رمان تارگت پارت 253 - رمان دونی

 

 

 

جدا از اون واقعاً برام زور داشت که چپ و راست شاهد نگاه های پر سرزنششون باشم.. چون برای اونا اصلاً اهمیتی نداشت که چرا کار من به اینجا کشیده شده و اصلاً گناهی تو این قضیه دارم یا نه..

همین که به عنوان یه دختر.. کسی که مثلاً تحت مسئولیت داییم به عنوان یه بزرگتر دارم زندگی می کنم پام به کلانتری باز شده.. می شد براشون یه گناه نابخشودنی.. می شد نمک خوردن و نمکدون شکوندن.. می شد زیر سوال بردن آبرو و اعتبار داییم و این وسط هیچ کس به خودم اهمیت نمی داد.

به خودم که اومدم دیدم شعبانی اصلاً مهلت حرف زدن به من نداده و داره سرگرد و از این کار منصرف می کنه:

– اینجوری آخه چه فایده داره؟ خب معلومه همه کسایی که تو محل زندگیشن با خودشن و بدش و نمی خوان. شهادت دروغ براشون کاری داره؟

نفسی گرفتم و سرم و انداختم پایین.. این آدم با همه بی ادبی ها و بی احترامی هایی که تو این چند وقته نسبت به من از خودش نشون داده بود.. حق داشت!

اگه زنش واقعاً پای تلفن.. تا این حد به دروغ پای من و وسط زندگیش باز کرده بود.. هرکس دیگه ای که جاش بود همین قدر ثابت قدم پای حرفش می موند و نه کوتاه می اومد.. نه رضایت می داد.

ولی این وسط.. من چه گناهی داشتم که باید بدون خبر داشتن از هیچی.. مجازات می شدم و تاوان زندگی نابه سامان این دو نفر و.. اشتباهات یکی دیگه رو پس می دادم.

انگار تنها چیزی که خدا تو تقدیرم نوشته بود همین بود.. که محکوم باشم تا آخر عمر.. از جایی که اصلاً نمی دونستم کجاست ضربه بخورم و تقاص پس بدم.

چند لحظه ای اتاق تو سکوت فرو رفت تا اینکه سرگرد گفت:

– فقط یه راه می مونه!

جفتمون منتظر بهش خیره شدیم و من در حالیکه ضربان قلبم و توی گلوم حس می کردم.. خدا خدا می کردم پیشنهادش به نفع من تموم بشه که گفت:

– از طریق مخابرات.. پرینت مکالمات گوشی این خانوم و تو همون تاریخی که خانوم شما باهاتون تماس می گرفت و پیگیری کنیم تا ببینیم علاوه بر شما با شماره دیگه ای تماس داشتن یا نه.. اگه طبق ادعای این خانوم.. با کس دیگه ای هم در ارتباط بوده.. که از این طریق مشخص می شه و می تونیم اون آدم و شناسایی کنیم.

 

 

 

 

 

 

 

 

آب دهنم و قورت دادم و با چشمای گرد شده زل زدم بهش.. پیشنهاد خوبی بود و می تونست خیلی چیزا رو مشخص کنه.. ولی.. ولی سوال این بود که تا اون موقع.. تکلیف من چی می شد؟

سوال من و به یه نحو دیگه شعبانی پرسید:

– بعد.. همه این کارا چقدر طول می کشه؟

– بستگی داره هر کدوم از مراحل چه جوری پیش بره.. احتمالاً از شنبه پیگیری شروع بشه و بعد از اون دو یا سه روز زمان می بره.

چشمام ناخودآگاه بسته شد و حجم سنگین و سفتی راه گلوم و بست. امروز تازه پنجشنبه بود.. بعد می خواستن پیگیری و از شنبه شروع کنن؟

شک نداشتم که اگه سرگرد هم راضی بشه شعبانی محاله بذاره من تا اون موقع به زندگی عادیم ادامه بدم. با این حال با نهایت ناامیدی لب زدم:

– تا.. تا اون موقع.. تکلیف من چی می شه!

صدام لرزشی داشت که دلم و واسه خودم به آتیش کشید.. سرگردم یه کم خیره خیره بهم زل زد و گفت:

– مسلماً باید تو بازداشتگاه بمونی.

صدام شکست و همزمان با شروع گریه ای که دست خودم نبود هق زدم:

– جناب سرگرد آخه با چه مدرکی؟ چطور من باید برای اثبات بی گناهیم مدرک جور کنم؟ ولی این آقا خیلی راحت می تونه به من تهمت بزنه بدون هیچ مدرکی که ثابت کنه زنش پیش منه؟

– همینکه خودت اعتراف کردی زن این آقا با تو از همه صمیمی تر بوده و از طریق خط تو با شوهرش حرف می زده و این آقا هم مدرکی داد که ثابت می زنه خانومش گفته با تو زندگی می کنه.. واسه تو بازداشتگاه نگه داشتنت کافیه.

– ای خدا.. آخه بعدش چی قراره ثابت بشه؟ من که نمی تونم زن این آقا رو تو جیبم نگه دارم که می ترسید با بیرون رفتنم اونم از دستتون بره.

– تو جیبت نه ولی تو خونه ات که می تونی.. می خوای همین الآن مامور بفرستم برای بازرسی منزل؟

سریع بلند شدم و عاجزانه نالیدم:

– نه.. تو رو خدا نه.. آبروم می ره.. تو رو خدا..

– آبروی من بره اشکال نداره؟ آبروی تو فقط نباید بره؟ اصلاً جناب سرگرد با رفتن به خونه اش که چیزی مشخص نمی شه.. می خواید برید خونه اش و بگردید و اگه نبود ولش کنید بره؟ این می دونه من شیش ماهه دارم دنبال زنم می گردم.. اگه دستشون با هم تو یه کاسه باشه که نمیاد زنم و تو خونه اش نگه داره.. می بردش جایی که کسی نمی دونه کجاست.

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان در جگر خاریست pdf از نسیم شبانگاه

  خلاصه رمان :           قصه نفس ، قصه یه مامان کوچولوئه ، کوچولو به معنای واقعی … مادری که مصیبت می کشه و با درد هاش بزرگ میشه. درد هایی که مثل یک خار میمونن توی جگر. نه پایین میرن و نه میشه بالا آوردشون… پایان خوش به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بن بست 17 pdf از پگاه

  خلاصه رمان :     رمانی از جنس یک خونه در قدیمی‌ترین و سنتی‌ترین و تاریخی‌ترین محله‌های تهران، خونه‌ای با اعضای یک رنگ و با صفا که می‌تونستی لبخند را رو لب باغبون آن‌ها تا عروس‌شان ببینی، خونه‌ای که چندین کارگردان و تهیه‌کننده خواستار فیلم ساختن در اون هستن، خونه‌ای با چندین درخت گیلاس با تخت زیرش که همه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عاشقانه پرواز کن pdf از غزل پولادی

  خلاصه رمان :   گاهی آدم باید “خودش” و هر چیزی که از “خودش” باقی مانده است، از گوشه و کنار زندگی اش، جمع کند و ببرد… یک جای دور حالا باقی مانده ها می خواهند “شکسته ها” باشند یا “له شده ها” یا حتی “خاکستر شده ها” وقتی به ته خط میرسی و هرچه چشم می گردانی نه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دریچه pdf از هانیه وطن خواه

خلاصه رمان :       داستان درباره زندگی محياست دختری كه در گذشته همراه با ماهور پسرداييش مرتكب خطايی جبران ناپذير ميشن كه در اين بين ماهور مجازات ميشه با از دست دادن عشقش. حالا بعد از سال ها اين دو ميخوان جدای از نگاه سنگينی كه هميشه گريبان گيرشون بوده زندگيشون رو بسازن..     به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان والادگر نیستی
دانلود رمان والادگر نیستی به صورت pdf کامل از سودا ترک

      خلاصه رمان والادگر نیستی : ماجرای داستان حول شخصیت والادگر، مردی مرموز و پیچیده، به نام مهرسام آشوری می‌چرخد. او که به خاطر گذشته‌ای تلخ و پر از کینه، به مردی بی‌رحم و انتقام‌جو تبدیل شده، در جستجوی عدالت و آرامش برای خانواده‌اش است. اما وقتی که عشق در دل تاریکی و انتقام جوانه می‌زند، همه چیز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوماخر به صورت pdf کامل از مسیحه زادخو

        خلاصه رمان:   داستان از جایی آغاز میشود که دستها سخن میگویند چشم هاعشق میورزند دردها زخم بودند و لبخند ها مرهم . قصه آغاز میشود از سرعت جنون از زیر پا گذاشتن قوائد و قانون بازی …. شوماخر دخترک دیوانه ی قصه که هیچ قانونی برایش معنا ندارد .     به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
عسل
عسل
1 سال قبل

والا هر بلایی که میران سرش میاره حقشه آخه دختره اوسگوله گاگول بگو من خودم جا ندارم بخوام زن پلشت تورو می‌خوام کجا قایم کنم😂😂😂

یکتا
یکتا
1 سال قبل

وای خدااااا..درین دیگه از بی دست پایی زیادش حالت رو بد می‌کنه ..واقعا دختری که از کوچیکی خودش رو پای خودش وایساده بعیده اینقدر بی سرزبونی و ترسو بودن …واقعا تو این رمان ها فقط یه مشت دختر ضعیف نشون میدن..حالا میران هم تو زندگی شرایط درین رو داشته حتی بهتر ولی اینقدر گرگه

Ella
Ella
1 سال قبل
پاسخ به  یکتا

حق👍🏻👍🏻

Ella
Ella
1 سال قبل

ای بابا
سه هفته اس ما هنوز گیر کل کلای این دوتاییم
واقعا دیگه اعصابم خورد شده
نویسنده نمیخواد بیشتر پارت بذاره؟؟؟ سرویس شدیم دیگه

حدیثه
حدیثه
1 سال قبل

درین چرا از حق خودش دفاع نمی کنه؟ چرا محض رضای خدا یه بار با خشونت برخورد نمی کنه؟

با وجودی که من از اول رمان را درست نخواندم ولی تقریبا فهمیدم ماجرا چه بوده؟!

خب مرتیکه پفیوز به من چه ربطی داره که زن ات کجا رفته ؟ خب مرتیکه گوه میگه زنت دست من سپردی ؟

یعنی خاک بر سر درین اگر اعاده حیثیت نکنه

Rasha
Rasha
1 سال قبل

بدبخت گیر یه مشت نفهج افتاده از نفهمیش سواستفاده میشه هعی خداا

دسته‌ها
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x