رمان حورا پارت 281 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

وارد شرکت شد، هرکسی طوری نگاهش میکرد، شایعه‌ی روابط و زندگی زناشویی‌اش در میان کارمندان پیچیده شده بود، اینکه همسر دومش خیانت کرده و اولینشان هم ناپدید شده!

 

بماند حرف‌های یک کلاغ و چهل کلاغ، تا زمانی که حورا را پیدا نمیکرد هیچکدام ازین حرف‌ها اهمیتی نداشت.

وارد اتاق کارش شد، منشی از جا برخاست:

 

_ آقای کاشفی، پرونده‌هارو داشتم میفرستادم خونه‌تون فکر کردم نمیایـ…

 

_ بیارشون، قراردادای جدید هم بیار، وحید هست؟

 

_ بله مهندس هستن، بگم بیان؟

 

_ بگو بیاد…

 

سپس وارد اتاق شد و در را به هم کوبید. کت کند و روی صندلی انداخت، پشت میز جا گرفت و سریع تلفن را برداشت:

 

_ دوتا قهوه…

 

تلفن را سر جا کوبید و میان کاغذ‌های به هم ریخته‌ی روی میز، مشغول گشتن شد:

 

_ کجاس…

 

با خودش لب میزد و عصبی بود، حرکاتش به تندی دیده میشد و قصد هم نداشت آرامتر باشد.

 

_ همینجا بود…

 

زیر و لای هرکاغذی را که نگاه میکرد روی زمین می‌انداختش، تا شاید روی میز خلوت‌تر شود.

در همین میان در باز شد و وحید پا به داخل گذاشت:

 

_ قباد، داداش…

 

اهمیتی به حضور او نداد و به گشتن ادامه داد، قدم پیش گذاشته پرسید:

_ دنبال چی میگردی؟

 

#پارت586

 

 

 

 

 

بالاخره از میان تمام پرونده‌ها، تکه عکسی که گوشه‌هایش تا خورده و شکسته شده بود و دست خورده بودنش را نشان میداد بیرون کشید.

 

دوباره پشت میز نشست و به چهره‌ی زنی که به لبخند، دست روی شانه‌های مردی گذاشته بود که خیره‌ی لبخند زن بود نگاه کرد.

 

_ قباد، خوبی داداش؟

 

نزدیکش شد و چشمش به عکس افتاد، عکسی از حورا و قباد، در لباس عروس و دامادی!

بی حرف نزدیکش نشست و سعی کرد مثل تمام این روزها او را از فکر حورا منحرف کند:

 

_ این شرکت جدیده که قراره مصالح رو بیارن و سرمایه گذاری کنن، رو برج منطقه سه، قرارداد رو براشون حاضر کردیم، میخوای بخونی؟

 

اهمیتی نداد و خیره‌ی عکس ماند.

قهوه‌ها رسید و منشی با گذاشتنشان اتاق را دوباره ترک کرد.

 

_ قباد؟

 

_ بنظرت حالش خوبه؟

 

بار اول بود که در حضور وحید از حورا میگفت، شوکه شدن وحید آشکار بود:

 

_ من، خب…نمیدونم، یعنی…مطمئنم حالش خوبه که خبری ازش نیست، نه؟

 

با شک نگاه از عکس گرفته و‌ با چشمان تیره‌اش خیره‌ی وحید شد، با مکث پرسید:

 

_ چرا باید از همچین چیزی مطمئن باشی حالش خوبه؟

 

وحید دست پاچه خندید:

 

_ چمیدونم پسر، فکر کن دارم دلگرمی میدم…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 193

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان طلایه pdf از نگاه عدل پرور

  خلاصه رمان :       طلایه دخترساده و پاک از یه خانواده مذهبی هست که یک شب به مهمونی دوستش دعوت میشه وتوراه برگشت در دام یک پسر میفته ومورد تجاوز قرار می گیره دراین بین چند روزبعد برایش خواستگار قراره بیاید و.. پایان خوش به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بخاطر تو pdf از فاطمه برزه کار

    رمان: به خاطر تو   نویسنده: فاطمه برزه‌کار   ژانر: عاشقانه_انتقامی     خلاصه: دلارام خونواده‌اش رو تو یه حادثه از دست داده بعد از مدتی با فردی آشنا میشه و میفهمه که موضوع مرگ خونواده‌اش به این سادگیا نیست از اون موقع کمر همت میبنده که گذشته رو رازگشایی کنه و تو این راه هم خیلی‌ها کمکش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عاشقانه پرواز کن pdf از غزل پولادی

  خلاصه رمان :   گاهی آدم باید “خودش” و هر چیزی که از “خودش” باقی مانده است، از گوشه و کنار زندگی اش، جمع کند و ببرد… یک جای دور حالا باقی مانده ها می خواهند “شکسته ها” باشند یا “له شده ها” یا حتی “خاکستر شده ها” وقتی به ته خط میرسی و هرچه چشم می گردانی نه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خلسه

    خلاصه رمان:       “خلسه” روایتی از زیبایی عشق اول است. مارال دختر سرکش خان که در ۱۷ سالگی عاشق معراج سرد و مغرور میشود ولی او را گم میکند و سالها بعد روزی دوباره او را می‌بیند و …       به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خشت و آیینه pdf از بهاره حسنی

    خلاصه رمان :   پسری که از خارج میاد تا یه دختر شیطون و غیر قابل کنترل رو تربیت کنه… این کار واقعا متفاوت خواهد بود. شخصیتها و نوع داستان متفاوت خواهند بود. در این کار شخصیت اولی خواهیم داشت که پر از اشتباه است. پر از ندانم کاری. پر از خامی و بی تجربگی.می خواهیم که با

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به چشمانت مومن شدم

    خلاصه رمان :     این رمان راجب یه گروه خوانندگی غیرمجازی با چند میلیون طرفدار در صفحات مجازی با رهبری حامی پرتو هستش، اون به خاطر شغل و شمایلش از دوستان و خانواده طرد شده، اکنون او در همسایگی ترنج، دختری چادری که از شیراز جهت تحصیل در دانشگاه تهران آمده قرار گرفته با عقاید و دنیایی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x