در اتاق باز شد و همون مرد بداخلاق اومد داخل…
با نفرت نگاهش ڪردم ڪه گفت
_داری با خودت لج میڪنی دختر جون!
با انزجار گفتم
_غذاهای ڪثیفتونو نمیخوام برید به درڪ!
جلو اومد
_اگه نخوری از راه های دیگه ای به خوردت میدیم.
با اخم گفتم
_چرا انقدر غذا خوردن من براتون مهمه؟
سڪوت ڪرد… میدونستم ڪه یه نقشه ای برام دارن.
ذهنم و خوند و گفت
_اگه فڪر میڪنی با غذا نخوردنت از خیرت میگذرن اشتباه ڪردی! تو در نهایت تبدیل میشی به اونی ڪه ما میخوایم.
_چی؟ چی ازم میخواین؟
جوابم و نداد به جاش گفت
_به نفعته از این به بعد دختر خوبی باشی. دفعه ی بعد این طوری باهات صحبت نمیڪنم.
خواست از اتاق بره بیرون ڪه تند گفتم
_صبر ڪن!
ایستاد.
لب هامو خیس ڪردم و گفتم
_امیر منو به شما فروخت نه؟
چند لحظه نگاهم ڪرد و در نهایت سری با تایید تڪون داد و از اتاق بیرون رفت.
اشڪام شدت گرفت. خیلی بی رحمی امیر… خیلی!
* * * * *
* * * * *
با صدای باز شدن در چشمام تند باز شد.
یه دختر جوون با سینی غذا اومد داخل. دیگه خبری از اون عجوزه ی پیر نبود.
لبخندی به صورتم زد و سینی و ڪنارم گذاشت.
تختم و بالا برد و ڪنارم نشست. سینی و روی پاش گذاشت و گفت
_میدونم ڪه مادام بداخلاقی ڪرده! اما من مثل اون نیستم میتونی راحت غذاتو بخوری.
قاشق و به سمت لبم آورد ڪه با اخم گفتم
_نمیخوام.
لبخندی زد و گفت
_اما تو دو روزه چیزی نخوردی!
جوابش و ندادم.قاشق و توی ظرف گذاشت و پرسید
_متأهل بودی؟
بودم؟نه… اما متعهد بودم برای همین سر تڪون دادم ڪه آهی ڪشید و گفت
_منم در شرف ازدواج بودم ڪه اومدم اینجا.
نگاهش ڪردم و گفتم
_تو رو هم به زور آوردن؟
_نه. من با خواست خودم اومدم اما گول خوردم.
نمیدونم چرا باهاش حس راحتی ڪردم و گفتم
_اینا میخوان باهام چیڪار ڪنن؟
با دلسوزی نگاهم ڪرد و گفت
_ندونی به نفع خودته!
_میخوام بدونم. میخوان تقویتم ڪنن و بعد مثل یه ڪالا منو بفروشن نه؟
سری با تاسف به طرفین تڪون داد و گفت
_میدونی الان ڪدوم ڪشوری؟
با تردید گفتم
_دبی؟
_آمریڪا
متحیر نگاهش ڪردم ڪه گفت
_اینا خطرناڪ تر از اونین ڪه بخوان تو رو همین طور بفروشن به ڪسی. بهاتو پرداخت ڪردن. باید با ارزشت ڪن
ترسیده گفتم
_یعنی میخوان چی کار کنن باهام؟
متاسف سر پایین انداخت و گفت
_عروسک جنسی!
قلبم از حرکت ایستاد؛حتی زبونمم از کار افتاد.
با تته پته گفتم
_ی… یعنی… چی؟
_نمیدونم راجع بهش شنیدی یا نه اما اینجا دخترای جوون و حسابی تقویت میکنن بعد…حالت خوبه؟
چشمام سیاهی رفت. قبلا راجع بهش خونده بودم… اما حالا میخواستن همون کار و با خودم بکنن.
نگران از جاش بلند شد و گفت
_چی شدی تو؟
تمام نوشته ها و تحقیقاتی که قبلا خونده بودم جلوی چشمم ظاهر شد.
اینکه دست و پای دخترا رو از آرنج به پایین قطع میکنن و زبونشونو میبرن تا تبدیل به یه عروسک جنسی بشن.
حالا من… من…
با تمام توان فریاد زدم….دختره ترسیده نگاهم کرد.. بازم داد زدم…
در اتاق باز شد و همون مرد لعنتی اومد داخل و با دیدن من رو به دختره داد زد
_چی بهش گفتی؟
با ترس و وحشت داد زدم
_من میخوام برم… ولم کنین بذارین برم عوضیا…
مرده از کشوی کنار تختم سرنگی رو بیرون کشید و از یه مایه ی سفید رنگ پرش کرد و به سمتم اومد بازم داد زدم اما فایده ای نداشت.
اون لعنتی سرنگ و بهم تزریق کرد.
کم کم تمام وجودم تحلیل رفت و در نهایت فقط تاریکی موند..
🍁🍁🍁🍁
🆔 @romanman_ir
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 8
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
ستایش جان چند سالته؟
ممنون از پارت گذاریتون
واس عکس عکسای رهام هادیانو امیر مقاره هم خوبه من
ادمین این همه ادم درخواست عکس دادن
منم بدم ؟!
باشه بده
هیرو فاینس تیفین بازیگر فیلم افتر
یا
پارک سئو جون بازیگر سریال منشی کیم چشه
مرسی:)
آدمین 🥺🥺
خودت گفتی که ما مثل خواهرتیم اونوقت داری دل خواهرتو میشکونی …..
تورو خدا جون من و آزاده و ستایش بیا این پارت عکس عمران عباسی رو بزار قول میدم دیگه نگم عکس این و اونو بزار 🥺
ببین چقدر دختر خوبی شدم داداشی…..😊
سلااام…. من همچنان نت ندارم… با فلاکت نت پیدا کردم که بگم ادمین خیلی ماهی… ممنون بابت عکس این پارت… فکر نمیکنم بدشانس تر از من وجود داشته باشه… ولی وسط حال بدم خیلی خوشحالم کردی…و بچه ها ببخشید اگه جوابتونو ندادم، چون واقعا تو شرایطیم که نمیتونم کامنتارو بخونم… برام دعا کنید…
اها راستی ارام جان شعرتو خوندم خیلی بهم ارامش داد… اگه بتونم میام بقیه کمنتارم میخونم…
اهااااای پس من چی اینقدر خودمو به در و دیوار زدم که ادمین خان عکس رابرت پتینسون رو بزاره حالا اون ماه شد ما هی چی ??????😡😡
راستی چیشده ایلین خدایی نکرده اتفاق بدی برات افتاده ???
سلام به همه دوستان
آرمین چند وقت یکبار پارت میزاری🧐🧐🧐🧐
ببخشید منظورم ادمین بود
بچه ها مامانم گوشی نازنینم رو ازم گرفته دیگه نمیتونم زیاد به اینجا سر بزنم البته روزی دو سه بار میام 😁چون دختر عموم در همسایگی ما تشریف دارن و میرم با گوشی اون کامنت میزارم الانم دارم با گوشی خودش کامنت میزارم …..
😭😭دعا کنین مامانم گوشی رو بهم برگردونه ….
راستی یاسی جون رشتت چیه ؟؟؟؟؟؟دیشب تاالان فکرم درگیره ازت بپرسم 😚😚😚😚
تجربی😅😅
مرسی تفاهم🤣🤣🤣🤣🤣
عکس ازاده گذاشته میشه واسه پارتای بعدنوبت بگیرعزیزم😂😂😂😂😂
آرمین واسه پارت جدید عکس ماریو کاساس رو بزار.
سلام پارت جدید کی میاد
شعری از سهراب سپهری تقدیم به شما عزیزان:
چه هوایی … چه طلوعی!جانم …
باید امروز حواسم باشد
که اگر قاصدکی را دیدم
آرزوهایم را
بدهم تا برساند به خدا …!
به خدایی که خودم میدانم!
نه خدایی که برایم از خشم
نه خدایی که برایم از قهر
نه خدایی که برایم ز غضب ساختهاند!
به خدایی که خودم میدانم!
به خدایی که دلش پروانه ست …
و به مرغان مهاجر
هر سال راه را میگوید !
و به باران گفته ست
باغها تشنه شدند …!
و حواسش حتی
به دل نازک شب بو هم هست!
که مبادا که ترک بردارد …!
به خدایی که خودم میدانم
چه خدایی … جانم …!
ممنون آرام جون زیبا بود
خواهش
واییی دمت گرم آرام ، من عاشق سهراب سپهریم 😍😍
سهرابم عاشق توعه خخخ یاسی بانو
بچه تر که بودم هیچی از شعرای سهراب نمی فهمیدم گرچه الآنم خیلیاشو نمیفهمم ولی اهل کاشانمو حفظ بودم
سهرابم عاشقه توعه یاسی بانو خخخ
وایییییی خدا راست میگی آرام واقعا اونم عاشق منه 🤪🤪
ممنون آرام قشنگم
عالی بود:-*
رسما مارو علاف کرده این نویسنده
رمان استاد مغرور من هم جزوش این چهارتا هست ??
سلام من میخوام رمان هاموانتشارکنم بایدچکارکنم
عزیزم یادمه ی سری ادمین گفت ب ی نفر ک باید آی دی تونو داشته باشه بعدم ب ی نفر گفت اگه رمانتون کامله میذاره باز خودش احتمالا جوابتو میده
ممنون گلم
لیلی خیلی حال بهم زنه باهمه هست بعدم ادعاش عالموبرداشته 😠😠😠😠
ولی هانا و ارمینوخیلی دوس دارم 😍😍😍😍
دیگه حالم از هرچی لیلی و آرش و آرمین و هاناس بهم میخوره از بسکه لفتش میده نویسنده تو نوشتن این رمان اه 😪😪
????hellloooo everybody .how are you
بیا برو تو کوچچچچه 😑😑😑
ایول آزاده جونم.
آزاده جون عکستو تو پارت بعد میبینیم؟خیلی دوس دارم ببینمت
البته فکر کنم ادمینم مشتاقه!!!
هیییییییی روزگار…….
آدمین ما رو طلاق دادی که بیای مخ این آزاده ورپریده رو بزنی اره ؟؟؟؟
اره دیگه گوشی تورو مامانت گرفته خخخ
هییییییییی ادمین انشاءا… برادرم قصد داره این گوشیو بفروشه
پس تمام سعی تو کن مخمو بزنی😂😂😂😊😊😊
یاسی تو به من میگی ورپریده ؟؟؟؟وایسا نشونت میدم ورپریده کیه 😬😠😠ادمین میشه تو آیدییتو بدی من روم نمیشه
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
😜😜
متن نظرات از متن رمان بیشتره
نظراتو بخونم بیشتر حال میکنم تا خود رمانو😁😁
ببخشید میشه بگید کلا چند پارت هست