رمان تارگت پارت 412

4
(4)

 

 

 

اون لحظه خود واقعیش بود و انقدر از دیدن من شوکه شده بود که نتونست تظاهر کنه و به خودش و احساساتش مسلط باشه..

واسه همین خیلی راحت تونستم.. عمق دلتنگی لونه کرده تو اون چشمای درشت تیره اش و تشخیص بدم و یه نفس راحت بکشم از این که.. میون احساساتش.. پای هیچ نفرتی وسط نیست!

فکر کردن به همین چیزا باعث شد انگیزه بگیرم و به جای اون سیگار.. خودم به خودم کمک کردم تا آروم بشم و از وسط برزخ دربیام.

همین چند لحظه پیش تا چند قدمی مرگ رفتم ولی حالا.. فهمیدم که مرگ تو این شرایط حق من نیست.. حق منی که یک سال جهنمی رو گذروندم تا به این روز و این لحظه برسم.. نیست!

انگیزه ای که من باهاش تونستم خودم و از روی تخت بیمارستان بلند کنم.. انقدری قوی بود و هست.. که به همین راحتی.. با دیدن یه جوجه تازه سر از تخم درآورده.. پا پس نکشم.

حتی اگه درین به طور کامل من و از ذهن و قلب و زندگیش بیرون کرده باشه.. مطمئنم که به همین زودی ها.. برام جایگزین پیدا نکرده و من.. هنوز فرصت دارم که جایگاه خودم و پس بگیرم..

برای پس گرفتنش هم.. هر کاری لازم باشه انجام می دم.. اول با زبون خوش.. اگه جواب نداد.. با روشی که خودم خیلی بهش علاقه دارم!

×××××

«امروز چه کاره ایه؟»

داشتم برای خودم قهوه دم می کردم که پیام امیرعلی رو صفحه گوشیم ظاهر شد و بعد از این که یه دور همه برنامه هام و توی ذهنم مرور کردم قهوه رو توی فنجونم ریختم و نوشتم:

«یه سر می رم شرکت.. بعدش کاری ندارم!»

«اوکی.. میام دم شرکت دنبالت.. بعد از ظهرت و خالی کن!»

خواستم بنویسم واسه چی؟ چون می دونستم این روزا سرش تو آموزشگاه خیلی شلوغه و جز تلفنی حرف زدن جور دیگه ای نتونستیم با هم ارتباط داشته باشیم.

ولی خب.. پرسیدنم معنایی نداشت.. چون از همون پارسال.. وقتی دوستیمون شکل گرفت.. امیرعلی بهم گفت که به خاطر تنها بودنم توی روز تولدم خیلی ناراحته و سال بعد حتماً برام جبران می کنه..

 

 

 

 

 

 

حالا امروز.. روز تولدم بود و امیرعلی.. انقدر حافظه خوبی داشت که این روز و یادش بمونه و نذاره خاطره تلخ پارسال که تو تنهایی و مریضی گذشت.. تکرار بشه!

در جوابش یه باشه نوشتم و بعد از برداشتن گوشی و فنجون قهوه ام رفتم سمت اتاق تا حاضر شم و برم شرکت که این بار صدای زنگ تماسش بلند شد و با دیدن اسم و عکس آفرین که داشت تماس تصویری برقرار می کرد.. لبخندی رو لبم نشست و بعد از تکیه دادن گوشی به آینه روی میزم.. تماس و برقرار کردم..

هنوز سلام نداده.. چشمم به یه بادکنک خورد که جلوی دوربین گوشی ترکید و همزمان با ترکیدنش صدای جیغ آفرین بلند شد:

– تولدت مبــــــــــــــارک!

با صدای بلند به این دیوونه بازی های تموم نشدنیش که از راه دور هم باید حتماً به نمایش می ذاشت خندیدم و سرم و به چپ و راست تکون دادم:

– خلی به خدا!

– خاک تو سرت کنن! یه سال بزرگتر شدی.. هنوز ادب یاد نگرفتی که جواب تبریک تولد و عین آدم بدی؟!

نفهمیدم چرا.. ولی حس خنده و خوشحالی از وجودم پر کشید.. چون با دیدنش تازه فهمیدم چقدر دلتنگشم که با نهایت دلخوری و بغض گفتم:

– اگه عین آدم می اومدی ایران و رو در رو بهم تبریک می گفتی.. منم جوابت و می دادم!

– خب حالا.. آبغوره نگیر تو سالروز ننگین تولدت.. می خواستم کادوت و برات پست کنم.. ولی دختر خوبی باشی تا یه ماه دیگه خودم میارم و تحویلت می دم!

اولش متوجه منظورش نشدم و با همون دلخوری توی آینه مشغول آرایش کردن بودم.. که یهو دستم از حرکت وایستاد و با بهت زل زدم به صفحه گوشیم..

– راست می گی؟ دارید برمی گردید؟

نیشش تا بناگوش باز شد و سرش و به تایید تکون داد.. ولی قبل از این که خوش حال بشم.. با یاد دفعه قبلی که اومد و بعد از دو ماه دوباره برگشت بادم خوابید و پرسیدم:

– این اومدنا به درد عمه ات می خوره.. تا میام یه کم بهت عادت کنم دوباره مثل کش شلوار در می ری!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.4 (5)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
علوی
علوی
8 ماه قبل

امروز همه برنامه‌ها رو میران می‌ریزه بهم. اول به بهانه قطعات و معامله‌ای که کردن میاردش شرکتش، بعد براش تولد می‌گیره برنامه امیرعلی رو می‌ریزه بهم.
یا عصر می‌ره سراغ درین، می‌بینه با امیرعلیه رم می‌کنه. برنامه‌های امیرعلی رو به نفع خودش مصادره می‌کنه

camellia
camellia
8 ماه قبل

دستتون درد نکنه که منظم و تقریبا هر روز میگزارید😍,ولی نمیشه یه کم بیشترش کنید?!🤗آخه به خدا کمه,خودتون بخونید…😥

دسته‌ها

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x