رمان تارگت پارت 403

4
(4)

 

 

 

 

بی اهمیت به این که تو تاکسی بودم صدام و بالاتر بردم و توپیدم:

– کم ذهن من و با این مزخرفات پر کن. هی تو گوش من می خونی که اون خطرناکه و قصد و نیت شوم داره.. ولی باز خودت من و میندازی تو دل خطر؟ اگه انقدر ازش می ترسیدی واسه چی از اول همچین کاری رو شروع کردی؟ اگرم نمی ترسی ازش.. برو رو در رو باهاش حرف بزن ببین حرف حسابش چیه و چی می خواد.. انقدر با حرفات من و تحریک نکن که باز دیوونه بشم و گند بزنم به همه چی!

نفسی گرفتم و کلافه تر ادامه دادم:

– نگران نباش.. اون هیچ قصد و غرضی نداره و برعکس.. حتی داشت من و راهنمایی می کرد بابت خرید قطعات.. به خاطر تحریم و گرون شدن و این چیزا.. ولی این فکرای تو کار دستمون می ده. حتی اگه جدی جدی هدفش ورشکسته کردنمون باشه.. تو داری با این رفتارت کمکش می کنی.

چند ثانیه سکوت کرد و منم به خاطر نزدیک شدن به محلی که توش با امیرعلی قرار داشتم می خواستم دیگه قطع کنم که گفت:

– من.. فقط می خوام دوباره گول این مهربونی ها و جنتلمن بازی هاش و نخوری و حواست جمع باشه که…

– اگه انقدر نگران گول خوردنمی.. دفعه بعد خودت برو سراغش و من و ننداز جلو. از همه هوشت استفاده کن تا یه وقت ازش رودست نخوری.. اگرم دل و جراتش و نداری.. حالا که بدون هیچ اما و اگری با همین قرارداد برگشتم و قطعاتمون و تامین کردم.. انقدر غر نزن و فقط یه تشکر کن بابت زجری که به خاطرت تحمل کردم!

بغض توی گلوم دیگه نذاشت حرف بزنم و از اون جایی که مطمئن بودم کوروش بلافاصله از حرفاش پشیمون می شه و شروع می کنه به معذرت خواهی و منم حوصله اش و نداشتم.. تماس و قطع کردم و با دیدن ماشین امیرعلی که کنار خیابون پارک شده بود از راننده خواستم نگه داره.

 

 

 

 

 

 

کرایه رو حساب کردم و پیاده شدم.. امیرعلی تو ماشینش نبود و همین که سرم و برای پیدا کردنش چرخوندم دیدم از اون سمت خیابون داره برام دست تکون می ده و با اشاره به کافه سیاری که جلوش وایستاده بود.. بهم فهموند منتظر بمونم تا بیاد.

فهمیدم می خواد بازم از اون شیر نسکافه هایی که من و بدجوری بهش عادت داده بود بخره و با لبخند منتظرش موندم و حتی وقتی از همون جا قفل ماشین و باز کرد تا برم بشینم.. ترجیح دادم بیرون بمونم و تا وقتی برگرده یه کم هوای آزاد بخورم و از فکر مکالمه اعصاب خوردن کنم با کوروش بیرون بیام!

دو نفر داشتن من و به شدت لای منگنه می ذاشتن و نمی دونستم قراره تا کی این وضع و تحمل کنم.. یکیش میران با رفتارهای پیش بینی نشده و عجیب غریبش که هر بار به یه شکلی آچمزم می کرد و اون یکی.. کوروش که انگار هنوز نمی دونست چی می خواد..

از یه طرف مدام به من هشدار می داد که فاصله ام با میران و حفظ کنم و به قول خودش دوباره گولش و نخورم.. ولی از طرف دیگه.. کاملاً حس می کردم که داشت این وضعیت و به چشم یه فرصت برای بالا کشیدن شرکتش می دید و می خواست یه جورایی از من و رابطه ای که با میران داشتم سوء استفاده کنه واسه پیشرفت!

منتها با هشدارهای کلافه کننده و بی معنیش.. داشت تلاش می کرد تا این و به من نفهمونه که خب.. منم انقدری شناخته بودمش که از دلیل کاراش سر در بیارم!

– چرا نرفتی تو ماشین؟

با صدای امیرعلی روم و به سمتش چرخوندم و لبخندی به خاطر این دوری طولانی که زیادی بد موقع بود و دلم و حسابی تنگ کرده بود رو لبم نشست..

– سلام!

– علیک سلام.. خوبی؟

فقط سرم و براش تکون دادم.. چون اون بغض سمج توی گلوم هنوز پابرجا بود و من می ترسیدم بعد از هر کلمه بترکه..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.4 (5)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
black girl
black girl
8 ماه قبل

منی که با خوندن هر پارت ناراحتی و استرسم بیشتر میشع که اگه پارتای ذخیره تموم شد چیکار کنم😐💔
حس می کنم با رمانایی مثل تارگت و دلارای بزرگ شدم دو تا سال تحصیلی و پشت سر گذاشتم و امسالم میشه سومیش ولی همچنان دلارای و تارگت ادامه دارن😂💔

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x