رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 96 - رمان دونی

تیشرتش را از تن در اورد و به عادت همیشگیش پرتش کرد تو هوا خواست دراز بکشه که یهو انگار داره به مسئله مهمی فکر میکنه یا موضوع خاصی به سرش رسیده باشه یه نگاه به صورتم انداخت و پرسید:
_الان تو صبح پا میشی تیشرت منو برمیداری مرتب میکنی بزاری سرجاش؟

نفهمیدم چرا همچین سوال عجیب غریبی پرسید اما سرم رو تکون دادم و گفتم:

_آره خب

پووووفی کشید و گفت:

_اصلا حوصله کارای زنکی رو ندارم ولی باش خودم برش میدارم

خم شد یا نه…بهتر بود بگم از تخت آویزون شد و تیشرتش رو برداشت
تاش کرد و مرتب و منظم گذاشتش رو عسلی و گفت:

_خب حالا دیگه نمیخاد صبح کمرتو خم کنی که اینو برداری و بهت فشار بیاد خودم برداشتمش.

چقدر عجیب شده بود این بشر .اصن تو تصورمم نمی گنجید نیما در این حد منتظر بچه بوده باشه

عشق به بابا شدن اصلا به این بشر مغرور و بد اخلاق نمیومد

سرش رو گذاشت رو بالش اما رو تن خودش پتو نکشید

پرسیدم:
چرا پتو ننداختی رو خودت ؟

_چرا باید بندازم لازم ندارم

گله مندانه گفتم _عه عه منو مجبور کردی پتو به این کلفتی رو تو این هوا بندازم رو خودم

اما خودت اینکارو نکردی

ریلکس جواب داد:

من گرممه

با قیافه‌ای خسته و زار گفتم :

خب نیما منم گرممه .بزار بکشمش پایین.تورو خدا خفه میشم تشنجی میشم گرمیم میشه بد حال میشم گفته باشم هاااا
مسولیتش با خودت

اونقدر انواع و اقسام بیماری واسش ردیف کردم که در نهایت تسلیم شد و گفت:

_خیلی خب باش

خوشحال شدم و پتو رو که حس میکردم اگه بازم رو تنم نگهش میداشتم رسما اب پز میشدم از روی تنم کنار زدم و اینبار ب پهلو دراز کشیدم لبخند زدم و دستمو گذاشتم رو سینه‌اش و گفتم:

_نیما..دوست داری بچه دختر باشه یا پسر ؟

خیلی زود جواب داد :

_فرقی ام داره مگه؟

خوشحال شدم از این جواب .دلیلش هم این بود که میترسیدم یه جنسیت مشخص بگه و بعد بچه اونی نباشه که گفته

با این حال جواب دادم:

_خب نه …من دلم میخواد فقط سالم باشه اما خب دخترا بامزه ترن نه؟

دخترا رو میشه موهاشونو دم اسبی بست ‌کلی گیرموی خوشگل واسشون گرفت….کلی لباس چین چینی…نه؟؟

خیره به سقف و انگار که داره همچین چیزایی رو تصور میکنه با زدن یه لبخند محو جواب داد:

_اره دختر خوبه دختر خیلی خوبه

لبخند زدم و بیشتر بهش نزدیک شدم.سر انگشتم دورانی دور نوک سینه ی مردونش
چرخوندم

و پرسیدم:

_اسمش چی؟دختر بود اسمشو چی بزاریم؟

یکم فکر کردو در حالی که نگاهش همچنان به سقف بود جواب داد:

_نمیدونم…بزاریم مثلا ..اممم….. مینا

توقع همچین اسم ساده و معمولی رو ازش نداشتم آخه منتظر بودم چند تا اسم سانتی مانتالی بگه.

واسه اینکه سر به سرش بزارم با اخمی تصنعی پرسیدم:

_بگو ببینم این مینا خانم کیه که میخوای اسمشو بزاری رو اسم دختر من؟دوس دختر سابقته؟؟

بالاخره چشم از سقف برداشت .سرش رو چرخوند سمتم نیم نگاهی به صورتم انداخت و گفت:

_اصلا ول کن.حالا من می گفتم گرگعلی تو باز میگفتی با گرگعلی چه خاطراتی داشتی

خندیدم و دستمو دور بدنش حلقه کردم و لپش رو محکم ماچ کردم و گفتم:

_دوست دارم

لبخند زد دستشو بالا اورد و گذاشت سمت راست صورتم و گفت:

_منم عزیزم

عزیزم گفتناش نادر بودن و کمیاب واسه همین عاشقشون بودم

اینبار لپاش رو ماچ کردم و آهسته و پچ پچ کنان گفتم :

_میخای صکص…

خیلی جدی و قبل از تموم شدن حرفام جواب داد :

_نه صکص بی صکص. بخواب

پووووووف

نکنه جدی جدی گمون میکنه من تا پایان بار داریم نمی تونم رابطه داشته باشم.

در هر صورت نفس عمیقی کشیدم و ناچار گونه گفتم :

_باشع

پیشونیم رو بوسید و گفت:

_شب بخیر

زمزمه کنان گفتم:

_شب بخیر

اره.من شب بخیرو گفتم اما این شب میتونست جور دیگه ای بگذره….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی

        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم دراحساسات وگذشته ی اوسبب ساز اتفاقاتی میشه و….    

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دانشجوهای شیطون

  دانلود رمان دانشجوهای شیطون خلاصه: آقا اینجا سه تا دخترا داریم … اینا همين چلغوزا سه تا پسرم داریم … که متاسفانه ازشون رونمایی نمیشه اینا درسته ظاهری شبیه انسان دارم … ولی سه نمونه موجودات ما قبل تاریخن که با یه سری آزمایشاته درونی و بیرونی این شکلی شدن… خب… اینا طی اتفاقاتی تو دانشگاهشون با هم به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بانوی قصه pdf از الناز پاکپور

  خلاصه رمان :                 همراز خواهری داشته که بخاطر خیانت شوهر خواهرش و جبروت خانواده شوهر میمیره .. حالا سالها از اون زمان گذشته و همراز در تلاش تا بچه های خواهرش را از جبروت اون خانواده رها کنه .. در این راه عموی بچه ها مقابلش قرار میگیره . دو نفر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاه ماهی pdf از ساغر جلالی

  خلاصه رمان :     حاصل یک شب هوس مردی قدرتمند و تجاوز به خدمتکاری بی گناه   دختری شد به نام « ماهی» که تمام زندگی اش با نفرت لقب حروم زاده رو به دوش کشیده   سردار آقازاده ای سرد و خشنی که آوازه هنرهایش در تخت سراسر تهران رو پر کرده بود…   در آخر سر

جهت دانلود کلیک کنید
رمان میان عشق و آینه

  دانلود رمان میان عشق و آینه خلاصه : کامیار پسر خشن که با نقشه دختر عمه اش… برای حفظ آبرو مجبور میشه عقدش کنه… ولی به خاطر این کار ازش متنفر میشه و تصمیم میگیره بعد از ازدواج انقدر اذیت و شکنجه اش کنه تا نیاز مجبور به طلاق شه و همون شب اول عروسی… به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دلبر طناز من
دانلود رمان دلبر طناز من به صورت pdf کامل از anahita99

      خلاصه رمان دلبر طناز من :   به نام الهه عشق و زیبایی یک هویت یک اصل و نسب نمی دانم؟ ولی این را میدانم عشق این هارا نمی داند او افسار گسیخته است روزی به دل می اید و کل عقل را دربر میگیرد اما عشق بهتر است؟ یا دوست داشتن؟ تپش قلب یا آرام زدن

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
14 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Hasti
Hasti
2 سال قبل

میشه یه نفر لینک کانال بهاران رو بفرسته؟

یاس
یاس
2 سال قبل

تو ده جمله که باهم حرف میزنن چهارتاش سکس بود 😎😎😎😎😎😎😎😎الانم یکی مياد ميگه خب این يه رمان سکسیه تو نخون 😀😁😁😁😁😁😁

مریم
مریم
2 سال قبل

فروش رمان واقعیه؟ کسی پول داده که بخره؟؟ اگه واقعیه اطلاع بدید لطفا

الهه
الهه
2 سال قبل

میشه لینک کانال نویسنده رو بدید چون تو این کانال بهاران فقط از صبح یدونه پارت گذاشته ولی اینجا دوتاس؟

...
...
2 سال قبل

امروز پارت داریم؟؟

زری
زری
2 سال قبل

چطوره که تو اون کانال بهاران امروز یدونه پارت گذاشته تو این سایت ۲ تا به هر حال ممنون

N
N
2 سال قبل

خودمو از کجا پرت کنم 😅
هورااااااااااااااااااا

Rima
Rima
2 سال قبل

منی که همش منتظر یه اتفاق هیجان‌انگیز بودم…
گایز چطور میتونم خودم رمان بزارم کسی میدونه؟

مهدیس
مهدیس
2 سال قبل

ایا مردم و در بهشت هستمم؟؟
تو یه روز دو پارت گذاشتین ؟؟؟!!!

Arshida
Arshida
2 سال قبل
پاسخ به  مهدیس

قراره که پس فردا پارت نزاره بخاطر همینه الان یه پارت اضافه گذاشته 🤕😕

بهاره
بهاره
2 سال قبل
پاسخ به  Arshida

کی گفته ازخودت میگی

Arshida
Arshida
2 سال قبل
پاسخ به  بهاره

ادمین داخل کانالش گفت 🙄
چه معنی داره از خودم حرف در بیارم 😐

دسته‌ها
14
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x