رمان حورا پارت 313 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

_ خب…چیزی خواستی بهم زنگ بزن، تو هم اگه میری پاشو برسونمت…یا بمون پیشش تا برگردم، اومدنی میگم وحید هم بیاد با هم برگردین!

 

کیمیا پیشنهادش را قبول کرد:

 

_ باشه پس داداش ماشین منو ببر، بذار بمونه…با ماشین وحید با هم بیاید، دیگه مجبور نشم شب رانندگی کنم!

 

سوییچ را به قباد داد و او رفت. کیمیا که به سمت بچه‌هایش رفت، از روی تخت برخاستم، نیاز به کمی پیاده راه رفتن داشتم، کمی هوای تازه:

 

_ میرم یکم تو باغ قدم بزنم…زود میام!

 

_ مواظبت کن، میخوای بیام باهات؟

 

سری به طرفین جنباندم و از خانه بیرون زدم.

سمت باغ پشتی رفتم، همانکه دقیقا کنار خانه‌ی محمد بود. گرمای تابستان دیگر شدت گرفته بود، رو مخ و داغ!

 

صدای چاه آب وادارم کرد نزدیکش شوم، یک حوض بزرگ و چاه داشتند، نمیدانم به کانی راه داشت یا قنات بود. اما هوای خنکی از ان ساطع میشد که لذتش گولم زده کنار چاه روی تخته سنگی نشستم.

 

صدای جریان آب در حوض و خنکایش در این گرما لذتبخش بود.

 

_ مهمون نمیخوای؟

 

با دیدن محمد که با لباس کار نزدیک میشد لبخندی زدم، ان سمت حوض نشست و بیل و کلنگ را زمین انداخت:

 

_ اقاتون نیستن گیر بدن؟

 

پوزخند کنار لبش تلخ بود:

 

_ معذرت میخوام محمد، اخلاقش همیشه همین بوده…سختگیر و زورگو و غیرتی!

 

سری به معنای تفهیم تکان داد، دست در اب حوض فرو برد و مشتی برداشت تا دستانش را بشورد:

 

_ نه راستش میفهمم…منم برا همسرم اینجوری بودم، میدونی…سخته دیدن نگاه یکی دیگه رو کسی که حس میکنی تمام و کمال باید واسه تو باشه…سخته، حسودی میکنه ادم، میگی یه وقت نکنه یه چیزی ببینن که مال منه، نکه چون بحث ناموس و غیرتی و حجابه…نه!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 160

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان شهر زیبا pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:       به قسمت اعتقاد دارید؟ من نداشتم… هیچوقت نداشتم …ولی شاید قسمت بود که با بزرگترین ترس زندگیم رو به رو بشم…ترس دوباره دیدن کسی که فراموشش کرده بودم …آره من سخت ترین کار دنیا رو انجام داده بودم… کسی رو فراموش کرده بودم که اسمش قسم راستم بود… کسی که خودش اومده بود تو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لالایی برای خواب های پریشان از فاطمه اصغری

    خلاصه رمان :         دریا دختر مهربون اما بی سرزبونی که بعد از فوت مادر و پدرش زندگی روی جهنمی خودش رو با دوتا داداشش بهش نشون میده جوری که از زندگی عرش به فرش میرسه …. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان از هم گسیخته

    خلاصه رمان:     داستان زندگی “رها “ ست که به خاطر حادثه ای از همه دنیا بریده حتی از عشقش،ازصمیمی ترین دوستاش ، از همه چیزایی که دوست داشت و رویاشو‌در سر می پروروند ، از زندگی‌و از خودش… اما کم کم اتفاقاتی از گذشته روشن می شه و همه چیز در مسیر جدید و تازه ای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف

  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب و رویا دیده!     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هیچکی مثل تو نبود

  دانلود رمان هیچکی مث تو نبود خلاصه : آنا مفخم تک دختر خانواده مفخم کارشناس ارشد معماریه. بی کار و جویای کار. یه دختر شاد و سر زنده که با جدیت سعی میکنه مطابق میل پدرو مادرش رفتار کنه و اونها رو راضی نگه داره. اما چون اعتقادات و نظرات خانواده اش گاهی با اون یکی نیستن مجبوره زیر

جهت دانلود کلیک کنید
رمان خواهر شوهر
رمان خواهر شوهر

  دانلود رمان خواهر شوهر خلاصه : داستان ما راجب دونفره که باتمام قدرتشون سعی دارن دونفر دیگه باهم ازدواج نکنن یه خواهر شوهر بدجنس و یک برادر زن حیله گر و اما دوتاشون درحد مرگ تخس و شیطون این دوتا سعی می کنن خواهر و برادرشون ازدواج نکنن چه آتیشایی که نمی سوزونن و …. به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
♡ روا ♡
♡ روا ♡
2 ماه قبل

غیرته و حجابه نویسنده ساقیت زنده میخواهم محمد الان دیگه حکم برادر حورا دارههههه آخه …..

Baran
Baran
2 ماه قبل

به به چه پر محتوا و عالی 🥲🤨

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x