رمان حورا پارت 156 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

شوکه نگاهش را به چشمانم دوخت، اب دهانش را قورت داد:

 

_ نه، حورا…چون نمیخوام بخاطر لجبازی با من، به خودت و بدنت بی احترامی کنی، میفهمی؟

 

گیج چشمانم میان نگاه سیاهش چرخید:

_ این انتخاب خودمه، مثل انتخابای لاله، که ذره‌ای بهش گیر نمیدی تازه خوشت هم میاد، درکش برات سخته؟

 

چشم بست و نفس عمیقی کشید:

_ الان بیخیال، بعدا رفتیم خونه حرف میزنیم…

 

با لجبازی سر بالا کشیدم و گفتم:

_ برگردم خونه خوابم میاد، مستقیم میرم تو تخت، میخوابم…

 

با نیمچه لبخند کمرنگی که برای لحظه‌ای روی لب‌هایش دیدم، خواست چیزی بگوید که زودتر اضافه کردم:

 

_ البته در اتاق هم قبلش قفل میکنم!

 

کمی خیره نگاهم کرد، سپس سری تکان داده رو گرفت.

حقیقتا شوکه بودم، برخوردش هرچه بود دور از انتظار من بود! انتظار داد و قال، خشم، سرخی صورت و رگ متورمش بودم، اما…

 

نمیخواست بخاطر لجبازی با او، به خودم و بدنم بی احترامی کنم!

لجبازی با او…

نمیدانست مگر؟

اینکه من این سالها بخاطر حساسیت و دوست داشتن او نسبت به خودم، دلم میخواست راضی نگهش دارم، بخاطر او سالها خودم را محدود کردم…

 

کارش که اگر نمیکردم، شاید وضع بهتری داشتم، یعنی هیچگاه درک نکرد؟ هیچگاه نگفت پوشش دلخواه من چیز دیگریست؟

 

نمیدانست که اینگونه رفتار میکرد دیگر…

شاید هیچگاه به من توجه نداشته بود…

شاید خودم نگذاشتم نارضایتی‌ام را بفهمد!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 234

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان هشت متری pdf از شقایق لامعی

  خلاصه رمان: داستان، با ورودِ خانواده‌ای جدید به محله آغاز می‌شود؛ خانواده‌ای که دنیایی از تفاوت‌ها و تضادها را با خود به هشت‌متری آورده‌اند. “ایمان امیری”، یکی از تازه‌واردین است که آیدا از همان برخوردِ اول، برچسب “بی‌اعصاب” رویش می‌زند؛ پسری که نیامده، زندگی اعضای محله‌ و خصوصاً خانواده‌ی آیدا را به چالش می‌کشد و درگیر و دار این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان از عشق برایم بگو pdf از baran_amad

  خلاصه رمان :   جلد دوم ( جلد اول یکبار نگاهم کن)       نقش ماکان تو این داستان پر رنگ تر باشه و یه جورایی ارشیا و ترنج کم کم می رن تو حاشیه و ماکان و چند شخصیت جدید وارد ماجرا می شن که کلی میشه گفت یجور عشق ماکان رو نشون میده! به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بازی های روزگار به صورت pdf کامل از دینا عمر

          خلاصه رمان:   زندگی پستی و بلندی های زیادی دارد گاهی انسان ها چنان به عمق چاه پرتاب می شوند که فکر میکنن با تمام تاریکی و دلتنگی همانجا میمانند ولی نمیدانند که روزی خداوند نوری را به عمق این چاه میتاباند چنان نور زیبا که بر عالوه سیاه چال ،دلت را هم نورانی میکند.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی چهرگان به صورت pdf کامل از الناز دادخواه

    خلاصه رمان:   رویا برای طرح کارورزی پرستاری از تبریز راهی یکی از شهرهای جنوبی می‌شه تا دو سال طرحش رو بگذرونه. با مشغول شدن در بخش اطفال رویا فرار کرده از گذشته و خانواده‌اش، داره زندگی جدیدی رو برای خودش رقم می‌زنه تا اینکه بچه‌ای عجیب پا به بیمارستان می‌ذاره. بچه‌ای که پدرومادرش به دلایل نامشخص کشته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سقوط برای پرواز pdf از افسانه سماوات

  خلاصه رمان:   حنانه که حاصل صیغه ی مریم با عطا است تا بیست و چند سال از داشتن پدر محروم بوده و پدرش را مقصر این دوری می داند. او به خاطر مشکل مالی، مجبور به اجاره رحم خود به نازنین دخترخوانده عطا و کیامرد میشود. این در حالی است که کیامرد از این ماجرا و دختر عطا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دلبر طناز من
دانلود رمان دلبر طناز من به صورت pdf کامل از anahita99

      خلاصه رمان دلبر طناز من :   به نام الهه عشق و زیبایی یک هویت یک اصل و نسب نمی دانم؟ ولی این را میدانم عشق این هارا نمی داند او افسار گسیخته است روزی به دل می اید و کل عقل را دربر میگیرد اما عشق بهتر است؟ یا دوست داشتن؟ تپش قلب یا آرام زدن

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
17 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Esfp99
Esfp99
10 ماه قبل

یه رمان دوهزاریی خیلی چرته
واگه کسی میخواد تازه بخونتش اصلا نخونه چون نوشته یه بچه ۱۳.۱۴ ساله هستش
که توی رویاهاش این فکر هارو میکنه
واصلا این رمان زندگی واقعی رو نشون نمیده
یارو میره زن دوم میگره زن اول هنوز باهاش زندگی میکنه وعاشق یارو هستش تهش هم با خوبی خوشی تموم میشه ونقش بد رمان بدبخت میشه وفقط نویسنده ما اسکول میکنه وبه ریشمون میخنده

بهار
بهار
10 ماه قبل

رو من ک خیلیییی تاثیر گذاشت شمارو نمیدونم دوستان…./:

پری
پری
10 ماه قبل

بچه ها کسی رمان آخرین غروب پاییز رو دنبال میکنه ؟
چون نویسنده چند ماهه پارت نداده میگم احیانا یه کانال VIP داشته باشه
اگه داره میشه بگین لطفا

گانگ گانگ
گانگ گانگ
10 ماه قبل

😂 جالبه واقعا جالبه!! چی جالبه؟ این جالبه که منوتو هنوزم داریم این رمانو میخونیم..وقتی نویسنده به شعور مخاطب توهین میکنه هرچقدرم قلمش قوی باشه ولی بااحترام یه بیشعور واقعیه.. حدودا۲۰ پارت یا بیشتره که گیر این لباسیم و واقعا درکش برام سخته که نویسنده بعد از دوروز انقد فلانه که پنج تا خط بفرسته ب اسم پارت برای خواننده های رمانش؟ من دیگه این رمانو من بعد ادامه نمیدم.. نویسنده ی عزیز یکی از طرفدارای پروپاقرص رمانتو از دست دادی🫤

بانو
بانو
پاسخ به  گانگ گانگ
10 ماه قبل

🤣 🤣 🤣 🤣 خدایی آره جالبه که به این شکل داریم این رمان میخونیم

نویسنده رمان سقوط
نویسنده رمان سقوط
پاسخ به  گانگ گانگ
10 ماه قبل

منم همین‌طور، چون واقعاً پارتی نمی‌بینم تا بخوام ادامه‌اش بدم، اصلاً نمی‌تونم ذهن نوبسنده رو درک کنم🤕

Mahsa
Mahsa
10 ماه قبل

اول رمان باید می نوشت 12-سال خوانده شود
من شخصا اشتباه کردم مزخرفات یه طفل ۱۰ساله رو خوندم

نویسنده رمان سقوط
نویسنده رمان سقوط
پاسخ به  Mahsa
10 ماه قبل

چرا هنوز هم ادامه می.دیم🤔 به نظرم نویسنده با هر سن و شرایط زندگی یه بار یه خودنمایی از خودش بکنه با دیدن چنین نظراتی از نویسندگی سرد نشه و یهو قلمش رو کنار نزاره من خودم اشتباهات زیادی توی نویسندگی داشتم و هنوز هم دارم منگرش نمیشم اما سعی هر روزه من برای بهتر شدنه بیشتر یاد گرفتنه نویسنده این رمان هم باید بدونه که سلیقه مخاطب الان دیگه عوض شده باید فکر گنه و ببینه کجای کار رو اشتباه رفته و به فکر تصحیحش باشه نه اینکه همچنان به بیراهه ادامه بده

Aseman
Aseman
10 ماه قبل

حیف وقت که برا این رمان بزاری
دیگه به هیچ دردی نمیخوره. کاملا آبکی ، بی محتوا و بی سر و ته!

آخرین ویرایش 10 ماه قبل توسط Aseman
Aseman
Aseman
10 ماه قبل

تموم شد؟!
خیلیییییییی تاثیر گذار بود!

نویسنده رمان سقوط
نویسنده رمان سقوط
10 ماه قبل

یعنی من آدمیم که خیلی کم عصبی میشم ولی الان به حدی قاطی کردم که حد نداره نویسنده مرز باشعوری رو واقعاً رد کرده😑 اصل رمان کلاً دود شد رفت هوا چسبیدین به یه تیکه لباس و تفکرات شخصی حورا و قباد که چمیدونم من اینجوری فکر میگردم و تو … خب غلط کردی اصلا از اول باهاش ازدواج کردی مشکل روانی داری آیا سادیسم و …. . این قبادم عین آفتاب‌پرست رنگ عوض میکنه فقط خدا کنه یهو
فرشته مهربون نشه که واقعا دیگه ادامه دادن این رمان احمقانه‌ست😑 نویسنده جان اصول اولیه پارت دادن اینه که حداقل چهل و حداکثر هشتاد خط بنویسی نه سه چهار خط متن آبکی
قدر قلمت رو بدون یکم مطالعه‌ات رو زیاد کن و تو کارهای بعدیت به جای پرداختن به هوس و مسائل جنسی یه رمان محتوادار بنویس

خسته
خسته
پاسخ به  نویسنده رمان سقوط
10 ماه قبل

کجای کارین! کل رمان حول محور همین لباس میچرخه . از این به بعدم این لباسه که سرنوشت حورا و رمانو رقم میزنه. نقطه ی عطف رمان، لباس حوراست که کلا تاریخو به دو بخشه قبل از لباس حورا و بعد از لباس حورا تقسیم میکنه. 😂

نویسنده رمان سقوط
نویسنده رمان سقوط
پاسخ به  خسته
10 ماه قبل

نویسنده باید برای قلم و کار خودش ارزش قائل باشه، پرداختن به چنین اثراتی فقط یه سرگرمی موقتی خواهد بود و به هیچ وجه موندگاری نداره.

Yas
Yas
پاسخ به  نویسنده رمان سقوط
10 ماه قبل

سلام لیلا خانم همه که مثل شما مهربون نیستن قلم شما بی نظیره شما رو نمیشه با هیچکس دیگه مقایسه کرد

نویسنده رمان سقوط
نویسنده رمان سقوط
پاسخ به  Yas
10 ماه قبل

تو لطف داری بهم عزیزم😍 توی هر رمانی باید چنین مسائل بدی که تو جامعه می‌بینیم نشون داده شه اما نباید نکته اشتباهی به ذهن مخاطب بره مثلاً کسی که به زنش خیانت می‌کنه خودِ من توی رمانم آوردم اما باید جوری شخصیت‌پردازی شه و روند رمان پیش بره که خواننده دچار گیجی نشه که مردی با چنین ویژگی آخرش هم به تموم خواسته هاش برسه.

رهگذر
رهگذر
10 ماه قبل

من توقع داشتم قباددعوا راه بندازه

Yas
Yas
10 ماه قبل

یعنی این نویسنده خیلی به ما بی احترامی میکنه
خیلی هم بیشعور تشریف داره همش تکراری حورای احمق

دسته‌ها
17
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x