رمان حورا پارت 316 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

سر پایین انداخت و خندید، خنده‌ی بی صدایی که انگار داشت امیدوار میشد به خوب شدن اخلاق من، خبر نداشت برایش خواب دیده‌ام!

 

سری جنباند و با فاصله روبه‌رویم آن سمت اپن نشست، وحید و کیمیا هم روی فرش بودند، درحالی که نوبتی داشتند به بردیا و داریا شیر میدادند و غذا میخوردند.

 

حرف‌های کیمیا در سرم تکرار شد، اگر واقعا مادر خوبی نمیشدم چه؟

اگر وقت برای فرزندم نداشته باشم؟ سر کار و دانشگاه، فقط شب‌ها را در خانه باشم، باقی روز کودکم را کجا بگذارم؟ بچه‌ی چند ماهه کجا میتواند بماند؟

اصلا کجا میتوانم اعتماد کنم و تنهایش بگذارم؟

 

_ حورا غذاتو نمیخوری؟

 

از فکر بیرون پریدم و گیج و گنگ به قباد نگاه کردم، لبخندی زد و به غذایم اشاره کرد:

 

_ سرد شد!

 

افکارم باز هم به سمتم هجوم اوردند، اخم‌هایم در هم شد و به این فکر کردم که قباد توانایی این را دارد تا در نبود من از فرزندش مراقبت کند؟ مثلا وفتی سر کار میروم او را به قباد بسپارم و…

 

توقع زیادی بود، اینکه او سر کار نرود تا من بروم و مواظب فرزندم باشد، البته فرزند او هم هست، شاید در جبران خطاهایش اینگونه بتواند کاری کند اما خب…

 

نه، اگر دخترم بیشتر از من به او وابسته شود میتواند از هفت سالگی‌اش او را از من بگیرد، به راحتی و با رضایت دخترم که وابسته‌ی پدرش است.

 

با اینکه قباد خودش شرکت میرود و کار دارد، اما بعید نیست برای گرفتن دخترم حاضر شود او را به شرکت نزد خود ببرد تا در کنارش هم خود سرگرم کار شود، هم دخترم محیط شرکت را بلد بشود و بازی کند.

 

_ حورا…خوبی؟

 

دوباره از فکر بیرون امدم، اخم‌هایم غلظت یافت و سر بر غذا پایین گرفتم. خوب بود که هنوز گرسنه‌ام بود.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.1 / 5. شمارش آرا 183

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان زندگی سیگاری pdf از مرجان فریدی

  خلاصه رمان : «جلد اول» «جلد دوم انتقام آبی» دختری از دیار فقر و سادگی که ناخواسته چیزی رو میفهمه که اون و به مرز اسارت و اجبار ها می کشونه. دانسته های اشتباه همراز اون و وارد زندگی دود گرفته و خاکستری پسری می کنه که حتی خدا هم ازش نا امید شده به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لیلی به صورت pdf کامل از آذر _ ع

    خلاصه رمان:   من لیلی‌ام… دختر 16 ساله‌ای که تنها هنرم جیب بریه، بخاطر عمل قلب مادربزرگم  مجبور شدم برای مردی که نمیشناختم با لقاح مصنوعی بچه بیارم ولی اون حتی اجازه نداد بچم رو ببینم. همه این خفت هارو تحمل کردم غافل از اینکه سرنوشت چیزی دیگه برام رقم زده بود     به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آدم و حوا pdf از گیسوی پاییز

  خلاصه رمان :   نمی دانی که لبخندت خلاصه ای از بهشت است و نگاه به بند کشیده ات ، شریف ترین فرش پهن شده برای استقبال از دلم ، که هوایی حوا بودن شده …. باور نمی کنی که من از ملکوت نگاه تو به عرش رسیدم …. حرف های تو بارانی بود که زمین لم یزرع دلم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شهر زیبا pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:       به قسمت اعتقاد دارید؟ من نداشتم… هیچوقت نداشتم …ولی شاید قسمت بود که با بزرگترین ترس زندگیم رو به رو بشم…ترس دوباره دیدن کسی که فراموشش کرده بودم …آره من سخت ترین کار دنیا رو انجام داده بودم… کسی رو فراموش کرده بودم که اسمش قسم راستم بود… کسی که خودش اومده بود تو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم

  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه میزنم و !از عشق قدرت سالوادرو داستان دختریست که به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوانه عشق pdf از غزل پولادی

  خلاصه رمان :     جوانه عاشقانه و از صمیم قلب امیر رو دوست داره اما امیر هیچ علاقه ای به جوانه نداره و خیلی جوانه رو اذیت میکنه تحقیر میکنه و دل میشکنه…دلش میخواد جوانه خودش تقاضای طلاق بده و از زندگیش خارج بشه جوانه با تمام مشکلات میجنگه و زندگی سختی که با امیر داره رو تحمل

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
صدیقه
صدیقه
2 ماه قبل

خدایی اگر کامنت ها رومیخونی جمعش کن دیگه یا حورا داره ناهار میخوره یا شام زیر چشمی هم قباد رو میپاد. خیلی زیاد مینویسی تازه میری هر چهار روز یکبار میای

کسی که متنفره از این رمان
کسی که متنفره از این رمان
2 ماه قبل

اصلا محتوا نداره ….

حورای گرسنه
حورای گرسنه
2 ماه قبل

خبر نداشت براش خواب دیدم!
اینا به تو نمیاد حورا خانم، یه بار براش خواب دیدی؛ گندت توی ۳۰۰ پارتم پاک نشد..همون بشین نون روغنیتو بخور همه بیشتر در امنیتن

آخرین ویرایش 2 ماه قبل توسط حورای گرسنه
نازنین
نازنین
2 ماه قبل

خدایی چرته

نازنین
نازنین
2 ماه قبل

آره واقعا خوبه که همیشه گرسنه ای خاک برسرت 😔بابا نویسنده جان اگر نمیتونی ادامه بدی زود ته داستان رو جمع کن مثلاً برو ده سال بعد والا ما راضی تریم تا اینجوری چرت وپرت تحویلمون بدی

دسته‌ها
5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x