رمان جزر و مد پارت 53 - رمان دونی

 

 

 

دست و پا چلفتی؟؟

 

نیستم؟؟…….

 

حالا…..قبول دارم چند باری زیر اون نگاهای سنگینش خرابکاری کردم اما همیشه تقصیر خودش بود مثل الان…..ولی جناب اینو قبول ندارن که هی سرکوفت میزنن

 

اخماش انگار داشت بیشتر میشد

 

منم برای اینکه نگم حق با اونه طلبکار زمزمه کردم

 

_خودمم میخواستم همین کارو…..

 

ولی همینکه یه پامو دراز کردم تا بذارمش رو زمین اونیکی سُر خورد و داشتم به عقب پرت میشدم ولی تو یه لحظه دستم جوری کشیده شد که فقط چشمامو بستم و به ثانیه نکشید که محکم پیشونیم خورد به یه چیز سفت و افتادن روی……………….بیچاره شدم…..

 

انگار زمان وایساده بود و من

با تصور اینکه الان صورتمو بین اون دستای بزرگش له میکنه و بازم فکر میکنه یکی از نقشه هام برای از راه به در کردنشه حتی جرات نداشتم چشمامو باز کنم…..

 

_بلند شو…..

 

صدای دورگه ش اونقدر پر حرص و دستوری بود که مجبور شدم بالاخره لای پلکامو باز کنم

 

نه……..صورتش درست بالای سرم بود ولی روبه رو داشت نگاه میکرد که……رو پاهاش جا خوش کرده بودم؟؟؟؟…….

 

از این پایینم فشاری که رو فکش بود رو میدیدم

 

یه چشمش انگار نیمه باز بود؟؟؟

 

یعنی خوردم به چشمش؟

 

خدایا کور نشه بدبختم کنه حالا…..

 

بالاخره سرشو خم کرد طرفم

 

از چشماش بدو بیراه بود که بهم میگفت و منی که فقط منتظر یه واکنش بودم

 

#جزرومد

#پارت۱۹۹

 

 

پای چشمش قرمزِ…..میکشه منو.‌….

باید میذاشت بیوفتم فوقش سرم میشکست دیگه…..تازه شاید…..

 

چند بار پلک زدم تا بتونم یه چیزی بگم و خودمو آزاد کنم…..

 

اصلا آزادِ چی وقتی تقصیر خودش بود که دستمو کشید……

 

دستم درد میکرد؟؟؟آهااان…..

 

_آااای…….‌دستمو کندی…..چ…چه خبرته

به خودم میگفتی حواسمو جمع میکردم

 

ابرو بالا فرستاد که از درد دوباره صورتش جمع شد ولی جلوی من میخواست به روی خودش نیاره مثلا که دوباره به حالت قبلش برگشت…..

 

این دفعه دیگه کارم تمومه چون تا همین الانم بیشتر از ظرفیتش ساکت مونده

تا پرتم نکرده خودمو از روش بلند کردم ولی هنوزم جرات نکرده بودم برگردم و پشتم بهش بود که تکون خوردن مبل و بعد صدای در که به هم کوبیده شد که یه نفس راحت کشیدم

 

محمد طاها&

 

پشت میز نشستم و سرمو گرفتم بین دستام

و تمام حواسم سر انگشتام بود که به صورتش خوردن و پاهایی که روش چند دقیقه جا خوش کرده بود

 

عصبی نچی کردم

 

محمدطاها آروم

دختره ی گیج…..تقصیر من که بعد از حرفای مادرش عذاب وجدان کارای امیر طاهر و گرفتم و باهاش درست رفتار کردم مثل ماهگل ،امیر حسام ، سوگند و سرمه…..و بدتر اینکه وقتی دیدم خوابه گفتم دلش شکسته و خواستم به زخمش برسم که حداقل کمرنگ تر بشه جلوی مادر

 

با یاد کارش اخمام رفت تو هم…..

 

ازم ترسید………..ازمن……

 

نمیفهمه اینکه محرم منه ولی تا حالا سمتش نرفتم به خاطره خودمه وگرنه اونطوری نمیپرید از جاش و تا الان عادت کرده بود به اینکه میتونم هر کاری بخوام بکنم

 

#جزرومد

#پارت۲۰۰

 

 

اصلا محرم چیه؟؟ چی دارم میگم؟؟

 

کلافه آی پدو برداشتم ولی بعد از چتد دقیقه محکم پلک زدم

 

دختره ی روانی تمام تمرکز و آرامش من و با کاراش به باد داده

 

گوشی که زنگ خورد از خدا خواسته بدو برداشتمش

عباسی بود

وکیل قدیمی مون که کارای اونا رو سپرده بودم بهش چون مطمئن ترین بود و کسی چیزی نمیفهمید مخصوصا امیر طاهر

 

_الو…..

 

_سلام آقای شمس…..خواستم بهتون اطلاع بدم امروز کارای سند تموم شد الان به نام ایشونه….حسابم به نام خودشون باز کردم…..

 

یه خونه ی چهار خوابه وسط شهر براشون گرفتم تا یه ذره بگذره و به دختره بگم که خانواده ش اینجان…..الان مادرش اصرار داشت خب حقم داره چون میدونم دختره بفهمه دیگه تو عمارت نمیمونه…..مطمئنا امکاناتی که برای مادر و خواهر برادرشم فراهم کرده ببینه دیگه رو تهدیدم حساب نمیکنه

 

_خوبه….مدرسه ی بچه ها چی؟

 

_والا یه ماهه آخر که هیچ جا قبول نمیکردن ولی چون شما گفتید هر جور شده تکیف بچه ها رو مشخص کنم شهریه ی یک سال مدرسه و پرداخت کردم تا راضی شدن با معلم خصوصی حداقل امتحانشون و بدن……

 

_خوبه….فقط براشون معلم خصوصی بگیرید مشکلی برای سال بعد نداشته باشن….

 

_چشم…..فقط جسارتا سند ،کارت و مدارکو برای شما بفرستم یا خودم ببرم؟

 

اولین بارخودم باید برم ببینم اوضاعشون خوبه یا نه….

 

_بفرستید اینجا…..

 

_چشم…..امری نیست؟

 

صدای در اتاق و اومدن امیر حسام داخل نگاهمو سمتش چرخوند

 

_نه…..

 

تلفن قطع کردم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 86

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان طهران 55 pdf از مینا شوکتی

  خلاصه رمان :       در مورد نوا دختری جسور و عکاسه که توی گذشته شکست بدی خورده، اما همچنان به زندگیش ادامه داده و حالا قوی شده، نوا برای نمایشگاهه عکاسیش میخواد از زنهای قوی جامعه که برخلاف عرف مکانیک شدن عکس بگیره، توی این بین با امیریل احمری و خانواده ی احمری آشنا میشه که هنوز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طالع دریا

    خلاصه رمان:     من دنیزم اتفاقات زیادی و پشت سر گذاشتم برای اینکه خودمو نکشم زندگیمو وقف نجات دادن زندگی دیگران کردم همه چیز می تونست آروم باشه… مثل دریا… اما زندگیم طوفانی شد…بازم مثل دریا سرنوشتم هم معنی اسممه مجبورم برای شروع دوباره…یکی از بیمارارو نجات بدم… روانشو درمان کنم بیماری که دچار بیماریه خطرناکیه که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هیچ ( جلد دوم) به صورت pdf کامل از مستانه بانو

      خلاصه رمان :   رفتن مرصاد همان و شکستن باورها و قلب ترمه همان. تار و پودش را از هم گسسته می دید. آوارهای تاریک روی سرش سنگینی می کردند. “هیچ” در دست نداشت. هنوز نه پدرش او را بخشیده و نه درسش تمام شده که مستقل شود. نازخاتون چشم از رفتن پسرش گرفت و به ترمه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اسمارتیز

    خلاصه رمان:     آریا فروهر برای بچه هاش پرستار میگیره اونم کی دنیز خانم مرادی که تو شیطنت و خراب کاری رو دستش بلند نشده حالا چی میشه این آقا آریا به جای مواظبت از ۳ تا بچه ها باید از ۴ تا مراقبت کنه اونم بلاهایی که دنیز بچه ها سر باباشون میارن که نگم …

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در سایه سار بید pdf از پرن توفیقی ثابت

  خلاصه رمان :     ابریشم در کوچه پس کوچه های خاطراتش، هنوز رد پایی از کودکی و روزهای تلخ تنهایی اش باقی مانده است.دختری که تا امروزِ زندگی اش، تلاش کرده همواره روی پای خودش بایستد. در این راه پر فراز و نشیب، خانواده ای که به فرزندی قبولش کرده اند، در تمام لحظات همراهش بوده اند؛ اما

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بن بست pdf از منا معیری

    خلاصه رمان :     دم های دنیا خاکستری اند… نه سفید نه سیاه… خوب هایی که زیر پوستشون خوب نیست و آدمهایی که همه بد میبیننشون و اما درونشون آینه است . بن بست… بن بست نیست… یه راهه به جایی که سرنوشت تو رو میبره… یه مسیر پر از سنگلاخ… بن بست یه کوچه نیست… ته

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x