رمان استاد خلافکار پارت 85 - رمان دونی

رمان استاد خلافکار پارت 85

 

#هانا

هنوزم بعد چند هفته که ازاون اتفاقات شوم گذشته بود وقتی یاد اون شب که‌ می افتادم تمام جونم میلرزید.
نگران بودم که کسی بفهمه شاهرخ و من کشتم این نگرانی شده بود کابوس زندگیم.

همون شب با بدبختی آیلا رو پیدا کرده بودیم اما کابوسش هر شب هنوزم با من بود.

آیلا روی تاب نشسته بود و تاب بازی میکرد منم کمی با فاصله ازش کنار درخت ایستاده بودم و بهش نگاه میکردم تنها امید روزای سختم این دختر بود و وقتی به این فکر می کردم که برای نجات جون پدر دخترم مجبور شدم اینکارو بکنم کمی دلم آروم میگرفت.
این روزا خیلی توی خودم رفته بودم که همه نگران شده بودند
مهرداد بیچاره که خبر نداشت چی به چیه نمیدونست چیکار کنه…
شب و روز ترانه رو می فرستاد سراغم تا از من چیزی در بیاره که بتونه دلیل این همه بی تابی هامو بفهمه اما آرمین بهم گفته بود هیچ وقت حتی یک کلمه هم نباید از اتفاقات اون شب به کسی بگم برای همین ترانه هم نتوسته بود حرفی ازم بکشه.

اون شب برای دفاع اون کار و کردم می گفت هیچ سرنخی وجود نداره که کسی بفهمه من آدم حروم زاده رو کشتم.
می گفت کاری که من کردم کمک به همه بوده نهوفقط خودمون چون اوت آدم آشغال داشت زندگی دخترهای بی گناه زیادی ازشون میگرفت.

آیلا که انگار خسته شده بود از تاب پایین اومد به سمتم دوید و گفت:

_ مامان من گرسنمه میشه برام ساندویچ درست کنی؟

دستش و گرفتم و سلانه سلانه به سمت ساختمون رفتیم وقتی وارد خونه شدم به سمت آشپزخونه رفتم اما با صدای زنگ در بین راه متوقف شدم و رفتم جلوی ایفون…

اما کسی رو روی مانیتور ندیدم چندباری بله گفتم اما هیچ کس نبود دکمه ضبط مانیتور روشن کردم تا ببینم کی بوده که زنگ زده است اما هیچ کسی دیده نمی شد فقط یه دست بود که اومد زنگ و فشار داد و تمام…
کمی ترسیدم اما با خودم فکر کردم حتما اشتباه شده و فهمیدن زنگ اشتباه زدن ورفتن .

دوباره به آشپزخانه برگشتم مشغول درست کردن ساندویچ برای دخترکم شدم.
زیاد طول نکشید که در ورودی باز شده آرمین وارد خونه شده توی دستش یه پاکت سفیدرنگ بود که تمام حواسش به اون بود .

ساندویچ به دست آیلا دادم و به سمت آرمین رفتم

اسمش و که صدا زدم تازه از فکر بیرون اوند و سرشو بالا گرفت و بهم نگاه کرد ازش پرسیدم :

چی شده چرا حالت بده؟
نگاهش و به سمت پاکت داد و گفت:

_ چیزی نیست حالم خوبه یه کم کار دارم میرم اتاق کارم .

اینو گفت ازم فاصله گرفت و رفت و من نگران چشمام تا اتاق کارش دنبالش رفت‌

نمیشد بیخیال باشم پس دنبالش رفتم و از لای در بهش نگاه کردم پاکت و باز کرد چیزی از داخلش بیرون اورد و با دیدنش خشکش زد.

و من دیگه نتونستم صبر کنم و در رو باز کردم سریع وارد اتاق شدم و کنارش ایستادم با دیدن من سعی کرد کاغذای تو دستشو پشتش پنهان کنه…

_مگه نگفتم کار دارم اینجا چیکار داری؟

اما من بی اعتنا به حرفش کاغذارو از دستش بیرون کشیدم و با دیدن عکس دونفره خودمو آیلا خشکم زد…

با ترس عکس و برگردونم

وقتی نوشته پشتشو خوندم روی زمین آوار شدم…
چشمام روی نوشته ثابت مونده بود

_ خیانت به من یعنی اینکه حکم مرگ خودتو همه عزیزاتو امضا کردی جناب تهرانی منتظرم باش خیلی زود کاری می کنم که هر روز هزار بار بمیری….

دوباره به آشپزخانه برگشتم مشغول درست کردن ساندویچ برای دخترکم شدم.
زیاد طول نکشید که در ورودی باز شده آرمین وارد خونه شده توی دستش یه پاکت سفیدرنگ بود که تمام حواسش به اون بود .

ساندویچ به دست آیلا دادم و به سمت آرمین رفتم

اسمش و که صدا زدم تازه از فکر بیرون اوند و سرشو بالا گرفت و بهم نگاه کرد ازش پرسیدم :

چی شده چرا حالت بده؟
نگاهش و به سمت پاکت داد و گفت:

_ چیزی نیست حالم خوبه یه کم کار دارم میرم اتاق کارم .

اینو گفت ازم فاصله گرفت و رفت و من نگران چشمام تا اتاق کارش دنبالش رفت‌

نمیشد بیخیال باشم پس دنبالش رفتم و از لای در بهش نگاه کردم پاکت و باز کرد چیزی از داخلش بیرون اورد و با دیدنش خشکش زد.

و من دیگه نتونستم صبر کنم و در رو باز کردم سریع وارد اتاق شدم و کنارش ایستادم با دیدن من سعی کرد کاغذای تو دستشو پشتش پنهان کنه…

_مگه نگفتم کار دارم اینجا چیکار داری؟

اما من بی اعتنا به حرفش کاغذارو از دستش بیرون کشیدم و با دیدن عکس دونفره خودمو آیلا خشکم زد…

با ترس عکس و برگردونم

وقتی نوشته پشتشو خوندم روی زمین آوار شدم…
چشمام روی نوشته ثابت مونده بود

_ خیانت به من یعنی اینکه حکم مرگ خودتو همه عزیزاتو امضا کردی جناب تهرانی منتظرم باش خیلی زود کاری می کنم که هر روز هزار بار بمیری….

#هانا

آرمین عصبی عکس و از دستم کشید و کنار پام روی زمین نشست.

با دستش صورتم قاب گرفت

_من از پسش بر میام ؛میشناسمش که میگم نباید بترسیم فقط بایدمواظب باشیم میفهمی که چی میگم ؟

اروم زمزمه کردم
_من برای خودم نمی ترسم من فقط برای ایلا میترسم.
اگه باز بخوان …

انگشتش و روی دهنم گذاشت و مجبورم کرد سکوت کنم.
با اومدن ایلا توی اتاق خودمو جمع و جور کردم تا چیزی نفهمه نباید می‌ترسید.
با قدمای کوچیک به سمتم اومد کنارم نشست و دستم رو توی دستش گرفت و گفت:
_ حالت خوبه مامانی با دیدنش نشد خودم رو کنترل کنم و محکم بغلش کردم محکم به خودم فشارش می دادم که به حرف اومد و گفت :

_مامان داره چیکار می کنی به خفه شدم .
آرمین ایلا رو از من جدا کرد و بغلش زد و گفت:
_ هیچی دخترم مامان فقط دلش برات تنگ شده بود
دخترکم با تعجب به باباش گفت:

اما ما که صبح تا شب همیشه با همیم چرا تنگ شده باز؟

بود همونطور که توی بغلش بود دست منو گرفت و بلندم کرد و رو به آیلا گفت
_چون خیلی دوستت داره عروسک بابا.

از جام بلند شدم و آرمین گفت
_ نظرتون چیه بریم ناهار بخوریم؟

یعنی اینکه باید به خودم بیام و کاری نکنم دخترم نگران بشه.

سریع ازشون فاصله گرفته از اتاق بیرون اومدم خودمو به سرویس رسوندم .
نگاهی به صورتم انداختم و شیر آب سرد و باز کردم چند بار به صورتم زدم تا کمی حالم سرجاش بیاد با خودم تکرار میکردم
اون از پسش بر میاد آرمین نمیذاره برای دختدم اتفاقی بیفته…

کمی که از گرگرفتگی وجودم کم شد از دستشویی بیرون اومدم.

🍁🍁🍁🍁
🆔 @romanman_ir

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.7 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان اوژن pdf از مهدیه شکری

    خلاصه رمان :       فرحان‌عاصف بعد از تصادفی مشکوک خودخواسته ویلچرنشین می‌شه و روح خودش رو به همراه جسمش به زنجیر می‌کشه. داستان از اونجایی تغییر می‌کنه که وقتی زندگی فرحان به انتقام گره می‌خوره‌ به طور اتفاقی یه دخترسرکش وارد زندگی اون میشه! جلوه‌ی‌ بهار یه دختر خاصه… یه آقازاده‌ی فراری و عصیانگر که دزدکی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آبان به صورت pdf کامل از هاله نژاد صاحبی

  خلاصه رمان:   دو فصل آبان         آبان زند… دختره هفده ساله‌ای که به طریقی خون بس یک مرد متاهل میشه! مردی جذاب که دلبسته همسرشه اما مجبور میشه آبان و عقد کنه!     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 4.4 /

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هکمن
رمان هکمن

دانلود رمان هکمن   خلاصه : سمیر، هکر ماهری که هیچکس نمی تونه به سیستمش نفوذ کنه، از یه دختر باهوش به اسم ماهک، رو دست می خوره و هک می شه و همین هک باعث یه کل‌کل دنباله دار بین این دو نفر شده و کم کم ماهک عاشق سمیر می شه غافل از اینکه سمیر… به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خلسه

    خلاصه رمان:       “خلسه” روایتی از زیبایی عشق اول است. مارال دختر سرکش خان که در ۱۷ سالگی عاشق معراج سرد و مغرور میشود ولی او را گم میکند و سالها بعد روزی دوباره او را می‌بیند و …       به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ضد نور

    خلاصه رمان :         باده دختری که عضو یه گروهه… یه گروه که کارشون پاتک زدن به اموال باد آورده خیلی از کله گنده هاس… اینبار نوبت باده اس تا به عنوان آشپز سراغ مهراب سعادت بره و سر از یکی از گندکاریاش دربیاره… اما قضیه به این راحتیا نیست و.. به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طلوع نزدیک است pdf از دل آرا دشت بهشت

  خلاصه رمان:         طلوع تازه داره تو زندگیش جوونی کردنو تجربه می‌کنه که خدا سخت‌ترین امتحانشو براش در نظر می‌گیره. مرگ پدرش سرآغاز ماجراهای عجیبیه که از دست سرنوشت براش می‌باره و در عجیب‌ترین زمان و مکان زندگیش گره می‌خوره به رادمهر محبی، عضو محبوب شورای شهر و حالا طلوع مونده و راهی که سراشیبیش تنده.

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
241 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Sajjad
Sajjad
4 سال قبل

حس غریبی بهم دست داد اومدم تو سایت😐😐😹

آدرینا
آدرینا
4 سال قبل
پاسخ به  Sajjad

ادمین حرف منو که گوش نمیده شما یه چیز دیگه ای واسشووون خخخخ

اسما
اسما
3 سال قبل
پاسخ به  Sajjad

سلام
من میخوام وارد سایت شم ولی نمیشه باید چیکار کنم؟!
لطفاً یکی بهم بگه

*آزاده*
*آزاده*
4 سال قبل

سلام
پری عزیزم زنداداش گلم
ببین قهر کردن دیگه واسع شما خیلی بده شما هنوز زندگی مشترکتونو شروع نکردین
درسته واسه اینکه سهند و ترنم شما رو واسع تولدتون سوپرایز کنن خیلی زیاده روی کردن ولی این درست نیست از دست ساشا ناراحت بشین
میدونم من مثله یاسی واستون عزیز نیستم و شاید حرفمو قبول نکنین ولی خودتونو جای ساشا بزارین ببین واستون چقدر تلاش میکنه داره سعی میکنه از دستتون نده ولی دارین در حقش نامردی میکنین
ببخشید ولی با این که ساشا برادر حقیقیم نیست ولی دوسش دارم
و نمیخوام اذیت بشه
پری دوست خوبم یخورده فک کن اینا همش واسه خوشحالی تو بود نه ناراحتیت

yasi
4 سال قبل
پاسخ به  *آزاده*

آزاده قربونت برم از دست دادن چیه ، خدانکنه ، پری فقط داره ناز میکنه 😊

پری*
پری*
4 سال قبل
پاسخ به  yasi

باشه یاسی جون و آزاده جون باشه می بخشمش ولی باید یه چیزی بهم بگی آزاده اونم اینکه چرا اصرار داری ساشا بهت آیدی بده چرا اینو به من بگو چرا بااین حال که میدونی من دوست ندارم ولی تو باز داری اصرار میکنی

پری*
پری*
4 سال قبل

یاسی این چت روم مگه کامنت های سریع تایید نمیشن پس چرا من کامنت گذاشتم گفته باید مدیر سایت تایید کنه
یاسی خواستی چی بهم بگی که از ساشا اجازه گرفتی که باهام حرف بزنی بگو

*آزاده*
*آزاده*
4 سال قبل
پاسخ به  پری*

پری جان باید انقدر بزاری که قبول کنه
که تو سایت اسمت ثبت بشه

yasi
4 سال قبل
پاسخ به  پری*

سلام پری خوبی عزیزم
نمیدونم عشقم
تو چت روم کامنت ها نیاز به تایید ندارن که
.
.
پری برو بالا کامنتمو بخون عشقم ، لطفا نه نیار جون من ، ساشا بیگناهه ، مظلومه ، یه طفل بیچاره که گیر اون دوتا افتاده بود ، بخدا اون نمیخواست اینجوری شه
پری ببین چقد ازت خواهش کردم بخاطر من اصلا بخاطر خود ساشا ابجی ، میدونم اونموقع خیلی بهم ریختی ولی کاریه که شده نمیشه تغییرش داد نزار لحظه هاتون با قهر و ناراحتی بگذره
باشه پری 😘😘

دکاروس
دکاروس
4 سال قبل

سلام روشا جان من اصولا پایان های رمانم رو به کسی نمی گم کار غیر حرفه ایه ولی نگران نباش سعی می کنم پایانی رو براش در نظر بگیرم که واقعا به واقعیت نزدیک باشه .راستی ! پارت دو رو هم نوشتم الان فقط باید ادمین بذاره تو سایت

آدرینا
آدرینا
4 سال قبل

ایلین جون میشه پارت بعد از bts عکس بدی ب ادمییییین؟؟!!

*آزاده*
*آزاده*
4 سال قبل
پاسخ به  آدرینا

اکسو به زور میزاره ادمین اونوقت از بی تی اس بزاره که من یه راست میرم در خونه ادمین

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  آدرینا

باشه آدرینا من میفرستم به ادمین بگو بزاره….

Fatemeh
Fatemeh
4 سال قبل

ادمین از قلم افتاد😄
ادمین داداش مرسی هم بخاطره پارت گذاریت هم بخاطره اینکه رمان دکاروس خواهرمون رو قبول کردی که بزاری

فعلا حرفی ندارم اگه یادم اومد میگم

اها راستی ایلین و یاسی هم از قلم افتاد چطوری گوگولیام

yasi
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

سلااام فاطی جون
چطور مطوری ؟؟؟
حالا دیگه منو و عشقم و یادت میره هاااا
ما هم خوبیم
دارم موهای ایلینو شونه میکنم تا کمتر غر بزنه ، دهنمو سرویس کرده 😑😑

Fatemeh
Fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  yasi

منم خوبم
خداروشکر که خوبین
هر که فیل خواهد جور هندوستان کشد البته بلانسبت ایلین عزیزم
تو هم که باید عخشتو نگه داری باید جورشو هم بکشی دیگه یاسی ژووون

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

فاطمه!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من فیلم؟؟؟؟
چاق شدم ولی نه اونقدرااا !! خخخ….

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  yasi

سلااااااااااام فاطمه چه طوری عزیز؟؟؟؟؟؟؟
چه خبرا؟؟ قربونت… شما خوبی؟؟؟؟؟
یاسی من رو موهام حساسما نکشیشون!…

Fatemeh
Fatemeh
4 سال قبل

سلااااام سلااام برو پجز خوبین خوشین سلامتین نبودم مث اینکه بهتون خوش گذشته
کیمیا جون یا همون دکاروس بت تبریک میگم قلمت حرف نداره دختر این روند رو ادامه بدی یچیزی میشی
پریماه جانم تولدت و نامزدیت رو بسی بسیار تبریک میگم
دیگه نمیدونم چی بگم بسی خدانگهدار
اهان یچیز دیگه پریساااااااااااا حونم بت امیدوار شدم با این متنی که گذاشتی بابا دختر تو که ترکوندی 😘😂

پریسا
پریسا
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

😂😂😂😂😂
مرسی
از نظر خودم بیخوده
فقط ی روز خوابم نمیومد ۲ دقیقه ای نوشتم انداختم اونور دیگه گفتم که خوشم نیومد شماره ی یه نفر رو جوریدم که گفت خیلی کمکم میکنه ی نفر دیگه هم اوردم بغلم بنویسه
دیگه ببینم خاص میشه یا نه.

دکاروس
دکاروس
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

مرسی عزیزم

ayliin
ayliin
4 سال قبل

ادمین ۴ روز یه بار خیییلی دیره…

Rasta
Rasta
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

ميخوان ب جنون برسونن خواننده رو😂😂😂😂😂😂

Setayesh
Setayesh
4 سال قبل

چطوریننننن رفقااا خوبین خوشین سلامتینننن

*آزاده*
*آزاده*
4 سال قبل
پاسخ به  Setayesh

سلام ستایش خوبی عسلممم

Setayesh
Setayesh
4 سال قبل
پاسخ به  *آزاده*

قربونت تو خوب باش منم خوبم کوشولو😚😚😚😚

Roshank
4 سال قبل

سلام بچها این رمان بخاطر نقص داربودنش و خشن بودنش وکلمات بدش و زیاد صحنه داره تو سایتهای دیگه حذف شده رفتم نبود زده حذف بخاطر این مواردا

Roshank
4 سال قبل

سلام بچها این رمان بخاطر کلمات نقص دارش و هم خشن بودنش وصحنه های زنندش تو سایتهای دیگه حذف شده

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  Roshank

really???

دکاروس
دکاروس
4 سال قبل

ببخشید من هر روز باید چهار تا پارت بنویسم که توی سایت بشه یک پارت در واقع درسته ؟

دکاروس
دکاروس
4 سال قبل
پاسخ به  admin

باشه چشم

ستایش
ستایش
4 سال قبل
پاسخ به  admin

سللللاااام خدمت دوستان عزیزززز .خوب بودینا من نبودم حسابی بهتون خوش گذشته ها

yasi
4 سال قبل
پاسخ به  ستایش

سلللللام هوو جون خودم
چطوری
خوبی
کجایی تو بابا دلمون برت تنگ شدا
راستی
بچه ها چطورن ، بزرگ شدن

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  ستایش

سلاااااااااااااام ستایش عشقم خوووووووووبی؟؟؟؟؟؟؟/
کجا بودی تو؟
نگرانت بودیم!…

پریسا
پریسا
4 سال قبل
پاسخ به  ستایش

به سلااام
کوجا بودی؟؟؟؟

Nafas
4 سال قبل
پاسخ به  ستایش

سلام ستایش جان خوبی
دلمون برات تنگ شده بود

Setayesh
Setayesh
4 سال قبل
پاسخ به  Nafas

سلااام خدمت تموم عشقاییی خودم .اره بچه هامم بزرگ شدن ولی هی میگن من نامادری یاسیمو میخوام هوو جونم .والا جایی نبودم فقط این سایت رمان دونی واسم بالا نمیوم.ممنون از نفس خوشگله .
پریسا خفنه
ایلین باحاله
و البته یاسی هووعه😁😁

Setayesh
Setayesh
4 سال قبل
پاسخ به  ستایش

سلااام خدمت تموم عشقاییی خودم .اره بچه هامم بزرگ شدن ولی هی میگن من نامادری یاسیمو میخوام هوو جونم .والا جایی نبودم فقط این سایت رمان دونی واسم بالا نمیوم.ممنون از نفس خوشگله .
پریسا خفنه
ایلین باحاله
و البته یاسی هووعه😁😁

دکاروس
دکاروس
4 سال قبل
پاسخ به  admin

باشه مشکلی نیست اما من میتونم روزی چهار تا پارت بنویسم و روند پارت گذاری بشه هر روز آخه من که نویسنده ام یادم میره موضوع رمان چی بود چه برسه به خواننده اما باز هر جور خودتون صلاح می دونید.

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  admin

دکاروس کاش یکم از درک تورو بقیه نویسنده ها داشتن!…

Rasta
Rasta
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

موافقم😂😂😂😂

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  Rasta

بزن قدش رستا !…

فاطمه
فاطمه
4 سال قبل
پاسخ به  admin

اسم رمانم لطفا بزارید که اومدیم سایت گیج نشیم سردرگم بشیم ندونیم کجا دنبالش بگردیم😂😂

دکاروس
دکاروس
4 سال قبل
پاسخ به  فاطمه

چشم اسم رمان آفرودیت و شیطان هست

yasi
4 سال قبل
پاسخ به  دکاروس

کیمیاااااااا
ادمین رمانتو گذاشته سایت
دیدیش

دکاروس
دکاروس
4 سال قبل

ممنون از شما ها آیلین ، سایان ، نرگس ، نفس ، یاسی ، توتیا ، s عزیزم که میدونم هم اسم منی ، فاطمه ، پریسا ، آوا و …. عزیز که نمی دونم اسمت چیه 😀😊 ،رستا جون ، مرجان ، A عزیز و دلارا جانم
ممنون از همتون و اینکه وقتتون رو صرف رمان من کردید
همچنین یه تشکر هم از ادمین عزیز بکنم که لطف کردن و رمان رو توی سایت قرار دادن .
امیدوارم این تکه کاغذ های بی ارزش ارزش خوندن شما ها رو داشته باشه بوس

پریسا
پریسا
4 سال قبل
پاسخ به  دکاروس

وااا کیمیا خواهر
ذوق زده شدی
این کار ها رو نکن
بزار چندتا فنون یاد بدم
وظیفه ی ادمین بود😁الان میاد گیسامو میکشه…
اصلا هم مهم نی خواننده بخونه یا نه اهمیت نده
غلط کردم به دل نگیرید دارم به بچه یاد میدم

دکاروس
دکاروس
4 سال قبل
پاسخ به  پریسا

ممنون خانوم معلم 😀😀😀😀
ولی جز فطرت منه که به همه احترام بذارم و ازشون قدردانی کنم
ایشا… تو مسائل دیگه ای شگرد شما باشیم چاکر شما😀😀😀😀

yasi
4 سال قبل
پاسخ به  پریسا

پری تو روحت دختر

*آزاده*
*آزاده*
4 سال قبل
پاسخ به  دکاروس

کیمی جان رمانت قشنگه واقعا استعداد داری ادامه بده موفق میشی
خداهمیشه به همرات

دکاروس
دکاروس
4 سال قبل
پاسخ به  *آزاده*

ممنون آزاده جان

دکاروس
دکاروس
4 سال قبل
پاسخ به  *آزاده*

ممنون آزاده جان😘

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  دکاروس

دکاروس خواهش میکنیم!…
رمانت عالیه، به پای این رمانای آبکی تکراری نمیرسه….
با توجه به سنت، قلم خیلی خوبی داری…
از ما به خاطر خوندن رمانت تشکر نکن، به قول پریسا وظیفست!…
خودتو تحویل بگیر!…

دکاروس
دکاروس
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

نه وظیفه نیست عزیزم
من باید برای خوندن حتی یک کلمه از رمانم هم از بقیه تشکر کنم
تا اونجا که می تونی خودتو دسته کم بگیر تا بتونی پیشرفت کنی
این شعار منه 😀😀😀

پریسا
پریسا
4 سال قبل
پاسخ به  دکاروس

شعار تو بزار
اگر قدم های بلند در طول زندگی برداری پاره شدن ****را در برداره 😁😁

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  پریسا

خخخخخخخخ پریسا !…

TiNA
TiNA
4 سال قبل
پاسخ به  دکاروس

اسم من نبود میدونی سه بار خوندم بله اسمم باشه اما نبود

دکاروس
دکاروس
4 سال قبل
پاسخ به  TiNA

ممنون از شما ببخشید لطفا هزار بار ممنون از شما دوست خوبم

....
....
4 سال قبل

دلبرم رفت و دلم رفت به دنبال دلش
او به دنبال رقیب و دل به دنبال دلش

دل بکن ای دلکم عشق بیهوده مخواه
یار بیگانه مشو دلبر بیگانه مخواه

#مولانا

دکاروس
دکاروس
4 سال قبل
پاسخ به  ....

خیلی قشنگه

ayliin
ayliin
4 سال قبل

یاسی پری کو؟ کجاست؟ اونکه پریسای خودمونه!…

Nafas
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

نه آیلین اونی که نوشته
پری*
راستی پریماه جان تولدت مبارک💕

پری*
پری*
4 سال قبل
پاسخ به  Nafas

ممنون نفس جان بابت کمک کردن به ساشا هم ممنون
.
.
.

آیلین جان ازتوهم ممنون بابت کمکی که به ساشا کردی

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  پری*

خواهش میکنیم بابا!
.
.
من بسی حسودی کردم!…

yasi
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

نه عشقم اون پری * نامزد ساشاست
خواهر شوهرمااا اونو میگم

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  yasi

اها گرفتم…

yasi
4 سال قبل

سلااام پری
خوبی

yasi
4 سال قبل
پاسخ به  yasi

پری اگه تو همون پریماهی که اول تولدت مبارک عزیزم 😍😘
بعد هم تبریک میگم و ایشالا که با دادا ساشای ما خوشبخت شی 😉😍
بعد هم بگو بینم تو نباید قبل نامزدی با زن داداشت مشورت میکردی هاااان بگو ؟؟؟

پری*
پری*
4 سال قبل
پاسخ به  yasi

سلام خوبی یاسی جونم ممنون بابت کمک هایی هم تو ونفس و آیلین و آزاده به ساشا کردین ممنون گلم
والا فعلا که باساشا قهرم زنداداش دیشب نزدیک بود سکته ام بده زنداداش نبودی مگرنه الان خواهرشوهرتو کشته بودن

پریسا
پریسا
4 سال قبل
پاسخ به  پری*

من دیگه حرفی ندارم….🤐🤐🤐🤐🤐
خودتی؟؟؟
ساشا داری ایسگا میکنی؟؟؟
زنته؟؟؟؟
😱😱😱😱😱😱

*آزاده*
*آزاده*
4 سال قبل
پاسخ به  پری*

وای زن داداش پری ساشا رو ناراحت نکن تروخدا زن داداش
من خواهره از مادر جدا از پدر سواشم خخخخ
مراقبه داداشم باش
تروخدا پری ناراحتش نکن اون خودش خیلی سختی کشیده

پری*
پری*
4 سال قبل
پاسخ به  *آزاده*

سختی این ساشایی که من دیدم هیچ سختی ندیده آزاده جان من کاریش ندارم مگه دلم می یاد اذیتش کنم مراقبش هستم شما ناراحت نباش
یعنی تو خواهر شوهر من حساب میشی خواهر شوهر گرامی نمی خواد این قدر سنگ داداستو به سینه بزنی اگه بدونی چه بلایی سرم آورده دیشب زهر ترکم کرد

*آزاده*
*آزاده*
4 سال قبل
پاسخ به  پری*

میدونم ولی بدون اینا واسه خوشحالیت بود
وایسا یه گوش مالیش میدم ولی تو ببخشش تروخدا
اونم گناه داره زنداداش جونم قربونت برم

yasi
4 سال قبل
پاسخ به  *آزاده*

آزاده برو ببین چه کردن این دو برادر و زن برادر با این طفل معصوم بعد بیا بهش بگو ساشا رو اذیت نکن 😐😑

Nafas
4 سال قبل
پاسخ به  پری*

خواهش میکنم پریماه جان وطیفه بود😊

yasi
4 سال قبل
پاسخ به  پری*

خواهش عزیز دل
ما که کاری نکردیم فقط رویاهامون رو بازگو کردیم ساشا هم برا تو عملی🤣😂 😂
پری بمیرم برات با این برادر شوهر و برادر زاده ، فهمیدم چیکار کردن خل و چل ها 😑😑😐
ولی تو دیگه از ساشا ناراحت نباش برو باهاش اشتی کن مقصر ساشا نی اون سهند و ترنم خله اینجوری گفتن یعنی ساشا دلش نمیاد تو یه لحظه هم ناراحت شی عشقم
برو ابجی برو باهاش اشتی کن که الان دل تو دلش نی بخدا 😊
بخاطر ما ازش بگذر
او را عفو بفرما

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  پری*

منکه کاری نکردم پری همش گردن یاسی و نفس بود!…

پریسا
پریسا
4 سال قبل
پاسخ به  yasi

بابا یاسی یکی دیگه است🤣🤣🤣🤣
ساشا که زن شو نمی یاره که ما مخشو شست و شو بدیم

پری*
پری*
4 سال قبل
پاسخ به  پریسا

پریسا من قبلاً هم اینجا بودم ساشا منو نیاورده اینجا مگه نه یاسی

پریسا
پریسا
4 سال قبل
پاسخ به  پری*

میدونم همون که به سجاد گفت نمیدونم چی گفت
که سجاد گفت نمیدونم چی پریسا خانم بعدش نمیدونم که گفت که پریسا نیست سجاد هم گفت فرقی نمیکنه
ینی تو چطوری ساشا رو دیدی؟؟؟
من باورم نمیشه
اصلا چیشد؟؟؟؟؟؟؟

yasi
4 سال قبل
پاسخ به  پریسا

پریسا پری از قبل بودش یادت نیست همون که همش بهم میگفت با ادمین دعوا کنی با من طرفی

yasi
4 سال قبل
پاسخ به  yasi

پریماه جونم کجایی ابجی ؟؟،
یا بیا اینجا یا هم چت روم کافه رمان کارت دارم خواهر شوهر جونم
لطفا 🙁🙁

yasi
4 سال قبل
پاسخ به  yasi

پریماه میشه با ساشا آشتی کنی به خدا اون خیلی میخوادت و الانم خیلی ناراحته که باهاش قهری
به جون خودم اون اصلا خبر نداشت که اونا میخوان چی به تو بگن عزیزم ، اینقد اون روز بخاطر تولدت خوشجال بود که نگو همش میخواست کاری کنه که سوپرایز شی و خوشحال و بهترین باشه برات
نمیدونست تو رو چجوری بکشونه خونه ، قرار بود که ترنم و سهند به بهانه یه دورهمی تو رو ببرن اونجا ، نه اینکه بترسوننت و استرس بهت وارد کنن ، بخدا خودش هم ترسیده بود وقتی شنیده اونا اینو بهت گفتن ….
پری میدونم تو هم طاقت دوری و قهر با ساشا رو نداری ، میخوای ناز کنی ، ناز کن عشقم این کار همه ی ما خانماست ، ساشا هم که خداروشکر همه جوره نازتو خریداره ، لطفا عزیزم اکه یه ذره برات مهمم بخاطر من با ساشا آشتی کن ، نزار بهترین روزاتون با قهر و ناراحتی بگذره …
ساشا هر چند مقصر نبودش ولی به اندازه کافی تنبیه شده عزیزدلم ، باهاش اشتی کن لطفا ، به خاطر من ، به ریش سفیدم قسمت میدم باهاش آشتی کن 🙁🙁
.
.
.
.پریمااااه
عزیزم
آشتی میکنی دیگه
لطفا
برم بهترین خبر امروز رو به ساشا بدم که یه دسته گل بگیره بیاد واسه عفو شدن
اره پری ؟؟؟؟

yasi
4 سال قبل
پاسخ به  yasi

پری جون من نه نیار دیگه 🙁🙁

s
s
4 سال قبل

سلام دکاروس عزیز تبریم میگم بهت که تو این سن انقدر خوب میتونی بنویسی فقط نمیدونم چرا وقتی اسم شخصیتا رو میخونم گیج میشم ولی شاید ادامه داستان حل شه موفق باشی گلم

دکاروس
دکاروس
4 سال قبل
پاسخ به  s

نه حل میشه ممنون از اینکه رمانمو خوندی راستش تو ادامه ی داستان مشخص میشه

Arsham
Arsham
4 سال قبل

صلام بروبچ من تازع اومدم ت سایت از اشنایی با همتون خوشبختم من ارشامم ۱۷سالمه از گرگان خوشحال میشم خودتونو معرفی کنین

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  Arsham

آرشام اسم دختر بود یا پسر؟؟؟

sayan
sayan
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

کیمیاغوغاکردی گلم خیلی خوبههههههه ادامه بده هرچیم شدمن طرفدارپروپاقرصتم یه عالمه بوس وماچ وتف 😚😚😚😚😚😚😚😚😚😚😚😚😚

Nafas
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

آیلین اسم پسر

پریسا
پریسا
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

وااا آیلین
پسره 🤣🤣🤣آرشام و آرسام
مثل مرصاد شد🤣🤣🤣🤣

پریسا
پریسا
4 سال قبل
پاسخ به  پریسا

سلام برادر من هم پریسام
همه هم سن و سال خودتیم به جز پسرهامون که تو کوچیک ترینی

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  پریسا

اها مرررسی نفس پریسا مطمعن نبودم!…

yasi
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

ایلین مخت تاب برداشته عشقم
قرنطینه روت خیلی اثر گذاشته ، آرشام و ارسام هر دو پسرن

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  yasi

خخخخخ!…
بابا خب نمیدانستم!…
یه آشا داریم دختره…
یه آرشا داریم پسره…
آرشامو نمیدونستم!..

Arsham
Arsham
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

خخخخ بیخیال خوشبختم ابجی ها پریسا و ایلین و نفس و یاسی

Nafas
4 سال قبل
پاسخ به  Arsham

خوشبختم داداش

yasi
4 سال قبل
پاسخ به  Arsham

ارشااااام چرا فقط منو و پریسا و ایلین و نفس هاااان
بگو پسربگو
حرف بزن
با ما راحت باش

Nafas
4 سال قبل
پاسخ به  yasi

یاسی نیومده تخریب شخصیتیش کردی😂

yasi
4 سال قبل
پاسخ به  Nafas

نه نفس
میخوام بچم روش باز بشه 🤣🤣🤣

Arsham
Arsham
4 سال قبل
پاسخ به  yasi

منظوری نداشتم خب ابجی های اولشو که گفتم منظورم همتون بودین اگه ناراحت شدین معذرت نیخوان قصد ناراحت کردنتونو نداشتم🌹

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  Arsham

سلام می تو….

TiNA
TiNA
4 سال قبل
پاسخ به  Arsham

من گرگانیم خوشبتم برادر

Arsham
Arsham
4 سال قبل
پاسخ به  TiNA

عه جدی خب احساس بی کسی نمیکنم پ
کجای گرگان میشینی؟

*آزاده*
*آزاده*
4 سال قبل
پاسخ به  Arsham

سلام عاقا آرشام
جدی 17 سالتونه خداییی
خوشبختم آزاده 17 تهران

Arsham
Arsham
4 سال قبل
پاسخ به  *آزاده*

بعله 17 سالمه که البته تا 14 روز دیگه میرم 18
منم خوشبختم ابجی آزاده

دکاروس
دکاروس
4 سال قبل

فقط من چطوری باید پارتامو به دست شما برسونم ؟ همینجا بذارم ؟

پریسا
پریسا
4 سال قبل
پاسخ به  admin

سلام
آفرین دکاروس
امیدوارم موفق باشی
منم میخوام کتاب بنویسیم،نه دلنوشته نه رمان نه اجتماعی نه روانشناسی ی چیزی میخوام خاص باشه
الان ۱ ساله فک میکنم ولی هنوز پیدا نکردم شما ها نمیدونید
و من و دوستام هم داریم یه کتاب مینویسیم
اوووف بیکاری خیلی فشار آورده از بس کیک و ژله درست کردم میخوام بفروشم🤣🤣🤣
دکاروس ای کاش تل یا وات داشتی
میخواستم ازت کمک بگیرم

دکاروس
دکاروس
4 سال قبل
پاسخ به  پریسا

همینجا بپرس عزیزم

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  دکاروس

پریسااااااا
خیلی بدی…
منم ژله میخوااااااااااااااام
کتابتم نوشتی اگو بخونبم…

دکاروس
دکاروس
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

بستگی داره چه ژانری میخوای بعد باید تصمیم بگیری رمانا می خوای راجع به چی باشه تو میخوای تو این رمان چه چیزی رو به خواننده بگی و میخوای باهاش چیکار کنی تصور کن و بنویس از ته دلم خوشحال میشم کتابت رو بخونم ایشا… یه روز بیام و ازت امضا بگیرم واسه کتابت

پریسا
پریسا
4 سال قبل
پاسخ به  دکاروس

میخوام عمر و بزارم و احتمالا چندسال طول بکشه
و ایشالله
بازدید داشته باشه

پریسا
پریسا
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

نه بابا
ببین کیمیا جان میخوام مثل صادق هدایت شه راستی چند روز پیش سالگردش بود خدا بیامرزتش
بعد میخوام خاص باشه بعدش مثل دلنوشته ها نباشه که هزارتا کاناله
دیگه همین

پریسا
پریسا
4 سال قبل
پاسخ به  پریسا

کیمیا این و بخون بقیه هم بخونن
صدا هی بلند و بلند تر میشد،جیغ های مکرر زن پایانی ندارد،این صدای دلخراش همه را به بیرون کشانده است.
مردان و زنان در تاریکی شب،زیر نور ماه نمایان هستند،صدای پچ پچ آنها زیر جیغ های مکرر زن گم میشود،پس از مدتی سخت و ناگوار صدای جیغ خموش،و در باز میشود؛در میان آن تاریکی سکوتی وحشتناک حکم فرما بود.مردی با صورتی خیس از عرق،چشمانی سرخ و وحشتناک،زنجیر به دست هویدا میشود.پشتش را میکند و به داخل خانه بر میگردد زن ها از ترس به مردان چسبیده اند،صدای وحشتناک چیزی،همه را جلب خانه میکند، مرد حالا در دستش موی زنی خونین و مالین با صورتی که پوستی دگر نداشت و با لباس های پاره و پایی عریان که استخوان هایش از لای گوشت هایش بیرون زده بود، در دست داشت؛ زن را مثل تکه زباله ای به بیرون پرت میکند زن قفسه سینه هاش بالا و پایین نمی شد،آری مرده بود. مرد با صدای زمخت و بلند، و ترسناک ای داد می زند: جای آشغال همیشه بیرون از خانه است.
ساکن خیابان مرگ
من میگم بچه گانه بود
چطور بود؟؟؟؟؟؟
همه بنظرید!

دکاروس
دکاروس
4 سال قبل
پاسخ به  پریسا

به به عاااالی من خودکشی می کنم برای این متنا

yasi
4 سال قبل
پاسخ به  پریسا

پری خوب بودش عشقم
افرین
متنن هم مثل خودت …

پریسا
پریسا
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

آیلین بیا خونمون بهت بدم
فقط پنجشنبه شب در خدمتم😁

دکاروس
دکاروس
4 سال قبل
پاسخ به  پریسا

قشنگه پریسا قلمت نذار کنار
من که عاااااااشقش شدم

پریسا
پریسا
4 سال قبل
پاسخ به  پریسا

کیمیا الکی میگی؟؟؟؟
داری مسخره میکنی؟؟؟؟
دروغ نگوووو؟؟؟
امید داری میدی؟؟

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  پریسا

پریسا منم خیلی خوشم اومد دمت گررم!
جمعه نمیشه بیام؟؟؟

دکاروس
دکاروس
4 سال قبل
پاسخ به  پریسا

معلومه اولین قدم نویسندگی اینه که از خودت مطمئن باشی قلمت معرکه اس

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  پریسا

پریسا کجاش بچگانست؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خیلیم قشنگ و خشنه!…

دکاروس
دکاروس
4 سال قبل
پاسخ به  پریسا

فقط میدونی بجای واژه ی هی از لحظه به لحظه استفاده کنی چون نثرت ادبیه و هی یه واژه ی عامیانه که زیاد معنی خوبی هم تو ادبیات نداره ولی آفرین خوبه

دکاروس
دکاروس
4 سال قبل
پاسخ به  پریسا

فقط میدونی بجای واژه ی هی از لحظه به لحظه استفاده کنی چون نثرت ادبیه و هی یه واژه ی عامیانه که زیاد معنی خوبی هم تو ادبیات نداره ولی آفرین خیلی خوبه پریسا

Nafas
4 سال قبل
پاسخ به  پریسا

پریسا خدایی خودت نوشتی
عالی بود خیلی خوبه

Arsham
Arsham
4 سال قبل
پاسخ به  Nafas

اوووووه چ خشن خخ

پریسا
پریسا
4 سال قبل
پاسخ به  Nafas

خیر خوشم نیامد
مرسی که خوندید🌹
برادر آرشام الان دوست داری تو رو بیارم بگم آرشام عنکوبتی وارد میشود؟
به خدا از بس فیلم مرد عنکبوتی و بتمن و سوپرمن و اون دختره با اونپسره تند میره رو دیدم حالم داره بهم میخوره

yasi
4 سال قبل
پاسخ به  Nafas

نه بابا پری گشادیش میشه بخواد چیزی بنویسه 😂

Arsham
Arsham
4 سال قبل
پاسخ به  Nafas

پریسا خانم منظورم طرز رمان نوشتنتون و طرز فکرتون بود
من خودم رمان های خشنو دوس دارم بعد من موندم نیومدع همتون بهم میپرین اگه حرف بدی زدم بگین اطلاع داشته باشم

آوا
آوا
4 سال قبل

دکاروس عزیز رمان بسیار زیبایی هستش امیدوارم تا آخر همین قدر عالی بمونه …👌

دسته‌ها
241
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x