مامان خنده اش گرفت.

-خدا ذلیلت نکنه مگه تقصیر منه…؟!

 

-پس تقصیر کیه که طرف رو خوابونده توی آب نمک…؟! یه گوشه چشم نشون بده ستاره خانوم تا بلکه شما هم از مجردی دربیای…!!!

 

 

-من به همین زندگیم راضی ام…قصد ازدواج ندارم…!

 

دماغ چین دادم…

-عین دخترای بیست ساله شدی که دارن ناز می کننا… ستاره خانوم، عموم داره برات میمیره شما هنوز اندر خم یه کوچه ای…! من جات بودم تو این بی شوهری بله رو که هیچ حتی خونه رو هم براش خالی می کردم…!

 

 

مامان لحظه ای ماند و بعد با صدایی که سعی در کنترل کردنش داشت، گفت: رستا فقط دستم بهت برسه زبونت و از حلقت می کشم بیرون…!

 

 

بلند زیر خنده زدم و سپس آرام گفتم: ببین ستاره خانوم تو باید دستت رو به جای زبون من برسونی به جاهای دیگه…. می خوای برات مثال بزنم…؟!

 

 

هین بلندش باز خنده را به لبم آورد…

 

-بیشرف تو که میای خونه من دهنت و صاف می کنم…!

 

-جووون ستی خانوم شما عمومم و صاف کن که اینقدر دوست داره…!!!

 

اینبار جیغ کشید که خودم گوشی را قطع کردم…

 

کلاسم دیر شده بود که تاکسی جلوی دانشگاه ایستاد…

کرایه تاکسی را حساب کرده و از ماشین پیاده شدم…

 

 

***

 

-ای بمیری مینا تو دیشب کدوم قبرستونی بودی…؟!

 

مینا نیش چاکاند: منم بدتر از تو، مست کردم که میثم اوردم خونه…!

 

با حرص توی سینه اش کوبیدم: آخه الاغ چرا بهم نگفتی که تولدش مختلطه و من بی جنبه جوگیر نشم…!!!

 

-خیلی خب حالا یه مست کردی، انگار چی شده…؟!

 

لگدی به ساق پایش زدم: حمال من دیشب با امیریل رفتم خونه…!!!

 

#پست۸

 

 

خنده روی لبش ماسید…

-دروغ نگو…؟!

 

ادایش را درآوردم و با حرص توی شانه اش کوبیدم..

-مینا هر بلایی امیریل سرم بیاره، دو برابرش و سرت میارم…!!

 

-حالا اون غول بیابونی اونجا چیکار می کرد…؟!

 

-منم مثل تو…. اما از شانس گوهم باهاش برگشتم تازه نمی دونم کنارش چه گوهایی خوردم و چرت و پرت گفتم…؟!

 

 

دستش را تکان داد..

-پس خودت و تموم شده بدون… از خشتک آویزونت می کنه…!!!

 

 

بیچاره وار روی صندلی راهرو دانشگاه می نشینم…

-دهنم و صاف می کنه…!

 

****

 

نمی خواستم به خانه بروم اما مجبور شدم ان هم بعد از تماس مامان که زود به خانه بروم چون خانه عمه فرشته دعوت بودیم…

 

گوه تر از این شانس جایی سراغ نداشتم…!!!

 

از صبح جنگیده بودم و بدتر اعصاب خودم را خورد کردم.

نهایتش این بود که با یک اخم و تخم امیریل برینم به خودم که ان را هم با صبوری و خیلی خانومانه پذیرایش می شدم…

 

 

***

 

– قربونت برم عمه جان…! خوش اومدی…!

 

نیش باز می کنم…

-خدانکنه عمه جون…! من به فدای شما..!!

 

-دور از جونت دخترم…!

 

عمه فرشته دوباره از سرم گرفت و مرا سمت خودش کشید و گونه ام را بوسید.

 

-فرشته خانوم اجازه میدین ما هم این خوشکل خانوم رو زیارت کنیم…!!!

 

با شنیدن صدای حاج یوسف چشمانم برق زد و وجودم پر از شعف شد…

مردان این خانه عجیب به من لطف داشتن و اما لطف من فقط معطوف یک نفر بود…

 

 

عمه فرشته کنار رفت و من را سمت حاج یوسف هل داد…

-بیا حاجی اینم خوشگل خانومت که از صبح تا حالا هی سراغش و می گرفتی…!!!

 

#پست۹

 

 

توی آغوشش فرو رفتم و حس پدرانه اش وجودم را گرم کرد…

 

-سلام حاج عمو… خوبی قربونتون برم…؟!

 

-خدا نکنه دخترم… کجا بودی این چند وقته…؟ سر نزدی بهمون…؟!

 

-ببخشید به خدا درگیر درس و دانشگاه بودم…!

 

خندید و پیشانی ام را بوسید…

-تنت سلامت باشه دخترم…

 

بعد کنار رفتم و با مامان سلام %D

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 155

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سیاهپوش pdf از هاله بخت یار

    خلاصه رمان :   آیرین یک دختر شیطون و خوش‌ قلب کورده که خانواده‌ش قصد دارن به زور شوهرش بدن.برای فرار از این ازدواج‌ اجباری،از خونه فراری میشه اما به مردی برمیخوره که قبلا یک بار نجاتش داده…مردِ مغرور و اصیل‌زاده‌ایی که آیرین رو عقد میکنه و در عوضش… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماهی زلال پرست pdf از آزیتا خیری

  خلاصه رمان :     جناب آقای سید یاسین میرمعزی، فرزند رضا ” پس از جلسات متعدد بازپرسی، استماع دفاعیات جنابعالی، بررسی اسناد و ادلهی موجود در پرونده، و پس از صدور کیفرخواست دادستان دادگاه ویژۀ روحانیت و همچنین بعد از تایید صحت شهادت شاهدان و همه پرسی اعضای محترم هیئت منصفه، این دادگاه در باب اتهامات موجود در

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کافه آگات pdf از زهرا بهرامی

  خلاصه رمان : زندگی کیارش کامیاب به دنبال حرکت انتقام جویانه ی هومن، سرایدار ویلای پدرش با زندگی هانیه، خواهر هومن گره می خوره   «برای خوندن این رمان به کانال رمان من بپیوندید»   romanman_ir@ به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش

جهت دانلود کلیک کنید
رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ
دانلود رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ به صورت pdf کامل از گلناز فرخ نیا

  خلاصه رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ : من سفید بودم، یک سفیدِ محضِ خالص که چشمم مانده بود به دنباله‌ی رنگین کمان… و فکر می‌کردم چه هیجانی دارد تجربه‌ی ناب رنگ‌های تند و زنده… اما تو سیاه قلم وجودت را چنان عمیق بر صفحه‌ی جانم حک‌ کردی، که دیگر جادوی هیچ رنگی در من

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ناگفته ها pdf از بهاره حسنی

  خلاصه رمان :           داستان در مورد دختر جوانی به اسم نازلی کسروی است که بعد از فوت مادربزرگ و بعد از سالها دور به ایران برمیگردد، آشنایی او با جوانی در هواپیما و در مورد زندگی خود، این داستان را شکل می دهد …   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هیچ ( جلد اول ) به صورت pdf کامل از مستانه بانو

        خلاصه رمان :   رفتن مرصاد همان و شکستن باورها و قلب ترمه همان. تار و پودش را از هم گسسته می دید. آوارهای تاریک روی سرش سنگینی می کردند. “هیچ” در دست نداشت. هنوز نه پدرش او را بخشیده و نه درسش تمام شده که مستقل شود. نازخاتون چشم از رفتن پسرش گرفت و به

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x