رمان حورا پارت 318 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

سری تکان دادم:

 

_ چیزی نیست، غذا چیه؟

 

اخم کرده جلو آمد و مستقیم به سمت بالشم رفت:

 

_ ماکارونی، کیمیا درست کرده فرستاده!

 

_ به بالشم دست زدی نزدیا!

 

بی توجه به جیغم بالش را برداشت و اخم‌هایش با دیدن جفت جوراب روی تخت از هم گشوده شد. با اخم و عصبی نگاهش کردم، بافتنی‌های قرمز و کوچک را برداشت و نوازش کرد.

 

میان دستان مردانه و بزرگش زیادی کوچک می‌نمود:

 

_ اینو یادمه خونه که بودیم درست میکردی، قبل اینکه لاله…

 

حرفش را خورد، اب دهانم را قورت دادم و از دستش کشیدم:

 

_ هرچی…

 

_ واسه کی درستش میکردی اون موقع؟ تو که…اون موقع باردار نبودی، یعنی نمیدونستی که بچه‌دار میشی…

 

رو ترش کردم و به سمت بیرون اتاق رفتم که بازویم را گرفت، آنقدر ملایم و آرام که نتوانستم تند برخورد کنم، وقتی نگاه منتظرم را دید، به ارامی سمت خودش کشیدم و خیره به چشمانم شد، از آن فاصله‌ی نزدیک:

 

_ دوری کردنت به قدر کافی عذابم میده…اینکه مدام یادم بیاری چقد خوب بودی بدتر…واسه بچه ی لاله بود نه؟ فکر میکردی بچه‌ی منه…

 

سر چرخاندم تا درد نگاهش را نبینم، نزدیکتر شد و بدنش با شکمم مماس پیدا کرد، خنده‌ی ارامش را شنیدم، و دستی که روی شکمم نشست.

 

بار اول بود لمسش میکرد، هیجان به تمام نقاط بدنم تزریق شد، لگدی که زد هم جای تعجب داشت!

_ آخ…

 

_ چیشد؟ چیشد من اشتباه کردم؟ تقصیر من بود؟ خوبی؟ حورا؟ درد داری؟

 

دستم را روی نقطه‌ای که لگد زد قرار دادم، آنقدر از لگد فرزندم هیجان‌زده بودم که بی توجه به نزدیکی و لمس شدنم نوسط دستانش خندیدم:

 

_ نه…خوبم، بچه لگد زد!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 170

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان آسو pdf از نسرین سیفی

  خلاصه رمان :       صدای هلهله و فریاد می آمد.گویی یک نفر عمدا میخواست صدایش را به گوش شخص یا اشخاصی برساند. صدای سرنا و دهل شیشه ها را به لرزه درآورده بود و مردان پای¬کوبان فریاد .شادی سر داده بودند من ترسیده و آشفته میان اتاق نیمه تاریکی روی یک صندلی زهوار دررفته در خودم مچاله

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان برای مریم

    خلاصه رمان :         روایتی عاشقانه از زندگی سه زن، سه مریم مریم و فرهاد: “مریم دختر خونده‌ی‌ برادر فرهاده، فرهاد سال‌ها اون رو به همین چشم دیده، اما بعد از برگشتش به ایران، همه چیز عوض می‌شه… مریم و امید: “مریم دو سال پیش از پسرخاله‌اش امید جدا شده، دیدن دوباره‌ی امید اون رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رگ خواب از سارا ماه بانو

    خلاصه رمان :       سامر پسریه که یه مشکل بزرگ داره ..!!! مشکلی که زندگیش رو مختل کرده !! اون مبتلا به خوابگردی هست ..!!! نساء دختری با روحیه ی شاد ، که عاشق پسر داییش سامر شده ..!! ایا سامر میتونه خوابگردیش رو درمان کنه؟ ایا نساء به عشق قدیمیش میرسه؟   به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حکم نظر بازی pdf از مژگان قاسمی

  خلاصه رمان :       همتا زنی مطلقه و ۲۳ ساله زیبا و دلبر توی دادگاه طلاقش با حاج_مهراد فوق العاده جذاب که سیاستمدارم هست آشنا میشه اما حاجی با دیدنش یاد بزرگ ترین راز زندگی خودش میفته… همین راز اونارو توی یک مسیر ممنوعه قرار میده…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ضد نور

    خلاصه رمان :         باده دختری که عضو یه گروهه… یه گروه که کارشون پاتک زدن به اموال باد آورده خیلی از کله گنده هاس… اینبار نوبت باده اس تا به عنوان آشپز سراغ مهراب سعادت بره و سر از یکی از گندکاریاش دربیاره… اما قضیه به این راحتیا نیست و.. به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم

  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه میزنم و !از عشق قدرت سالوادرو داستان دختریست که به

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mamanarya
Mamanarya
2 ماه قبل

الان دوروز دیگه تو پارت بعدی قباد خم میشه جای لگد نی نی رو میبوسه حورا باز تنش نبض می‌گیرد و ب این فکر می‌کند که هنوز هم در اعماق ته قلبش قباد را میدوستد🤣🤣

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x