وارد شرکت شد، هرکسی طوری نگاهش میکرد، شایعه‌ی روابط و زندگی زناشویی‌اش در میان کارمندان پیچیده شده بود، اینکه همسر دومش خیانت کرده و اولینشان هم ناپدید شده!

 

بماند حرف‌های یک کلاغ و چهل کلاغ، تا زمانی که حورا را پیدا نمیکرد هیچکدام ازین حرف‌ها اهمیتی نداشت.

وارد اتاق کارش شد، منشی از جا برخاست:

 

_ آقای کاشفی، پرونده‌هارو داشتم میفرستادم خونه‌تون فکر کردم نمیایـ…

 

_ بیارشون، قراردادای جدید هم بیار، وحید هست؟

 

_ بله مهندس هستن، بگم بیان؟

 

_ بگو بیاد…

 

سپس وارد اتاق شد و در را به هم کوبید. کت کند و روی صندلی انداخت، پشت میز جا گرفت و سریع تلفن را برداشت:

 

_ دوتا قهوه…

 

تلفن را سر جا کوبید و میان کاغذ‌های به هم ریخته‌ی روی میز، مشغول گشتن شد:

 

_ کجاس…

 

با خودش لب میزد و عصبی بود، حرکاتش به تندی دیده میشد و قصد هم نداشت آرامتر باشد.

 

_ همینجا بود…

 

زیر و لای هرکاغذی را که نگاه میکرد روی زمین می‌انداختش، تا شاید روی میز خلوت‌تر شود.

در همین میان در باز شد و وحید پا به داخل گذاشت:

 

_ قباد، داداش…

 

اهمیتی به حضور او نداد و به گشتن ادامه داد، قدم پیش گذاشته پرسید:

_ دنبال چی میگردی؟

 

#پارت۵۸۶

 

 

 

 

 

بالاخره از میان تمام پرونده‌ها، تکه عکسی که گوشه‌هایش تا خورده و شکسته شده بود و دست خورده بودنش را نشان میداد بیرون کشید.

 

دوباره پشت میز نشست و به چهره‌ی زنی که به لبخند، دست روی شانه‌های مردی گذاشته بود که خیره‌ی لبخند زن بود نگاه کرد.

 

_ قباد، خوبی داداش؟

 

نزدیکش شد و چشمش به عکس افتاد، عکسی از حورا و قباد، در لباس عروس و دامادی!

بی حرف نزدیکش نشست و سعی کرد مثل تمام این روزها او را از فکر حورا منحرف کند:

 

_ این شرکت جدیده که قراره مصالح رو بیارن و سرمایه گذاری کنن، رو برج منطقه سه، قرارداد رو براشون حاضر کردیم، میخوای بخونی؟

 

اهمیتی نداد و خیره‌ی عکس ماند.

قهوه‌ها رسید و منشی با گذاشتنشان اتاق را دوباره ترک کرد.

 

_ قباد؟

 

_ بنظرت حالش خوبه؟

 

بار اول بود که در حضور وحید از حورا میگفت، شوکه شدن وحید آشکار بود:

 

_ من، خب…نمیدونم، یعنی…مطمئنم حالش خوبه که خبری ازش نیست، نه؟

 

با شک نگاه از عکس گرفته و‌ با چشمان تیره‌اش خیره‌ی وحید شد، با مکث پرسید:

 

_ چرا باید از همچین چیزی مطمئن باشی حالش خوبه؟

 

وحید دست پاچه خندید:

 

_ چمیدونم پسر، فکر کن دارم دلگرمی میدم…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۴.۳ / ۵. شمارش آرا ۱۹۳

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان به نام زن

    خلاصه رمان :       به نام زن داستان زندگی مادر جوانی به نام ماهور است که در پی درآمد بیشتر برای گذران زندگی خود و دختر بیست ساله‌اش در یک هتل در مشهد به عنوان نیروی خدمات استخدام می شود. شروع ماجرای احساسی ماهور همزمان با آن‌چه در هتل به عنوان خدمات به مسافران خارجی عرضه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به گناه آمده ام pdf از مریم عباسقلی

  خلاصه رمان :   من آریان پارسیان، متخصص ۳۲ ساله‌ی سکسولوژی از دانشگاه کمبریج انگلیسم.بعد از ده سال به ایران برگشتم. درست زمانی که خواهر ناتنی‌ام در شرف ازدواج با دشمن خونی‌ام بود. سایا خواهر ناتنی منه و ده سال قبل، وقتی خانوادمون با فهمیدن حاملگی سایا متوجه رابطه‌ی مخفیانه‌ی من و اون شدن مجبور شدم برم انگلیس. حالا

جهت دانلود کلیک کنید
رمان گرگها
رمان گرگها

  خلاصه رمان گرگها دختری که در بازدیدی از تیمارستان، به یک بیمار روانی دل میبازد و تصمیم میگیرد در نقش پرستار، او را به زندگی بازگرداند… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز ۵ / ۵. شمارش آرا ۲ تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تقاص یک رؤیا

    خلاصه رمان:   ابریشم دختر سرهنگ راد توسط گرگ بزرگترین خلافکار جنوب کشور دزدیده میشه و به عمارتش برده میشه درهان (گرگ) دلبسته ابریشمی میشه که دختر بزرگترین دشمنه و مجبورش میکنه باهاش ازدواج کنه باورود ابریشم به عمارت گرگ رازهایی فاش میشه که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی گناه به صورت pdf کامل از نگار فرزین

            خلاصه رمان :   _ دوستم داری؟ ساعت از دوازده شب گذشته بود. من گیج و منگ به آرش که با سری کج شده و نگاهی ملتمسانه به دیوار اتاق خواب تکیه زده بود، خیره شده بودم. نمی فهمیدم چرا باید چنین سوالی بپرسد آن هم اینطور بی مقدمه؟ آرشی که من می شناختم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قرار ما پشت شالیزار
دانلود رمان قرار ما پشت شالیزار به صورت pdf کامل از فرناز نخعی

    خلاصه رمان قرار ما پشت شالیزار :   تابان دخت با ناپدید شدن مادر و نامزدش متوجه میشه نامزدش بصورت غیابی طلاقش داده و در این بین عموش و برادر بزرگترش که قیم اون هستند تابان را مجبور به ازدواج با بهادر پسر عموش میکنند چند روز قبل از ازدواج تابان با پیدا کردن نامه ای رمزالود از

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x