رمان تارگت پارت 263 - رمان دونی

 

 

 

 

یاد رابطه پر از لذت دیشبمون.. باعث شد که آتیش خشمم کم شعله بشه و یه قدم عقب برم.. درینم از همین فرصت استفاده کرد و سریع از کنارم رد شد که بره..

منم خیره به آلبوم عکس پرت شده روی زمین.. نشستم و مشغول جمع کردنش شدم که صدای لرزونش.. از پشت سرم بلند شد:

– مقصر مرگ مادرت منم؟

اخمام دوباره تو هم فرو رفت و بلند شدم.. بعد از برگردوندن آلبوم توی قفسه.. چرخیدم سمتش و سرم و به معنی نفهمیدن منظورش به چپ و راست تکون دادم..

از سکوت و داد نزدنم جرات گرفت که یکی دو قدم دیگه نزدیک شد و درحالیکه حالا همه وجود اون درگیر خشم بود و عصبانیت.. با دستای مشت شده کنار بدنش غرید:

– من قاتل مامانتم و خودم خبر ندارم؟

– چرا شر و ور می گی؟

– دیگه می دونم.. تنها چیزی که تو این دنیا.. برات مهم و با ارزشه.. مادرته! پس فقط وقتی تصمیم می گیری که تا این حد بی شرف باشی و به یکی آسیب برسونی.. که اون یه نفر هم.. یه آسیبی به مادرت رسونده و تو بخوای انتقام بگیری.. غیر از اینه؟

با چشمای ریز شده زل زدم بهش.. انگار دیگه کاسه صبرش لبریز شده بود و ازم جواب می خواست که داشت این شکلی تیکه های پازل توی ذهنش و کنار هم می چید تا بلکه تهش بتونه به جواب معمای رفتار من برسه..

دستام و تو جیب شلوارم فرو کردم و منم یه قدم به سمتش برداشتم..

– نه.. درست فکر کردی!

– پس چرا من هیچی یادم نمیاد؟ چرا آسیب زدن به زنی تو سن و سال مادرت و یادم نمیاد؟ چه غلطی کردم که خودم خبر ندارم و حالا دارم تاوانش و پس می دم؟ چرا نمی گی دردت چیــــــه؟ دلیلت چیه؟ اصلاً دلیلی داری؟ یا فقط حوصله ات سر رفته و افتادی به جون من بدبخـــــت؟

زمان مشخصی توی ذهنم نداشتم برای گفتن حقیقتی که درین دنبالش بود.. می خواستم همینجوری پیش برم تا ببینم کی می رسم به جایی که خودم دلم بخواد حرف بزنم..

ولی حالا که درین انقدر اصرار داشت که بشنوه دلیل کارم و.. منم براش توضیح می دادم. بالاخره این اتفاق باید یه روزی.. یه جایی می افتاد.. پس چرا اون یه روز همین امروز نباشه؟

 

 

 

 

 

 

 

 

با همین فکر سرم و به تایید تکون دادم و گفتم:

– می گم بهت.. اگه آمادگی شنیدنش و داری!

اول یه کم جا خورد از اینکه بر خلاف دفعات پیش که فقط می پیچوندمش.. انقدر سریع قبول کردم براش حرف بزنم ولی نذاشت بهتش ادامه دار بشه و برای اینکه پشیمون نشم سریع جواب داد:

– آره.. بگو!

نفس عمیقی کشیدم و نگاهم و به دور و برم دوختم.. نمی دونستم تو این اتاق می تونستم به اندازه کافی تمرکز داشته باشم واسه گفتن تمام اتفاقاتی که توی گذشته افتاده یا نه..

ولی از طرفی هم فکر کردم.. بد نمی شه اگه حرفام و همینجا بزنم تا علاوه بر درین.. صدام به گوش مادرمم برسه که همیشه حضورش و.. توی این اتاق حس می کردم.

مطمئن بودم که اگه قدرتی برای حرف زدن باهاش پیدا می کردم.. اولین چیزی که ازش می شنیدم این بود که چرا داری این بلاها رو سر اون دختر بدبخت میاری.. چون اگه یه اپسیلون مهربونی و ترحم توی دلم وجود داشت.. نتیجه آموزش و تربیت درست مادرم بود و الآن.. شاید اون بیشتر از همه ناراحت بود بابت این کار ولی.. ولی منم دلایل خودم و داشتم که بهتر بود اونم بشنوه..

واسه همین.. با اشاره به کاناپه گوشه اتاق رو به درینی که منتظر رو به روم وایستاده بود گفتم:

– بشین.. حرفام طول می کشه!

خودمم صندلی جلوی میز و برای نشستن انتخاب کردم و بعد از چیدن کلمات و جمله های ذهنم.. کنار هم واسه شروع کردن از یه جای درست.. خیره به عکس بزرگ مامانم که نصف دیوار اتاق و گرفته بود شروع کردم:

– وقتی از پرورشگاه.. وارد محیط زندگی آدمای جدیدی که سرپرستیم و قبول کردن شدم.. حس می کردم وارد یه دنیایی شدم که هیچ بدبختی و بد بیاری و مشکلی توش نیست.. همه چیزش قشنگ و لذت بخشه و آدم هاش.. حتی اگه خودشون بخوان.. هیچ غمی نمی تونن به دلشون راه بدن و همه مشکلاتشون.. با پول و دارایی ها و قدرتشون.. حل می شه.. ولی یه کم که گذشت.. فهمیدم این آدم ها هم.. مشکلات خودشون و دارن.. شاید نوعش با مشکلات بقیه آدم های سطح پایین تر فرق داشته باشه ولی.. اونا هم یه دلیل داشتن برای صد در صد خوشحال نبودن و من.. وقتی این و فهمیدم که تصمیم گرفتم با سوال جواب کردن از مامانم.. بفهمم که چرا تصمیم گرفتن من و به فرزندی قبول کنن.. تا اینکه فهمیدم.. از سر انسان دوستی و اینکه دلشون می خواست یه بچه پرورشگاهی و به نون و نوا برسونن نبوده و.. وقتی تصمیم به این کار گرفتن.. که بعد از چند سال دوا و درمون.. فهمیدن که نمی تونن بچه دار بشن.

 

 

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان برگریزان به صورت pdf کامل

    خلاصه رمان : سحر پدرش رو از دست داده و نامادریش به دروغ و با دغل بازی تمام ارثیه پدریش سحر رو بنام خودش میزنه و اونو کلفت خونه ش میکنه. با ورود فرهاد …   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 3.6 / 5.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کنعان pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:       داستان دختری 24 ساله که طراح کاشی است و با پدر خوانده اش تنها زندگی می کند و در پی کار سرانجام در کارخانه تولید کاشی کنعان استخدام می شود و با فرهام زند، طراح دیگر کارخانه همکار و … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان فال نیک به صورت pdf کامل از بیتا فرخی

  خلاصه رمان:       همان‌طور که کوله‌‌ی سبک جینش را روی دوش جابه‌جا می‌کرد، با قدم‌های بلند از ایستگاه مترو بیرون آمد و کنار خیابان این‌ پا و آن پا شد. نگاه جستجوگرش به دنبال ماشین کرایه‌ای خالی می‌چرخید و دلش از هیجانِ نزدیکی به مقصد در تلاطم بود! از صبح انگار همه چیز داشت روی دور تند

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دردم pdf از سرو روحی

    خلاصه رمان :         در مورد دختری به نام نیاز می باشد که دانشجوی رشته ی معماری است که سختی های زیادیو برای رسیدن به عشقش می کشه اما این عشق دوام زیادی ندارد محمد کسری همسر نیاز که مردی شکاک است مدام در جستجوی کاری های نیاز است تا اینکه… به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سیاهپوش pdf از هاله بخت یار

    خلاصه رمان :   آیرین یک دختر شیطون و خوش‌ قلب کورده که خانواده‌ش قصد دارن به زور شوهرش بدن.برای فرار از این ازدواج‌ اجباری،از خونه فراری میشه اما به مردی برمیخوره که قبلا یک بار نجاتش داده…مردِ مغرور و اصیل‌زاده‌ایی که آیرین رو عقد میکنه و در عوضش… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سمفونی مردگان

  خلاصه رمان :           سمفونی مردگان عنوان رمانی است از عباس معروفی.هفته نامه دی ولت سوئیس نوشت: «قبل از هر چیز باید گفت که سمفونی مردگان یک شاهکار است»به نوشته برخی منتقدان این اثر شباهت‌هایی با اثر ویلیام فاکنر یعنی خشم و هیاهو دارد.همچنین میلاد کاردان خالق کد ام کی در باره این کتاب گفت

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Roya
Roya
1 سال قبل

پارت بعدی لطفاً طولانی باشه

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x