد منم چون میز اول میشینم داشتم از خجالت اب میشدم اصن یه حرفاییییییی میزد
شاید باورت نشه
امسال معدل ماهانه ی بچه هایی که پایین ۱۷ بود انداختن اینقدر حالم خرابه
به خاطر پارسال دوران جاهلیتم بود درس میخوندم پسر ها رو تو مدرسه از همه شهر ها ایسگا میکردیم با رفیقامون
الان آدم شدم اصلن حس درس ام نمیاد
این مدرسه هم نمیدونه تقلب چیه
مدرسه ی ما مثل دانشگاه می مونه ی استاد پاست میکنه یکی میندازت من ریاضی شدم ۱۹ بهم داد ۱۰
کلا بدبختیم
اونایی که ۱۷ شدن هم انداختن بیرون از مدرسه اخراج
برم دانشگاه جبران این سه سال و میکنم
اینقدر استاد ها رو اذیت میکنم جبران اذیت معلم ها
حتما این کارو بکن منم جات بودم همین کارو میکردم
پس چی فکر کردی
میخوام دانشگاه رو بسوزونم البته اگه قبول شم و فلسفه ی بیخود و بگذرونم
حالم داره از منطق و اقتصاد بهم میخوره
پریسا اقتصاد که مفهومیه و منطق که من خیلی دوسش دارم بخصوص استقرای تعمیمی و استنتاج بهترین تعبین و مغالطه متوسل به معنای ظاهری
من عاشق اقتصاد و منطقم میمیرم براشون . ولی منو عذا میگیره وقتی میگن دو خط جامه شناسی بخون اه اه خیلی بیخوده
بچه هایی که دیرستانن یا هم راهنمایی کیا واسه امتحانای خفن امادن ..جواب بدین
من که خفن میخوام گندددد بزنم از بس تو این مدت رمانای مختلف خوندم
من اولیو تمام قشنگ…..
بشین بخون از مدرسه پرتت نکنن بیرون
نه من بچه درس خونیم .یعنی خر خون
من نمی خونم
اصلن حوصله شو ندارم
میخوای رشته چی بری ستایش؟؟؟
عشقم من انسانی میخونم سال اول دبیرستان/دهم / ابجی .تو چی میخوای بری
ستایش میخوان از ما امتحان میان ترم بگیرن ولی خدا به این آلودگی هوا برکت بده تا دوشنبه ما تعطیلیم😂
این حرف الودگی هوا رو میاری من میسوووووووووووزززززززززممممممم .حرف اینو نزنین هر چند روز یه بار دختر داییم زنگ میزنه میگه/ههههههوووووووی ستایش دلت بسوزه من تعطیلمممم/
منم هچه نخوندم فعلا مخصوصا ریاضی که معلممون اصلاااااااااااااا بلد نیست درس بده
معلم ریاضی ما ک افتضاحه اصلا بلد نیست درس بده فقط معلم تاریخ عاشقشم
میشه از فار عروسی و بچه دار شدن بیاین بیرون لطفا؟
دو سه تان و مستر ادمین
منم به نوبه خودم یلداتون رو تبریک میگم
عمرتون به درازای یلدا 💜
یلدای تو هم مبارک یاس جان
عمر تو هم به دارازی گل یاس که بگیم عمر گل یاس خخخخخخ
تی فدا 🙈😊
میشه از این فاز عروسی و بچه دار شدن بیاین بیرون لطفا؟