اولین حدسم دوستش.. آفرین بود که توی مراسم مادرش هم ندیدمش و همون جا حدس زدم که باید هنوز خارج باشه..
با این حال بازم به ادامه حرفاش گوش دادم:
– پس چرا زودتر نگفتی؟
…
– نه حالا نمی خواستم بیام فرودگاه استقبالت.. ولی باز باید می گفتی دیگه!
…
– من؟ اوممم.. یه کاری دارم مربوط به شرکته.. اومدم انجامش بدم..
…
– آره بعدش آزادم.
…
– اتفاقاً منم خیلی باهات حرف دارم.. حالا دیدمت بهت می گم..
…
– این چند وقته.. خیلی سخت گذشت.. نه تو.. نه آفرین.. هیچ کدومتون نبودید که من بتونم حرفام و بهش بزنم. با کوروشم که نمی شه دو کلمه حرف زد!
تازه اون جا بود که فهمیدم حدس اشتباه زدم و درین اصلاً با آفرین حرف نمی زد.. قبل از این که بخوام یه بار دیگه مکالمه اش و توی ذهنم مرور کنم.. با حرف بعدیش خون توی تنم و به جوش آورد:
– الو؟ الـــو؟ امیرعلی؟ صدا میاد؟
نفهمیدم چی شد.. فقط حس کردم دیگه نمی تونم حتی یه کلمه از اون مکالمه رو بشنوم و هیچ کاری نکنم.. واسه همین در و باز کردم و رفتم داخل اتاق که درین با ورود یه دفعه ایم جا خورد و اون تماس کوفتی رو با گفتن:
– بعداً صحبت می کنیم!
قطع کرد.. در حالی که من.. همه حواسم پیش اون بعداً بود که دلم نمی خواست هیچ وقت بیاد و هیچ ایده ای هم نداشتم برای این که جلوش و بگیرم!
از آدم هایی که مامورشون کرده بودم دورادور حواسشون به درین باشه و هر آدرس جدیدی ازش پیدا کردن برام بفرستن.. یه چیزایی شنیده بودم درباره رفت و آمد یه پسر جوون به خونه اش!
ولی مدام سعی داشتم به خودم بقبولونم که اونا اشتباه کردن و درین.. آدمِ دوستی بدون قصد و غرض با جنس مخالفش نیست و حالا.. اون واقعیت داشت به شکل وحشتناک و اعصاب خورد کنی.. خودش و بهم نشون می داد و من و به این باور می رسوند که تو این مدت دوری و غیبتم.. خیلیا فرصت نزدیک شدن به درین و داشتن!
– سلام!
با صدای سلامش بود که به خودم اومدم و سعی کردم با هر جون کندنی هم که شده.. خودم و از اون وضعیت آشفته بیرون بکشم..
– سلام!
راه افتادم سمت میزم که وسط راه نظرم عوض شد و مسیرم و به سمت مبل هایی که درین روش نشسته بود تغییر دادم و در حالی که داشتم سخت تلاش می کردم تا بدون لنگ زدن راه برم.. رو به روش نشستم.
نگاهش مثل دفعه قبل بازم به پام خیره بود که لبخند موذیانه ای رو لبم نشست و پای راستم و روی پای چپم انداختم و با انگشتام روی زانوم ضرب گرفتم..
ولی هنوز با نهایت کنجکاوی بهم زل زده بود و من به این نتیجه رسیدم که به جز درآوردن شلوارم.. از هیچ طریق دیگه ای نمی تونم این دخترِ درگیر عذاب وجدان و متقاعد کنم که دارم با پای خودم زندگی می کنم!
نگاهش که طولانی شد سرم و به شکل نمایشی پایین آوردم تا در راستای نگاهش قرار بگیره و همین که چشمش به صورتم افتاد پرسیدم:
– خوبی؟
دستپاچه سرش و بالا گرفت و گفت:
– بله!
حس اذیت کردنش دوباره داشت تو وجودم فوران می کرد که گفتم:
– کاری داشتی اومدی؟ یا فقط خواستی سر بزنی؟
با حرفم به خودش اومد.. از اون حالتی که به یه دختر خنگ شبیهش می کرد فاصله گرفت و با قیافه جدی و پر اخمی مشغول گشتن توی کیفش شد..
منم با لبخند کجی که روی لبم نشسته بود.. عمیق تر بهش خیره شدم. لباسای سر تا پا مشکیش و که توی برخوردهای قبلی دیده بودم.. حالا با یه پالتوی طوسی و یه شال طرح دار طوسی و سفید عوض کرده بود و صورتشم می شد گفت که یه نمه آرایش داره..
نگاهم بی اختیار به سمت شلوارش کشیده شد و یاد اولین قرارمون و توصیه ای که بابت پوشوندن مچ پاش کرده بودم افتادم.. ولی خدا رو شکر.. دیگه از اون شلوارای نفرت انگیز خبری نبود و بلندی پاچه گشاد شلوارش.. تا کف کتونیش می رسید!
– این لیست قطعات مورد نیازمونه!
«دوستان اون کانالی که ازش پارت بر میداشتم گفته مشکل برا کانالش پیش اومده دیگه پارت نمیذاره ،،، ولی فعلا من پارت هایی که ذخیره دارمو میزارم تا ببینیم بعد چی میشه»
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
💟💟💟💟ی بار میگم براتون لطفاً به حرفم اعتماد کنید مثل دلارای نشه که هر چقد گفتم رمان کامل نیست ،اگه کاملش هست فیکه نخرید کسی گوش نداد،،،،،رمان تارگت تموم نشده ،،، وی آی پی هست که پولیع اونم تقریبا تا جاییکه ما پارت گذاشتیم،،،،پس فک نکنید فایل کاملش موجوده،،،، شاید تا ما پارت داریم ،مشکل رفع شدبازم پارت گذاشتن یا فایل کاملش اومد،،،اگه هم نشد اون موقع هر کاری خواستین انجام بدین
واقعا یعنی چی مگه یه پارت گذاشتن چقد زمان می بره که گفته مشکل داره پارت نمیذاره😐
آخه پی دی افش تو سایتای معتبر هست مثل رمانبوک و.. .این سایتای معروف نمیان فیک بذارن اسمشون و خراب کنن
اوکی مرسی بابت اطلاعت فک کنم باید بریم وی آی پی اگه نذاره چون من یکی که نفهمم این رمان چی شد شبا خوابم نمی بره یه سال و نیم علاف نشدیم آخرشو ندونیم😐😐😐
برای جمله آخرت دلم گریه میخواد!!
چرا همه کانالا یا رمانا براشون مشکل پیش میاد؟ 😢
لعنت به این زندگیییییییی .
با دلارای کم حرص خوردیم ، حالام باید خودمون آماده کنیم برای تارگت . 😐
ایشالله که تا اون پارت های ذخیره ات بزاری اون کانال هم درست میشه به حق پنج تن🤲
ایشالا
یا ابلفضللللللل یعنی پارتای ذخیره شده تموم شنیدن دیگه پارت نداریمممممم وای خدایا قلبم 😭😭😭💔
یعنی نمیخواد ادامه رمانو بنویسه؟
نویسنده این رمان رو تموم کرده
پی دی اف اش هم اومده
ولی خریدنیه
چقدر میفروشه!؟ ببینم هزینه فایدهاش نسبت به اعصاب و روانم چقدره
فعلا صبر کنین تا جایی که پارتا می رسن،،،، بعدش اگه خواستین بخرین
ولی تموم نشده فایل نیست،،،آنلاینه
ممنون فاطمه جان. ترجیح من همین آنلاین و پارت پارت خوندنه. ذهنم رو درگیر میکنه و کمک میکنه به چیدن سناریوهای مختلف تو ذهنم. ان شاءالله که مشکل حل بشه
نه تموم نشده
ن نویسنده می نویسه ،،،، ولی این کانالی که من ازش بر میداشتم ،گفته فعلا مشکل هست نمیشه بزارم
بگو شوخی میکنی بخندیم 😐 😐 😐
حتما چن روز دیگه این دو خط پارت گذاری هم قطع میشه