با بی تفاوتی گفتم
_مرسی از تعریفت.
دستش و به سمتم دراز کرد و گفت
_بیا اینجا…
چند لحظه خیره نگاهش کردم و دور ازش روی تخت نشستم. لیوان مشروبش و پر کرد و گفت
_این قیافه گرفتنت واسه چیه؟
با اخم گفتم
_یعنی نمیدونی؟
لبخند معناداری زد و سر تکون داد
_چرا میدونم.
با جدیت گفتم
_من دیگه ازت بچه نمیخوام آرمین.
با خودخواهی گفت
_اما من ازت میخوام.
_تو واسه ی آیلا نتونستی پدری کنی اون بچه با کلی کمبود بزرگ شد حالا یکی دیگه…
وسط حرفم پرید
_تو تونستی مادری کنی واسش؟
_نه… واسه همینم دیگه بچه نمیخوام. من میخوام برم. اونجا تازه کارام سر و سامون گرفته بودن. من قرص میخورم آرمین. محاله یه بچه ی دیگه…
با خشم نگاهم کرد و لیوان و پرت کرد که تکونی خوردم.
بلند شد و غرید
_جرئت داری همچین گهی بخوری؟
عصبی منم بلند شدم
_با خودخواهی خودت میخوای یه بچه ی دیگه رو بدبخت کنی؟یه نگاه به خودت بنداز… تو لیاقت پدر شدن و نداری!
_اونش و خودم تصمیم میگیرم.
جلو اومد و شمرده شمرده گفت
_اگه ببینم یا حس کنم داری قرص میخوری داغ آیلا رو به دلت میذارم هانا!
صورتم با خشم جمع شد. توی هر شرایطی آیلا رو وسط می کشید.
جلو رفتم و این بار من با تحکم گفتم
_چنین اجازه ای بهت نمیدم. دخترم و ازت میگیرم… اجازه هم نمیدم یه بچه ی دیگه از وجود تو به دنیا بیاد و بدبخت بشه.
نیشخند زد و سینه به سینم ایستاد.
سرش و جلو آورد و پچ زد
_اما من بچه می خوام و تو هم به دنیاش میاری.
با غیظ نگاهش کردم که ادامه داد
_میخوام این بار وقتی حامله میشی من تو لحظه به لحظهش باشم.
با تحکم و اخم گفت
_قرص نمیخوری هانا…باید حامله بشی.
تا خواستم اعتراض کنم در اتاق با شتاب باز شد و آیلا اومد تو.
آرمین با اخم گفت
_بهت نگفتم قبل رفتن تو اتاق کسی اول در بزن؟
آیلا با زبون درازی گفت
_تو که هر کسی نیستی آرمین جونم.
به وضوح لبخند روی لب آرمین و دیدم.
فقط وقتی به این بچه می رسید نیشش شل می شد.
آیلا به سمتش دوید و پرید توی بغلش. آرمین بلندش کرد و گاز محکمی از لپش گرفت که جیغ بچه بلند شد. نگاه معناداری بهم انداخت و گفت
_مامانت میخواد برات یه نینی بیاره.
ناباور نگاهش کردم که آیلا هیجان زده گفت
_واقعا مامان؟چه طوری؟
آرمین خندید و گفت
_کارهای اولیه ش انجام شده به زودی یه بچه تو بغل مامانته!
نیشگونی از بازوش گرفتم که آیلا فسش خوابید و گفت
_اگه یه نینی دیگه بیارید اونو بیشتر از من دوست دارید. نمیخوام…
آرمین زل زد به صورتش و گفت
_به نظرت یه بچه ی دیگه می تونه مثل تو ننر و خوردنی باشه؟
آیلا باز توی بغل آرمین عشوه خرکي اومد و گفت
_نه.
_پس جوش نزن به مامانت بگو چه قدر بچه دوست داری!
کلافه به هر دو شون نگاه کردم و به سمت در رفتم.
لحظه ی آخر صدای جفتشون و با هم شنیدم
_آخ جون نینی!.
پوزخند زدم. به همین خیال باشین
* * * * *
تلفن و با درموندگی قطع کردم و نالیدم
_حالا چه خاکی توی سرم بریزم؟
علنا گفت اگه تا یه هفته ی دیگه سر کارت نباشی اخراجی…
خدا لعنتت کنه آرمین.از کارم افتادم… اونم چنین موقعیت شغلی که نصیب هر کسی نمیشد حالا من مفت مفت باید از دستش میدادم..
نگاهی به اطراف انداختم و وقتی دیدم کسی نیست شماره ی میلاد و گرفتم.
بعد از کلی بوق صدای خستش توی گوشی پیچید
_الو…
آهسته و با احتیاط گفتم
_الو میلاد منم…گوش بده زیاد وقت ندارم.
جا خورده اسمم رو صدا زد که ادامه دادم
_من میخوام تو همین یکی دو روزه برگردم وگرنه کارم و از دست میدن.
نفسش و فوت کرد و گفت
_از شرکت زنگ زدن؟
_آره. اگه اخراجم کنن…
وسط حرفم پرید
_تو به این چیزا فکر نکن. ما یه نقشه هایی داریم. سعی میکنم تو همین یکی دو روزه انجامش بدم. تو هم از دست اون روان پریش راحت میشی.
چیزی نگفتم. با تردید گفت
_هانا. اون عوضی بلایی که سرت نیاورد؟
دلم میخواست بگم بلای اصلی رو اون نه….خودم با حماقتم سر خودم آوردم.
همین که در برابرش کم آوردم و باهاش بودم یعنی اوج حماقت.
. 🍁🍁🍁🍁
🆔 @romanman_ir
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 8
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
اقا سورن لباس دخملونه گرفتین یا پسلونه ….
.
.
.
.
.
بچه مال شماست اونوقت من اینجا دارم له له میزنم بینم وقتی به دنیا میاد شبیه کی میشه ،بابای زشتش یا مامان خوشکلش😁😁
ادمین تو سایت رمان من گفته بودین که قراره فیلم رمان هزار چم از زینب ایلخانی ساخته بشه… خبری نشد ازش؟؟… واینکه pdf رمانه نیومده هنوز؟؟… ممنون میشم جواب بدی…اهان چرا وقتی پرسیدم رمانای زینب ایلخانی اینجا هست جواب ندادی؟؟ من سه ماه پیش تو کل سایتا دنبالشون میگشتم تازه دیروز تو رمان من پیدا کردم…
وای چرا کامنت های من نمیره
لطفا پارتا رو بیشتر کنید
😐
مرصاد یجوری رفتار میکنی که انگار از این امتحانه الهی ناراضی داداش😆 میدونم سخته ولی خدایی حال میده دیگه با ما رو راست باش 😉واییی امروز رفتیم پاساژ خانومم فقط چهاردست لباس بچه گرفت به حد ورشکستگی رسیدم الان داشتم حساب میکردم دیدم ۱میلیون و ۸۷۴ تومن شد😐 اخه چهاردست لباس اینقدددددد؟؟🤯خدا بقیشو بخیر بگذرونع😑😶تا وقتی که بدنیا بیاد فکر کنم هفتا کفن پوسوندم اینقد که حرص میخورم🤕 جایه دیگه ای جز اینجا و گوشه رفیقام ندارم که دق و دلیمو خالی کنم 😁 حالا که گفتم سبک شدم😂
خخخ طوری نیست زنا با لباس خریدن اروم میشن بعدم مگه شما رسم سیسمونی و جهیزیه و اینا ندارین؟؟؟ والا تو اصفهان که خیلی رسمه یکی از دختر خاله های من یک میلیارد جهیزیه و سیسمونی داد تموم لباسای بچه رو اون یکی خواهرش که امریکاس براشاورد :/ برای تولد نینیشم ما یه سوییشرت خریدیم از پول سوییشرتای من بیشتر شد دلم میخواست پس بدم بیام بیرون 390 پول یه سوییشرت نوزادی دادم هنوز بعد یک سال تو کفشم /
بعدشم از خدا که پنهون نیس از تو چه پنهون بالاخره روحمونم شاد میشه 😉
وایی نگوو این رفیق من فتوکپی برابر اصل من ده متر زبون داره ولی دختره رو میدید عرق سرد میکرد واسهخواستگاری اولیه هم منو به زور فرستاد بعدم هیمیگفت تو درک نمیکنی بذار نوبت خودت برسه پس راس میگف بدبخت ولی واسه اونم خیلی استرس داشتم همش میترسیدم یه حرفی که نباید بزنم ، بزنم ولی خداروشکر ترکوندم
ببخشید ی سوال داشتم؟
کی پارت جدید رو میزارید؟!
ادمین از دیشب ساعت یک تا امروزظهر حدود 2:30 نبود… نمیدوننم داشت چیکار میکرد اخر هفته!!…. سابقه نداشت اینهمه غیبت!!…
بیچاره اونم کار و زندگی داره دیگه
من که ندارم دست دختر عمومه…. ولی خوب کسیم داشته باشه میخوای چه طوری بگیری ازش؟؟؟….
من که هرچی از نهم داشتم مفقود و اثر کردم
حالم از هرچی کتاب نهم خود نهم اسم نهم حالم بهم میخوره
دوستان کی جزوه امتحان ریاضی نهم فصل ۲ و ۳ رو داره
تو رو خدا هر کی داره بگه
من نهمم ولی خو منظورت از جزوه چیه؟
حالا بذارین منم یه چیزی تعریف کننم /من با پسر عموم رفته بودم بیرون که یه سری تحقیق عملی داشتم اینا بعد ./خدایی پسر عموم هم خیلی خوشگله هم خیلی اخلاقش خفنه/بعد از اینکه کارم تموم شد رفتیم کافه یه چیزی بخوریم بعد از اینکه خوردم گفتم برم دسشویی اینا بعد قبل از اینکه برم یه دختره از اول تو کف ارتین/پسر عموم/بود اومد گفت سلام ارتین جواب نداد بعد دوباره دختره گفت سلام گفتم خوشگلع بعد پسر عموم گفت گیریم علیک دختره گفت من ازت خوشم اومده شمارمو بهت بدم پسر عموم خیلی جدی گفت بده زنم /که مثلا من بودم/برات نگه داره بعدا ازش بگیرم سیو کنم .دختره کلی فحش داد رفت بعدش انقدر با هم خندیدیم دیگه مرده بودم
خداروشکر دل بندگان خدارو شاد کردیم خخخ دم پسر عموت گرم
واییبی خوشبحالتون من دختر عمه هام پسر عمه هام همه 37 38 سالن جوون ترینشون 20 سالشه که اونم اصن کاری ندارم بش
سلام بچه ها وای دوروزه دارررمممممممممم پارهه میشم امتحان پشت امتحان . شما تاچندم امتحان دارین
من تا یک بهمن امتحان دارم /الان انقدر خستمو خوابم میاد چشام زور بازه/ولی داشتم کامنتارو میخوندم خیلی برای خاطره های مرصاد و سورن خندیدم
شنبه امتحان فیزیک….تا 21 دی امتحان داریم….
ستایش جان چندمی گلم؟
من دهممم جانا .امتحانای ما تا 1 بهمنه
ما به علت آلودگی هوا امتحانامون دو هفته عقب افتادد:)عوضش پدرمونو درمیارن از بس امتحانا سخته زیر شونزده تجدیده:|
من فکرکنم اون رمان استادمغروره من قبلا رفته بود تو لیست فهرست رُمانهام( یه توماره اِژدهایی برای خودش😉😀😁 که سرش معلوم اما تهش مشخص نیست) اما این یکی رو تازه چند هفته پیش دیدم و از اونجایی که عکس هنرمندان کُره ای داشت/گروه اِکسوو/ فکرکردم از اون دسته رمانهای؛ کره ای یا کره ای• ایرانی
مثل رمانهای؛ رویاهای ممنوع_ تمنای ماندن_
مردگان متحرک _فقط بخاطر تو_ منتظرم باش_ قهرمان_ عاشقم شو خلاصم کن _ اِجرای عاشقانه•اِستیج عشق_
نیمه کره ای•••• ستارگان عاشق_ بارانی ازعشق_
رویای بلند_ برگردپیش من_ به نام عشق_ کی گفته من شیطونم_ کی فکرش رو میکرد_ رز خونی_ روح سرد_ ماموریت شیرین_ جانوس_
مدیرگرامی یه درخواستی داشتم خواهشا 😕🙁🙏 وقتی رمان و قصه تون ایرانی هست عکس تصویر هنرمندان خارجی نزارید خوب شما رمان تُرکی بزارید بعد مثلا عکس مورات بوز• اییرم دِرجی• اوزان دوقلو• مورات دالیکلیش• الیاس یالچین تاش بزارید روش یاحتی لاله و چنار••• گلپری خانم و آقاقدیر😀😁😂و••••• و کلا هنرمندان خارجی ؛ کره ای یا امریکایی• ایتالیایی و••••••• فرقی نمیکنه* اینطوری هیچ کس به اِشتباه نمیوفته•
باتشششکر🌹⚘🌷🌼🌻🌺🌸
پریساا من بعد از شکست عشقیی که از ساشا قلابی خوردم دیگه به کسی نظر ندارم….!!! … دور از شوخی مرصادم داداش ما مگ نه؟؟؟
اره بابا ایلین خدا این چه حرفیه اتفاقا از مرام همتونن خوشم میاد مثل این ندید بدیدا رفتار نمیکنین من باهاتون جورم و شوخی میکنم چون میدونم جنبشو دارین به جز یه دوسه تا که خدا به راه راست هدایتشان کند انشاالله وگرنه من خداییش زیاد نمیتونم با دختر جماعت کنار بیام ( به کسی برنخوره مدلمه ) ولی از بچه های اینجا خوشم میاد بعدشم ته تهش اینجا مجازیه همخ باهم خوشیم میگیم میخندیم ناراحت میشیم ولی نتو قطع کنن همه چی تمومه از کنار هم بودن بدون دغدغه لذت ببرین دنیا دوروزه
باشه … فدایت… راست گفتی هممون به باد بندیم!!… نت قطعشه کلا همه چی قطع میشه…
واااا نه بیام بگم مرصاد شوهرمه ی ذره بسیجی باش خواهر
اینجا همه داش مونن
واااا همچین میگه شکست عشقی الان ملت چی میگن
میگم این ساشا رفت سجاد هم رفتااااا
فک کنم دستشون تو ی کاسه بود
نه من هستم
کامنتا بهم مربوط نمی شد بخوام جواب بدم که پریسا جان
ساشا که تو افق محو شد… سجاد قطع و وصلی داره میاد میره… معمولا چنتا پارتو باهم میخونه… شکست عشقی بود دیگه… نبود؟!؟!؟!!! … بودااا !!!…
اکسو نه بی تی اس
بغض ترانه ام مشو بهتره
مرررسی…
وااای که آرمین تو هرچقدر هم عذاب بکشی کمه برات
کثافت لجن اه حالم بهم خورد مردشور حرف زدنتو ببرن
الان یه پارت خوندم تو تلگرام اعصابم ریخت بهم😠😠😠
ایلین اول امین بعد ترانه ولی دریچه رو نخوندم (مگه کاملش اومده؟؟؟؟)
منم نخوندم هنوز ولی کامنتاشو میخوندم مثله اینکه نصفست هنوز