رمان استاد خلافکار پارت 99 - رمان دونی

رمان استاد خلافکار پارت 99

 

 

پسرم رو بیشتر به خودم فشار دادم و گفتم بعدا همه چیز رو براتون توضیح میدم
هانا نگران پرسید
_تو اینجا توی بیمارستان چیکار می کنی؟

نفسم رو کلافه بیرون دادم و غمگین گفتم امیر اینجاست
توی کماست و چند وقته که بیدار نشده
هآنا متعجب به من گفت
_ وقتی امیر کماس تو چرا اینجایی چرا نیومدی ایران !چرا اینجا کنار این آدم موندی!
اما انگار تازه نگاه هر دو نفرشون به بچه توی بغلم افتاده بود هر دو با چشمای گرد شده به امیرسام نگاه میکردن هانا خودشو جلوتر کشید و به صورت امیرسام نگاهی انداخت و گفت
_ این بچه مال کیه؟
لبخند محزونی زدم و گفتم پسره منه پسر منو امیر
انگار زیادی براشون باور نکردنی بود که هر دو توی سکوت به شوک رفتن

آرمین بازوی منو کشید و روی یکی از صندلی های انتظار سالن نشوند و هر دو نفرشون دو طرفم نشستند
ارمین رو بهم گفت:
_درست و حسابی بهم توضیح بده که داری راجع به چی حرف میزنی؟ وقتی امیر اینجا تو کماست تو چرا باید بمونی کنارش این بچه یعنی چی که بچه توعه؟
تو برای امیر بچه به دنیا آوردی!

صورت ناز پسرمو با انگشتم نوازش کردم و گفتم شما از چیزی خبر ندارین بعدا سر فرصت همه چیز رو براتون تعریف می کنم اما الان ازتون ممنونم که اینجایی و من و تنها نذاشتین
واقعاً حس میکردم بی کس ترین آدم توی دنیام
هانا دستمو گرفت و گفت
_ تو همیشه میتونی روی ما حساب کنی ما به خاطر توعه که الان یه زندگی آروم داریم اما چطور شد که امیر بیخیال ما شد و دیگه دنبال انتقام نیومد؟
بهش لبخندی زدم و گفتم یه خبر خوب به امیر دادم و در مقابلش شرط کردم که دور شماها و همه ی کسایی که برای من عزیز هستند خط بکشه .
هانا دوباره نگاهی به صورت امیرسام انداخت و گفت
_ این پسر چقدر خوشگله .
خوشحال از این تعریف گفتم معلومه که خوشگله به امیر رفته از این حرف هم هر دو نفرشون متحیر با چشمای گشاد شده به من نگاه کردن پسرم رو بغل هانا گذاشتم و گفتم
بزارین برم به امیر یه سر بزنم برمیگردم میریم خونه اونجا همه چیز رو براتون توضیح میدم .
هر دوی اونها که تو یک شوک حرفهایی که بهشون زده بودم بودت حرفی نزدن و من ازشون فاصله گرفتم وارد اتاق شدم و کنارش نشستم و دستشو توی دستم گرفتم .

عزیزم دیگه نگران من نباش آرمین و هانا اینجان من دیگه تنها نیستم اونا کمکم می کنن فقط تو باید بیدار بشی امیر …

قَسَمِت میدم به جون خودم که می گفتی دنیاتم قسمت میدم به جون پسرمون که میگفتی همه آرزوته زودتر چشماتو باز کن منو پسرم خیلی بهت احتیاج داریم .

حرفامو زدم پیشونی امیر و بوسیدم و از اتاق بیرون اومدم
آرمین و هانا هم قدم من شدن از بیمارستان بیرون رفتیم

عادل توی حیاط بیمارستان بود با دیدن ما به سمتم اومد و نگاهی به آرمین و هانا کرد و گفت
_ایناکی هستن خانم؟
رو بهش گفتم دوستام از ایران اومدن ما رو ببر خونه
چشمی گفت و هر چهار نفر سوار ماشین شدیم.

با خودم فکر می‌کردم که چطور همه چیزو برای اینا تعریف کنم اما تنها کسانی که میتونستم کمکم کنن همین دو نفر بودن.
به خونه که رسیدیم قبل از هرکاری آرمین منو رو به روی خودش نشون داد و گفت
_ زود باش درست و حسابی حرف بزن ببینم اینجا چه خبره ؟

پسرم خوابوندم و شروع کردم تعریف کردن هرچی که شده بود

وقتی ایران بودم و امیر تهدید می‌کرد همه رو باید یه کاری می کردم پس باهاش تماس گرفتم و به من گفت باید برگردم پیشش منم این کار و کردم برگشتم پیش
امیر و ما از ایران خارج شدیم امیر اول با من سر سنگین بود به خاطر رفتن من با آرش بهش حق میدادم هرچی که باشه شوهرم بود و من حق نداشتم اونجا ولش کنم و با آرش برم اون موقع من می دونستم که حامله ام
توی ایران که بودم اینو فهمیده بودم هر روز تهدید می کرد و می گفت که میخواد سر شما دو نفر و آرش بلایی بیاره که هیچ وقت تصورشم نمی تونم بکنم اما من اینو نمی خواستم بهش گفتم من اونو به آرزوش میرسونم و اونم دور شماها خط میکشه
اول زیر بار نمیرم اما وقتی فهمید من حامله ام کم کم همه چیزو فراموش کرد

اینقدر خوشحال بود که دیگه یادش نیافته از شما انتقام بگیره زندگی خوبی داشتیم
انقدر عاشقم بود انقدر عاشق بچه ای که توی راه داشتیم بود که گذشته کاملاً برامون محو بشه روز به روز منم داشتم بهش علاقه مند می شدم نگاهمو به صورت دو نفرشون دادم و گفتم اگه شما یه نفر روز و شب بهتون محبت کنه هواتونو داشته باشه نگرانتون باشه عاشقش نمیشین؟

درسته دشمنمبود و باورم نمی شد که عاشق امیر بشم اما اونقدر بهم علاقه و توجه نشون میداد که ناخودآگاه این اتفاق بیفته باورتون میشه تمام اون ۹ ماهی که حامله بودم شبا بیدار بالای سرم نشست تا اگه اتفاقی افتاده یا من چیزی خواستم بیدار باشه.

هانا از شنیدن این حرفها متعجب گفت
_راست میگی!
امیر همچین آدمی یعنی؟
سرم رو تکون دادم و گفتم امیر خیلی آدمه خوبیه برای بقیه نه برای من خیلی آدم خوبیه من نمیتونستم در مقابل محبت هایی که به من میکنه بهش بدی کنم و ترکش کنم

دیگه کم مونده بود پسرمون به دنیا بیاد من دلگیر بودم از اینکه امیر توی این کار است و حرف دلمو بهش زدم بهش گفتم اگه توی این کارا بمونه و ادامه بده به خراب کردن زندگی دخترای مردم ترکش می کنم گفتم یه روزی با پسرم میرم و دیگه هیچ وقت بر نمیگردم….

هانا و آرمین به دقت داشتن به حرف‌های من گوش می دادن کمی سکوت کردم وآرمین گفت

_ خوب بگو ادامه‌اش؟
بقیه اش چی شد؟
دوباره نگاهم به سمت پسرم کشیده شد و ادامه دادم امیر به من قول داد که پاشو از این جریانات بکش بیرون گفت به هر قیمتی شده یه زندگی آروم و بی دغدغه برای سه نفرمون میسازه اون آدم بد قولی نبود و روی حرفش بود.

وقتی من پسرمونو به دنیا آوردم توی بیمارستان ما رو دید و رفت و چند روزی ازش خبری نبود
چون اون اواخر کاراش کمی مشکوک به نظر می‌رسید خیلی نگرانش شدم میدونستم داره پاشو از این جریانات بیرون میکشه به گفته خودش آدمای کله گنده زیادی بودن که نگذارن امیر پا پس بکشه یا اگر کناره گرفت بخوان بلایی سرش بیارن

چند روزی که گذشت خبری ازش نبود از دلشوره داشتم می مردم حتی یاد ایران و خانوادم نبودم فقط و فقط میخواستم امیر سالم برگرده اما وقتی امیر برگشت چند تا تیر خورده بود و حالش اصلا خوب نبود اون به من گفت که به خاطر من تمام این کارها رو کرده و مشکلات و به جون خرید تا مرد پاکی باشه که دیگه هیچ خلافی انجام نده
اون جونشو بخاطر قولی که به من داده بود به خطر انداخت و الان روی تخت بیمارستان افتاده امیر هر کاری کرد تا خودشو توی دل من جا کنه و موفق شد الان دوسش دارم چون مرد خوبیه چون هیچکس اندازه امیر منو دوست نداره دوستش دارم چون پدر پسرمه و باید کنارش بمونم.

من امیر و بخشیدم اما انتظار ندارم شماها امیرو ببخشید فقط اینو بدونین که اون همه سعیشو کرد که دیگه آدم خوبی بشه و کارنامه سیاه شو پاک کنه.

حرفام که تموم شد داشتم گریه میکردم هانا منو بغل کرد و با بغض گفت

_درکت می کنم عزیزم خودتو اذیت نکن ما توی شرایط تو نبودیم پس حق نداریم نظر بدیم اگه تو میگی امیر عوض شد که اینطور هم به نظر میرسه حتماً همین طوره…
ماکنارتیم پس دیگه لازم نیست غصه بخوری باشه؟

از این همه مهربونیش ازش ممنون بودم آرمین متفکر گفت
_پس برای همینه که به هانا گفتی آرش باهامون نیاد!

سرم رو تکون دادم و گفتم آره چون دیگه آرش جایی توی زندگی من نداره هانا دستم و توی دستش گرفت و گفت

_ من مطمئنم که امیر خیلی زود به هوش میاد و تو دیگه از این همه دردو غصه رها میشی و کنارش یه زندگی که لیاقتشو داری تجربه میکنی.

سرم رو پایین انداختم و گفتم داستان به اینجا ختم نمیشه من یه کاره دیگه کردم که نمیدونم چطوری از پسش بر بیام آرمین ابروهاشو توی هم کشید و پرسشگر بهم نگاه کرد آب دهنم رو پایین فرستادم و گفتم

تمام اموال امیر دست خودش بوده و من هیچ حقی روی اونا ندارم تمام پول‌ها و بقیه چیزاش هم که دشمناش همه تیکه پارش کردن و چیزی ازش نموند
چون دکترا از امیر قطع امید کردن می خواستن که دستگاه ها رو ازش باز کنن
اما من خواهش و التماس کردم که این کار را نکنن و اونا گفتند باید برای هر روزی که این دستگاه ها بهش وصل پول زیادی بدم
منم چون چیزی نداشتم مجبور شدم به همه اونایی که امیر و می شناسن رو بندازم و یکی از اون شیخ های عوضی در قبال پول چیزی از من خواسته که باید تا ۱۱ شب انجامش بدم .

آرمین عصبی چونه منو گرفت و فشار داد و گفت
_چی خواسته لیلی؟

حتی میترسیدم به آرمین بگم چه جوری می خواستم از پس امیر بر بیام؟
اشک و با پشت دست از صورتم پاک کردم و گفتم
از من خواسته ۱۱ شب توی مهمونیش برقصم…

آرمین خشکش زد هانا هیی بلندی زد
ارمین باصدای بلندی فریاد زد
_چه غلطی کرده؟
تو هم قبول کردی ؟؟؟

سرم خیلی پایینتر انداختم و گفتم مجبور شدم باید پول جور می کردم من مجبور شدم از جاش بلند شد و عصبی توی اتاق قدم میزد هر چند ثانیه یه بار موهاشو محکم چنگ می زد و با داد و فریاد می گفت

_مرتیکه حرومزاده…
حرومزاده ی عوضی…

منو هانا گوشه اتاق کز کرده بودیم و به آرمین نگاه میکردیم وقتی آرمین همچین واکنشی نشون داده بود یعنی امیر بی برو برگرد سر از تنم جدا می کرد آرمین به سمتم اومد و گفت
_پاشو ؛پاشو بریم پیش اون مرتیکه من پول و بهش میدم و این قرار کنسل میشه.

با خوشحالی از جام بلند شدم و گفتم واقعا این کارو می کنی؟
باور کن امیر به هوش بیاد سریع پولتو برمی گردونم .
آرمین باعصبانیت داد زد

_ من از تو پول خواستم تو کم به ما کمک نکردی الان من از تو پول میگیرم به نظرت؟
روبه هانا گفتم میشه مواظبه امیرسام باشی تا ما بریم و برگردیم؟

هانا با خوشحالی گفت
_این چه حرفیه خوشحال میشم کنارپسرت بمونم و با خبرای خوب برگردین.
با آرمین راه افتادیم و به سمت عمارت اون شیخ رفتیم علی رانندگی می‌کرد و آرمین صندلی جلو نشسته بود و من عقب.

احساس می کردم درای خوشی باز داره کم کم رو بهم باز میشه وقتی به اونجا رسیدیم و خواستم شیخ وببینم بعد از کمی طول دادن بالاخره اجازه داده شد و با آرمین به سمت جایی که گفته بودن رفتیم

شیخ با دیدن آرمین اخماش توی هم رفت و گفت
_ این دیگه کیه با خودت آوردی؟ آرمین اجازه حرف زدن به من نداد و….

به سمت شیخ رفت و گفت
_فکر کردی یه زنه بی کس و کار پیدا کردی که هرچی دلت بخواد ازش بخوای!

اما شرمنده لیلیه ما بی کس و کار نیست من برادرشم اومدم دنبالش و فهمیدم که جریان چیه الان فقط رقم بگو هرچی که بگی بهت میدم تا این قراره مزخرف تموم بشه و قال قضیه کنده بشه…
نگاهی به سر تا پای آرمین انداخت و گفت

_به همین آسونی که هر وقت دلش خواست بیاد پول بگیره و بعد بره؟
نه از این خبرا نیست من در قبال پولی که بهش دادم و ازش کار خواستم و اون باید این کارو انجام بده جز این هیچ چیزی برای من قابل قبول نیست.
🍁🍁
🆔 @romanman_ir

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.6 / 5. شمارش آرا 7

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان شوفر جذاب من
دانلود رمان شوفر جذاب من به صورت pdf کامل از الهه_ا

    خلاصه رمان شوفر جذاب من :   _ بابا من نیازی به بادیگارد ندارم! خواستم از خونه بیرون بزنم که بابا با صدای بلندی گفت: _ حق نداری تنها از این خونه بری بیرون… به عنوان راننده و بادیگارت توی این خونه اومده و قرار نیست که تو مخالفت کنی. هر جا که میری و میای باید با

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به تماشای دود
دانلود رمان به تماشای دود به صورت pdf کامل از منیر کاظمی

    خلاصه رمان به تماشای دود :   پیمان دایی غیرتی و بی اعصابی که فقط دو سه سال از خواهر‌زاده‌ش بزرگتره. معتقده سر و گوش این خواهرزاده زیادی می‌جنبه و حسابی مراقبشه. هر روز و هر جا حرفی بشنوه یه دعوای حسابی راه می‌ندازه غافل از اینکه لیلا خانم با رفیق فابریک این دایی عصبی سَر و سِر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان روح پادشاه به صورت pdf کامل از دل آرا فاضل

    خلاصه رمان :   زمان و تاریخ، مبهم و عجیب است. گاهی یک ساعتش یک ثانیه و گاهی همان یک ساعت یک عمر می‌گذرد!. شنیده‌اید که ارواح در زمان سفر می‌کنند؟ وقتی شخصی میمیرد جسم خود را از دست می‌دهد اما روح او در بدنی دیگر، و در زندگی و ذهنی جدید متولد میشود و شروع به زندگی

جهت دانلود کلیک کنید
رمان زیر درخت سیب
دانلود رمان زیر درخت سیب به صورت pdf کامل از مهشید حسنی

  خلاصه رمان زیر درخت سیب به صورت pdf کامل از مهشید حسنی :   من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود   فشاری که روی جسم خسته و این روزها روان آشفته اش سنگینی میکند، نفسهای یکی در میانش را دردآلودتر و سرفه های خشک کویری اش را بیشتر و سخت تر کرده او اما همچنان میخواهد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه )

    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده نیلا که نمی‌خواست پدر و مادرش غم ترک شدن اون

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی

          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع که فهمیدم این پسر با کسی رابطه داشته که…! باورش

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
342 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نیوش
نیوش
4 سال قبل

زهرا رفت!
بچه ها من این هفته نمیام سایت چون امتحاناتم شروعید!😂

Zahraaa
Zahraaa
4 سال قبل

دوستای قشنگم منو حلالم کنین من دیگه نمیام توی سایت و کامنت هم نمیذارم به یه دلایلی که فقط خودم و خدا میدونیم. مراقب خودتون باشین. برای همه تون آرزوی سلامتی و موفقیت میکنم همیشه به یادتونم و تک تک تون رو عاشقونه دوست دارم. خدانگهدارتون باشه❤👋👋👋👋

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  Zahraaa

سلام زهرای قشنگ اجی دلمون برات تنگ میشه عزیزم. راستی بروبچ عیدتون مبارککک

ayliiinn
4 سال قبل
پاسخ به  Zahraaa

سلامت باشی زهرا جان، خدانگه دارت

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  Zahraaa

ابجی توام مواظب خودت باش گلم…سلامت باشی ابجی ایشالا توام همیشه سلامت تندرست باشی ابجی…خدا نگهدارت باشه ابجی…

fatemeh
fatemeh
4 سال قبل

حلول ماه شوال و عید سعید فطر مبارک باشه بر اجی ها وداداشی هاوخانواده های محترمشون

AAzadeh
AAzadeh
4 سال قبل
پاسخ به  fatemeh

سلام
عید سعید فطرتون مبارک
دوستان دعا کنید که امام زمان (عج)ظهور کنه بلکه ما از شر این ترامپ لعنتی راحت شیم 😠😠😠😠
خوب دوستان امیدوارم در سایه خداوند مهربان همیشه موفق و پیروز باشید
یا حق
#آزاده

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  fatemeh

سلاممممممم بچه هاااا خوبینن

ayliiinn
4 سال قبل

هعیییییی

نیوش
نیوش
4 سال قبل

سلاممم
کیمیااا اینم عکسه ک تو گذاشتی؟؟
راستی اگ میخای شمارتو بده ادمین ک بده به ما
یکم با هم چت‌ کنیم

Nafas
Nafas
4 سال قبل
پاسخ به  نیوش

بچه هااا عیدتون مبارک نماز روزه هاتون قبول💕💕💕💕💕

ayliiinn
4 سال قبل
پاسخ به  Nafas

نفسی، مرسی
کی اینهمه خوشگل شدی ؟!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

Nafas
Nafas
4 سال قبل
پاسخ به  ayliiinn

نمیدونم والا 🤔
به سبک مرصاد…خوشگل بودم😎😂😂😂

ayliiinn
4 سال قبل
پاسخ به  Nafas

اییییییییییی!

Alnaz
4 سال قبل
پاسخ به  Nafas

مرسی ابجی شماها هم همین طور

Zahraaa
Zahraaa
4 سال قبل

داداش ادمین و دوستای خوبم عیدتون مبارک باشه

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  Zahraaa

فردا یعنی عید ابجی؟ فک میکردم پس فرداست؟ نه دیگه فردا روزه نگیرم؟…
.
.
ممنون ابجی زهرا جان یاد خودتم مبارک باشه گلی…..
.
بچه ها عید شما هم مبارک باشه…

Zahraaa
Zahraaa
4 سال قبل
پاسخ به  Hana

اره عزیزم تی وی اعلام کرد مبارک باشه

ayliiinn
4 سال قبل
پاسخ به  Zahraaa

مرررررررسی زهرا جانم

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  ayliiinn

بچه هااااا کجایین ؟!!!
دخترا شما هم گم گور شدید؟!!
از اون ور یکم بیاید این وررر!!!😑

ayliiinn
4 سال قبل
پاسخ به  Hana

بچه ها بدجور درگیرن!
مخصوصا یاسی

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  ayliiinn

اها .موفق باشید ابجیای گلم……منم از فردا بدبختیام شروع میشه…😑

ayliiinn
4 سال قبل
پاسخ به  Hana

چه بدبختی؟!
ممنووونم

Alnaz
4 سال قبل
پاسخ به  Zahraaa

مرسییی ابجی زهرا .

Kimiaaaa
Kimiaaaa
4 سال قبل

بچه ها اینم چهره ی بنده 😂😂😂😂😂😂
شرمنده ماسک دارم معلوم نیست😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂

Alnaz
4 سال قبل
پاسخ به  Kimiaaaa

دوستان عزیز به کمک به من بکنید
کیمی مفقودالاثرت کنیم ناراحت نمیشی😆😂😂

Kimiaaaa
Kimiaaaa
4 سال قبل
پاسخ به  Alnaz

با زبان لال خود حس می کنم این روز ها
همنشین و هم کلام کور و کر ها می شوم
هیچ کس دیگر کنارم نیست می ترسم از این
اینکه دارم مثل( مفقودالاثر ها )می شوم
عاقبت یک روز با طرز عجیب و تازه ای
می کشم خود را و سر فصل خبر ها می شوم …
من مفقودالاثر هستم لازم نیست اثری رو ازم پاک کنی ….:-)

ayliiinn
4 سال قبل
پاسخ به  Kimiaaaa

عجب!

Alnaz
4 سال قبل
پاسخ به  Kimiaaaa

چی بگم 😞

Zahraaa
Zahraaa
4 سال قبل

هاناجانم جوابتو اینجا میدم. عزیزدلم راستش من و همسرم همیشه تو کارهامون باهم مشورت میکنیم حقیقتش راضی نبود ک بخوام شمارم رو بدم خیلی شرمندتم عزیزم ایشالا ک خودت درکم کنی دیگه چون خودتم متاهل شدی. مرده خب لابد ی چیزی میدونه وگرنه اصلا آدم حساس و سخت گیری نیست ببخش عزیزم

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  Zahraaa

نه ابجی دشمنت…فدا سرت…

Zahraaa
Zahraaa
4 سال قبل
پاسخ به  Hana

❤💋💋💋

Zahraaa
Zahraaa
4 سال قبل

یاسی جوون سلام قشنگم خوبی؟ خوشگل اینجا ج کامنتت رو میدم‌پایین خیلی شلوغ بود. عزیزم اولا ک عکست خییییلیییی نازه چشم و ابروت معرکست هزارماشالله. بعدم این ک ممنون عشقم هم من خوبم هم آریا خوبه یاسی یاد گرفته میگه ماما😍 الهی فداش بشم گشنه میشه میاد بغلم میگه ماماااا. میخوام بمیرم براش. بابات تبریکت هم مرسی خوشگلم لطف کردی منم روی ماهت رو میبوسم 😘😘😘

AAzadeh
AAzadeh
4 سال قبل

سلام سلام
بچه ها کسی نیست یخورده باهاش کل کل کنم ؟؟؟؟
هعیییییی یادش بخیر
استاد کجایی که کل کل خونم بدجوری اوفت کرده 😢😢😢😢
بچه ها به دادم برسین
من کل کل میخوام 😢😢😢😢😢

ayliiinn
4 سال قبل
پاسخ به  AAzadeh

سجاد رفت
مرصاد رفت
ساشا رفت
ستایش رفت
بیا با من کل کل کن آزی
پریسام نمیاد

Alnaz
4 سال قبل
پاسخ به  AAzadeh

مننن
حوصلم سر رفته

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  AAzadeh

فاطمههههه دده ام ایدی روبیکامه بدمت ؟؟؟

maede
maede
4 سال قبل

سلام
بچه ها چجوری عکس پروفایلم و عوض کنم؟
رمز عبورم یادم نیس

سوگند
4 سال قبل
پاسخ به  maede

فک کنم ابجی پسرا مفقودالاثر شدن دیگه نمیان سایت البته شوخیدم😃😃😃😃

ayliiinn
4 سال قبل
پاسخ به  maede

اوووووف مائده رمز عبور لازمه

Kimiaaaa
Kimiaaaa
4 سال قبل
پاسخ به  ayliiinn

کاری نداره که کاربری جدید درست کن تو اون پروفایل بذار به همین راحتی و خوشمزگی مائده جونم 😂😂😂😂😂😂😂
راستی من همون کیمیام که تو سایت ققنوس کامنت می داشتم منو یادته ؟ اون کیمیاهه که با مبینا می خواستن رمان منتشر کنن من تو رو یادمه داداشم اسمش آیهان بود یادته ؟

maede
maede
4 سال قبل
پاسخ به  Kimiaaaa

اره گلم یادمه
میخواستم ازت بپرسم ولی حدس میزدم خودت باشی
چیشد یهو رفتی ؟؟

Fatemeh
Fatemeh
4 سال قبل

آقا الان بهم پیغام دادن

تا اطلاع ثانوی ممنوع الخروج از منزل هستم!!!

میگم چرا آخه به چه جرمی؟

گفتن میای بیرون ملت روزه دار فکر میکنن ماه و دیدن و عید فطر اعلام میکنن…

امان از این دردسر خوشگلی

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  admin

وااااای گوسفند بیارین قربونی کنیددددد…
.
ادمین بعد ی قرن ی جمله گفت.😀😃…
.
ادمین کی تخم کفتر داد بهتون ابجی باران داد یا نه؟!😁
.
ادمین بخدا چشممون خشکید به این صفحه سایت تا شما ی حدیثی ..ایه ..ضرب المثلی..
اصلا ی سلام …فقط سلام کنید….فک کردم روز سکوت گرفتید!😂😂
.
ادمین بخدا دلمون شاد شد این پروف گل زیباتون دیدیم …گل به این قشنگی!😁😄

ayliiinn
4 سال قبل
پاسخ به  admin

ادمین از یاسی خبر داری؟

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  admin

نچ نچ نچ …داداشم نمیترسم که گذاشتم …😊
اگه میترسیدم حتی نمیزاشتم پارت رمانم…

تازه میخواستم بیارمش سایت با اینکه حوصله این جور چیزارو نداره….🤗

ولی خیلی سرش شلوغ بود … و دیه نشد…میدونه من ول کن نیستم تا نیارمش سایت دیه خودش قبول کرد…😉
.
.
ولی خوب رفت پادگان معلوم نیس کی بیاد😐😑…

Fatemeh
Fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  admin

ادمیـــــــــــــــن یعنیااااااااا
آغا ایی چ حرفیه مگ ما ناموس مردم دزدیم
حالا مگه تو رو دزدیدیم که اینا رو میگی
باااااران بیا این شوهرت رو جمع کن ببر
من دیگ عمرا بش تخم کفتر بدم

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

فاطمه ابجی کامنتی که گذاشتم دیدی؟!…

Fatemeh
Fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  Hana

اره اجی واسه ادمین فرستادم منتظرم واست بفرسه
البته اگه بفرسه..😐😐

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

ادمین داداش برام بفرستش بی زحمت….
.
. یاسی ابجی کجای؟؟؟
رفتی مریخ؟؟
یا رفتی زحل ابجی؟؟
.
شایدم رفتی نپتون!🤔🤔…

AAzadeh
AAzadeh
4 سال قبل
پاسخ به  admin

ادمین داداچ
شوما مراقب باش کسی مخ باران جووونو نزنه 😂😂😂😂😂😂
والا پسرا مخشون از بتنه
زده نمیشه 😉😉😉

maryam
maryam
4 سال قبل
پاسخ به  admin

وا رفا باعکسش اخه میخوان چیکار
مگه عهد قجراین رفتارا 😂🤦‍♀️
کسی که کسی رو دوست داشته باشه ولش نمیکنه

Nafas
Nafas
4 سال قبل
پاسخ به  admin

اااا ادمین توهین چرا میکنی مگه ما پسر ندیدیم که بخوایم مخ شوهرای مردم و بزنیم واقعا که اگه به باران نگفتم یه آشی برات نپختم😂😂

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  admin

خخخخخخخخخ فاطمه دده ام بنظروم از نزدیک ماه ندیده بقول داداش ادمین قد توپه خو بعدشم اگه چاله چاله های ماه رو ببینی پشیمون میشی که بگی مثل ماهی ماه از دور قشنگه از نزدیک خیلیم زشته . هانا عزیزم الامن استپ کردم وایسادم .خخخ سوگند جون قسمم قشنگ حالا میخوام برات آهنگ بخونم

سوگند به لبخند تو دل من بند تو ای مهر ماه تو جان بخواه ای تو همه ای خواهشم توی آرامشم ای مهرماه ماتو جان بخوااههه .

Fatemeh
Fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  admin

هعـــــــــی بشکنه این دس ک نمک نداره!
این همه تخم کفتر اوردم دم خونتون دادم باران بیای خیطم کنی؟!
ادمینم ادمینای قدیـــــــــم…
یعنی از زندگی سیرم کردی😐
.
.
ـ
حرف نمیزنی نمیزنی بعد یچی میگی آدم محو میشه اصن

AAzadeh
AAzadeh
4 سال قبل
پاسخ به  admin

ادمین داداچ !!!
از کی تا حالا انقدر پر حرف شدی
قبلا (آره،نه، امشب میزاریم )چیزی نمی گفتی
😐😐😑😑

Zahraaa
Zahraaa
4 سال قبل
پاسخ به  admin

🤣🤣🤣🤣🤣 معلم زمین شناسی ما یه سال مارو برد سفر علمی تو کویر مرنجاب کاشان. اونجا آخر شب با تلسکوپ ماه رو بهمون نشون داد داخلش پر از چاله چوله بود گفتش دخترا نگا کنین وقتی یکی بهتون میگه مثل ماه میمونی فک نکنین میگه خوشگلی ینی قیافت پر چاله چولست 🤣🤣🤣

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

ابجی فاطمه کمی برو پایین ی کامنت گذاشتم خودتو ابجی یاسی بخونید …نگید نه هااا😉

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  Hana

سلاممممممممم بر بروبچ صبح زیباتون بخیر خوبید

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  Artamis

سلام ابجی گلم منکه خوبم خداروشکر.. خودت خوبی ابجی؟ چطوری؟…

سوگند
4 سال قبل
پاسخ به  Artamis

مرسی اجی جونم مرسی بابت اهنگ

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  سوگند

سوگند خوبی ؟ چطوری مطوری ابجی؟ ….چخبرا؟

سوگند
4 سال قبل
پاسخ به  Hana

مرسی 😙😙😙😙😙هیچی ابجی یه نفسه میره میاد

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

بچه هاااا میگومااااا

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  Artamis

جانم ابجی بفرمااا😊..

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

نچ نچ چقدر شلوغ کردین شماها . مرسی اجی هانا خیلی دارم شعر ودلنوشته دارم

Farnoosh
Farnoosh
4 سال قبل

زود تر تمومش کنین

A.Z
A.Z
4 سال قبل

تواین مدت که من نبودم تغییر چشمگیری داشته اینجا
یکم غریبی میکنم
هیچکسم بجز ایلین ویاسی وآزاده نمیشناسم
درضمن دکاروس جان بخاطر نشررمانت بهت تبریک میگم عزیزدلم امیدوارم همیشه بدرخشی

دکاروس
دکاروس
4 سال قبل
پاسخ به  A.Z

مرسی عزیزم شما لطف داری
غریبی چیه بابا دو روز باهامون معاشرت کن راه میوفتی 😁

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  دکاروس

هیییییی سوگند جون معذرت خواهر من همیشه سوگند وگندم رو قاطی میکنم داخل خانواده مونم یه دوقلو هست اسمشون سوگند وگندمه من همیشه گیج میزنمشون اجی ببخش من فکر کردم شما گندمی . مرسی ایلین از راهنمایت خواهر وگرنه هنوز گیج میزدم . وایییی چه سوتی دادمااا نچ نچ

سوگند
4 سال قبل
پاسخ به  Artamis

خواهش عزیزم به من برادرم میگه قسم😂😂😅😅

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  Artamis

این گوشی منا داخل سایت تا کامنت ندادم بقیه کامنت های جدید برام نیاد اگه یه وقتی چیز الکی فرستادم نگین این دیونه شدها نه بخاطر اونه

fatemeh
fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  دکاروس

کیمیا اسم رمانت چیست؟؟؟

Kimiaaaa
Kimiaaaa
4 سال قبل
پاسخ به  fatemeh

رمان آفرودیت و شیطان خوشحال میشم بخونی نظرتو بهم بگی

fatemeh
fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  Kimiaaaa

حتماعزیزم

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  A.Z

سلام مرسی فاطمه جونم نه ده مو اول گفتوم مو نوبتشه زدم گوتر کوچیکتر نداره دیدار ما بعد کرونا جای همیکشی زیر درخت بید مجنون قرارمون یاد نره وگرنه اگر نومدی افسرگی روحی روانی میگیروماااا (یدفعی یادمه ای رمانل وفیلمل کو اومدک که بچی کو دخترو میگفت بیو جای همیشگی الانم مو وت میگوم بیو جی همیشگی ). مرسی یاسییی جونمم تو چطوری چخبررر اجی نیستاااا . آزاده اجییی من فعلا تلم که کار نمیکنه تا ببرمش ببینم نمیتونم درسش کنن . یاسییییی اجی ایدی جدیدوووو آزاده داخل تل سیم بفرسسس .

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  Artamis

ابجی نسترن گلم ..استاپ استاپ✋ اروم خواهرم…با هم میریم جلو🚶…..میگم چکار کنیم ؟!…منکه حوصلم پوکید!😑😐

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  A.Z

و باز هم سایه‌ی ماه آسمانم را پوشاند…

باران اشک هایم سرازیر می‌شوند…

درد و کینه ها هجوم می اورند….

گاه احساس می‌کنم آسمان به حالم می‌گرید و . . .

#نسترن

Sky Fall
Sky Fall
4 سال قبل
پاسخ به  Artamis

چرا این بی نظمی تکرار شده هر ۱۰ روز یه بار پارت میاد😒😼

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  Artamis

ابجی خیلی خوشگل نوشتی 😍…بازم بنویس….

.
و ان دروغی که همانند ماه پشت ابر پنهان نمی ماند…و ماه هم نمی توانیم با دستانمان اسمان را پوشانیم…😐

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  A.Z

میان تمام دغدغه ام…..
میان تمام درد هایم…..

نمیدانم چگونه وارد زندگی من شدی…..

نمیدانشم چگونه عشق من شدی…‌…..

اما این را میدانم که دیوانه وار تو را دوست دارم….

چه زیباست عاشقانه های خاصم برای تو …..

نسترن

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  Artamis

کاشکی….
کاشکی کودک بودیم تا….
بزرگ ترین شیطنت زندگیمان نقاشی روی دیوار باشد…🖌
نه روی دل ادما…❤

دکاروس
دکاروس
4 سال قبل

خب خب شرمنده بابت تاخیر زبان آموزان گرامی کیمی توپیا !
توی پارت های آفرودیت و شیطان تا حرف Ee بهتون یاد دادم الان بریم ادامه رو داشته باشیم
= Alfabeto español
خب حرف بعدی =
Ff تلفظ همون ف هست اما توی بیان الفبا إفه
مثال = Flor = فلور به معنی گل ( بچه ها ( ر ) رو محکم تلفظ کنید )
Gg تلفظ گاهی خ و گاهی گ ولی توی بیان الفبا خ هست
مثال = guante = گوانته به معنی دستکش می بینید مثلا اینجا تلفظ گ هست و بازم میگم اسپانیایی زبانی هست که همونطور که کلمات نوشته میشن خونده میشن اصلا سخت نیست بیشتر گ تلفظ میشه خیلیییی استثنا هست خ
Hh تلفظ ه و گاهی إ بیشتر إ و توی بیان الفبا بهش میگن آچه
مثال = helado = إلادو به معنی بستنی اینجا إ تلفظ شده ( نگران نباشید خودم میگم کجا ها إ یا ه تلفظ کنید )
یه چیز دیگه قبلا گفته بودم الفباش چرته منظورم اینجا بود چون تلفظ الفبا با کلمات فرق داره پس واقعا مهم نیست که یادش بگیرید یا نه !
Ii تلفظ ایی هست .
مثال = isla = ایسلا به معنی جزیره ( خیلی نزدیک به همون island خودمون تو انگلیسی هست اگه تو انگلیسی تسلط دارین اسپانیایی مثل آب خوردنه براتون )
و کلمه ی آخر برای جلسه دوم
Jj تلفظش خ هست و بهش تو بیان الفبا خوتا میگیم
مثال = jugo = خوگو به معنی آبمیوه
خب اینم از جلسه ی دو با تاخیر شرمنده اگر بد توضیح دادم ازتون می پرسما دوره کنید خوب سعی کنید جملات دستو پا شکسته با اینها بسازید البته که فعل بهتون یاد ندادم اما کلمات رو مرور کنید اینجوری .
از طرف کیمی 😁

Fatemeh
Fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  دکاروس

وقتی میگی کیمی ناخوداگاه یاد کیمچی میوفتم😐

كيميا
كيميا
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

خوشحالم كه به ياد يه چيزي ميندازمت 😐😒

سوگند
4 سال قبل

گئجه لر اوزون گئجه لر سسیز
سحرین عطرین نینرم سنسیز
اغریر قلبم گوزلرم خسته یاتابلمرم گل منی سسده
تقدیم به ترک زبانهای عزیزم

سوگند
4 سال قبل
پاسخ به  سوگند

پس چرا اینجوری میشه مینویسه کامنت تایید نمیشه اما بعد میبینی چند تا تایید شده🤔🤔🤔

سوگند
4 سال قبل

گئجه لر اوزون گئجه لر سسیز
سحرین عطرین نینرم سن سیز
اغریر قلبم گوزلرم خسته یاتابلمرم گل منی سسده
مخصوصا ترک زبانای عزیزم اهنگ گئجه لر خوبه گوش بدین

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  سوگند

دستت درد نکنه سوگند جان

ayliin
ayliin
4 سال قبل

سلام داداش خودمم من!

ayliin
ayliin
4 سال قبل

قادرم قادرای قدیم!

ayliin
ayliin
4 سال قبل

واااااااااااااااای زینب!
خودتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دلم برات تنگ شده بود دختر!
رمان داری مگه این سایت؟!

دسته‌ها
342
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x