رمان تارگت پارت 403 - رمان دونی

 

 

 

 

بی اهمیت به این که تو تاکسی بودم صدام و بالاتر بردم و توپیدم:

– کم ذهن من و با این مزخرفات پر کن. هی تو گوش من می خونی که اون خطرناکه و قصد و نیت شوم داره.. ولی باز خودت من و میندازی تو دل خطر؟ اگه انقدر ازش می ترسیدی واسه چی از اول همچین کاری رو شروع کردی؟ اگرم نمی ترسی ازش.. برو رو در رو باهاش حرف بزن ببین حرف حسابش چیه و چی می خواد.. انقدر با حرفات من و تحریک نکن که باز دیوونه بشم و گند بزنم به همه چی!

نفسی گرفتم و کلافه تر ادامه دادم:

– نگران نباش.. اون هیچ قصد و غرضی نداره و برعکس.. حتی داشت من و راهنمایی می کرد بابت خرید قطعات.. به خاطر تحریم و گرون شدن و این چیزا.. ولی این فکرای تو کار دستمون می ده. حتی اگه جدی جدی هدفش ورشکسته کردنمون باشه.. تو داری با این رفتارت کمکش می کنی.

چند ثانیه سکوت کرد و منم به خاطر نزدیک شدن به محلی که توش با امیرعلی قرار داشتم می خواستم دیگه قطع کنم که گفت:

– من.. فقط می خوام دوباره گول این مهربونی ها و جنتلمن بازی هاش و نخوری و حواست جمع باشه که…

– اگه انقدر نگران گول خوردنمی.. دفعه بعد خودت برو سراغش و من و ننداز جلو. از همه هوشت استفاده کن تا یه وقت ازش رودست نخوری.. اگرم دل و جراتش و نداری.. حالا که بدون هیچ اما و اگری با همین قرارداد برگشتم و قطعاتمون و تامین کردم.. انقدر غر نزن و فقط یه تشکر کن بابت زجری که به خاطرت تحمل کردم!

بغض توی گلوم دیگه نذاشت حرف بزنم و از اون جایی که مطمئن بودم کوروش بلافاصله از حرفاش پشیمون می شه و شروع می کنه به معذرت خواهی و منم حوصله اش و نداشتم.. تماس و قطع کردم و با دیدن ماشین امیرعلی که کنار خیابون پارک شده بود از راننده خواستم نگه داره.

 

 

 

 

 

 

کرایه رو حساب کردم و پیاده شدم.. امیرعلی تو ماشینش نبود و همین که سرم و برای پیدا کردنش چرخوندم دیدم از اون سمت خیابون داره برام دست تکون می ده و با اشاره به کافه سیاری که جلوش وایستاده بود.. بهم فهموند منتظر بمونم تا بیاد.

فهمیدم می خواد بازم از اون شیر نسکافه هایی که من و بدجوری بهش عادت داده بود بخره و با لبخند منتظرش موندم و حتی وقتی از همون جا قفل ماشین و باز کرد تا برم بشینم.. ترجیح دادم بیرون بمونم و تا وقتی برگرده یه کم هوای آزاد بخورم و از فکر مکالمه اعصاب خوردن کنم با کوروش بیرون بیام!

دو نفر داشتن من و به شدت لای منگنه می ذاشتن و نمی دونستم قراره تا کی این وضع و تحمل کنم.. یکیش میران با رفتارهای پیش بینی نشده و عجیب غریبش که هر بار به یه شکلی آچمزم می کرد و اون یکی.. کوروش که انگار هنوز نمی دونست چی می خواد..

از یه طرف مدام به من هشدار می داد که فاصله ام با میران و حفظ کنم و به قول خودش دوباره گولش و نخورم.. ولی از طرف دیگه.. کاملاً حس می کردم که داشت این وضعیت و به چشم یه فرصت برای بالا کشیدن شرکتش می دید و می خواست یه جورایی از من و رابطه ای که با میران داشتم سوء استفاده کنه واسه پیشرفت!

منتها با هشدارهای کلافه کننده و بی معنیش.. داشت تلاش می کرد تا این و به من نفهمونه که خب.. منم انقدری شناخته بودمش که از دلیل کاراش سر در بیارم!

– چرا نرفتی تو ماشین؟

با صدای امیرعلی روم و به سمتش چرخوندم و لبخندی به خاطر این دوری طولانی که زیادی بد موقع بود و دلم و حسابی تنگ کرده بود رو لبم نشست..

– سلام!

– علیک سلام.. خوبی؟

فقط سرم و براش تکون دادم.. چون اون بغض سمج توی گلوم هنوز پابرجا بود و من می ترسیدم بعد از هر کلمه بترکه..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان نهلان pdf از زهرا ارجمند نیا

  خلاصه رمان :           نهلان روایت زندگی زنی به نام تابان میباشد که بعد از پشت سر گذاشتن دوره ای تاریک از زندگی خود ، در کنار پسر کوچکش روزهای آرامی را می‌گذراند و برای ساختن آینده ای روشن تلاش می‌کند ، تا این که ورود مردی به نام حنیف زندگی دو نفر آن ها

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حسرت با تو بودن
دانلود رمان حسرت با تو بودن به صورت pdf کامل از مرضیه نعمتی

      خلاصه رمان حسرت با تو بودن :   عاشق برادر زنداداشم بودم. پسر مودب و باشخصیتی که مدیریت یکی از هتل های مشهد رو به عهده داشت و نجابت و وقار از وجودش می ریخت اما مجید عشق ممنوعه ی من بود مادرش شکوه به ازدواج برادرم با دخترش راضی نبود چون ما رو هم شأن خانوادش

جهت دانلود کلیک کنید
رمان کی گفته من شیطونم

  دانلود رمان کی گفته من شیطونم خلاصه : من دیـوانه ی آن لـــحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی و محکم در آغوشم بگیــری … و شیطنت وار ببوسیم و من نگذارم.عشق من با لـجبازی، بیشتر می چسبــد!همون طور که از اسمش معلومه درباره یک دختره خیلی شیطونه که عاشق بسرعموش میشه که استاد یکی از درسای دانشگاشه و…

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مهمان زندگی
دانلود رمان مهمان زندگی به صورت pdf کامل از فرشته ملک زاده

        خلاصه رمان مهمان زندگی :     سایه دختری مهربان و جذاب پر از غرور و لجبازی است . وجودش سرشار از عشق به خانواده است ، خانواده ای که ناخواسته با یک تصمیم اشتباه در گذشته همه آینده او را دستخوش تغییر میکنند….. پایان خوش. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آشوب pdf از رؤیا رستمی

    خلاصه رمان :     راجبه دختریه که به تازگی پدرش رو از دست داده و به این خاطر مجبور میشه همراه با نامادریش از زادگاهش دور بشه و به زادگاه نامادریش بره و حالا این نامادری برادری دارد بس مغرور و … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رقصنده با تاریکی

    خلاصه رمان :     کیارش شمس مرد خوش چهره، محبوب و ثروتمندیه که مورد احترام همه ست… اما زندگی کیارش نیمه پنهان و سیاهی داره که هیچکس از اون خبر نداره… به جز شراره… دختری باهوش و بااستعداد که به صورت اتفاقی سر از زندگی تاریک کیارش درمی یاره و حالا نمی دونه که این نزدیکی کیارش

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
black girl
black girl
1 سال قبل

منی که با خوندن هر پارت ناراحتی و استرسم بیشتر میشع که اگه پارتای ذخیره تموم شد چیکار کنم😐💔
حس می کنم با رمانایی مثل تارگت و دلارای بزرگ شدم دو تا سال تحصیلی و پشت سر گذاشتم و امسالم میشه سومیش ولی همچنان دلارای و تارگت ادامه دارن😂💔

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x