دوش دستی را روی پاهایش گرفت و تلخ خندید
_یادمه تابستونا عمو هام از شهرستان میومدن خونمون
یک بار مادرم کتک خورد به جرم اینکه برای نماز صبح بیدار نشده!
چرا ؟ چون پریود بوده و حالا همه اعضای خونه فهمیدن
دلارای گرفته زمزمه کرد :
_مامان تو هم باید بیدار میشدو ادای نماز خوندن در می آورد ؟
یا پیش بقیه وانمود میکرد روزهست ؟
مثل من ؟ مثل حاج خانوم ؟
ارسلان دوش را روی موهایش گرفت و پوزخند زد :
_خوشم میاد زندگی سگی هر دومون شبیه به همدیگه بوده
خوب حرفامو میگیری
دلارای در سکوت بینی اش را بالا کشید
ارسلان به آرامی شامپو روی موهایش ریخت و با دست پخش کرد
_پس الان سعی نکن بدن کبودت رو از من پنهون کنی دختر حاجی
من از بچگی بدن کبود و کتک خوردنای مادرمو میدیدم
چیزی برای خجالت نیست
دلارای آرام زمزمه کرد :
_خودتم همین کار رو با من کردی
دست ارسلان از حرکت متوقف شد و ثابت ماند
_چی ؟
دلارای غمگین خندید :
_خودتم منو زدی یادته ؟
بازم اگر از نظرت اشتباه کنم میزنی
توهم شبیه باباتی آلپ ارسلان
شبیه بابای منی
شبیه دارابی
توهم پسر حاج ملک شاهانی ، هیچ فرقی نداری با پسر حاج فرهمند …
ارسلان عصبی شامپو را روی زمین پرتاب کرد و بلند شد :
_تمیز شدی
حوله را از دور تر برداشت و روی صورت آب چکانش پرتاب کرد :
_خشک کن خودتو ،زیادم حرف نزن
دلارای لب زد :
_اگر بچه ما ….
آلپ ارسلان احساس کرد اشتباه شنیده است :
_چی ویز ویز میکنی زیر لب ؟
دلارای با جسارت سرش را بالا گرفت:
_اگر بچمون ….
_کدوم بچه ؟
_فرض کن بچه داشته باشیم
آلپ ارسلان پوزخند زد :
_چه فرض عجیب و غیر قابل باوری !
دلارای بغض کرده گفت :
_اونم قراره کتک خوردن مادرش رو ببینه ؟
اگر پسر باشه ….
اگر هم دختر باشه قراره خودش کتک بخوره ؟
آلپ ارسلان خشمگین نگاهش کرد
حس بدی داشت
از فکر کتک خوردن دختر کوچولویی که وجود نداشت …
_مزخرف نگو دلارای
_قراره زجر بکشه ؟
قراره از پدر و مادرش متنفر باشه ؟
_داری عصبیم می کنی
_مثل تو خونه رو ترک کنه و از ایران بره
یا مثل من عاشق یک آدم غلط بشه و وسط عروسیش فیلم لختش رو با شوهر صیغه ایش پخش کنن؟
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
چرا پارت ۱۵۱نزاشتین؟
گذاشتم
یک ماهه دارم باگوشی مامانم این بی صاحابو میخونم نمیشد کامنت بزارم دقو دلیمو خالییییی کنمممممممم خوشحالم الان میتونم
تو این یه ماه فقط اتفاق مهم این بود که دلارای کتک خورد ای ارسلان جز جیگر بگیری که فیلمو پخش کردییییییییی
داشتی کراشم میشدیا گند زدی به همه چی😐😂
😂😂
خودتو خالی کن داد بزن جیغ بزن گریه کن ما دلداریت میدیم 😜
ارسلانوووو بزنین بترکونیدددددد دلم خنک میشهههه
نه نه دارابو سلاخی کنید اره اون بهتره
چشم
بیا بغلم🥲🤣
بچه ها کمکم کنید🥲دارم رمان مینویسم…ولی موندم پسره رو با دختره چطوری آشنا کنممم
یکی کمک کنههههههههننن
😐😐😂😂😂
بابا تو نویسنده هسیی🤣
ما چی بگیم🤧😂
آره… احساس میکنم با دست نقاشی کشیدن 😂
ها😐😂
گلیم جلفا🤣🥲
منم نویسندم میخوای آیدی اینستا بدم بیشتر آشنا بشیم کمکتم بکنم؟؟
ویلا اینیستا ندارم تو این گوشیم
خو بیا به جیمیلم پیام بده شمارمو بدم بهت واتساپ که داری؟
[email protected]
اگر کمک کنی ممنون میشم:)
خو گفتم پیام بده که انتظار نداری شمارمو بزارم این وسط که😂
ببین دختره کن گدا پسره از کنارش رد بشه عاشقش بشه بعد بقیش دست خدا
آخه……عاشق رمانای پسر عمه دختر داییم😂
😂😂
ای بابا😂توعم فقط بخند
اصله کار رمان همینجاش
خسته نباشی پهلوان😂
خب ماعی جون خلاصه رمانتو بگو 😏😏😏
رمان قشنگیه دوسش دارم
پارت۱۵۱ کی میاد
ساعت ۱۸:۴۰
میشه چهارتا پارتو باهم بزالی تولوخودا🥺
شیش دقیقه تاخیر که😐
یا ابلفضلللللل😲😲😲😲🤦♀️🤦♀️🤦♀️😑😑😑
این وحشییییی شددددددد😶🙄😬😐😐😐
الان میزنتش😐😐😐😐😐😐
گفتممممم این وحشییی میشههه😐😐😐😬
بفرمااااا دیدینننن🤧🤧
😂😂😂😂😂😂
تا پارت بعدی میتو🖐😂
سلام نویسنده اگه دختر باکره باشه برای ازدواج حتما به اجازه پدر نیاز داره وگرنه اون ازدواج باطله چه موقت چه دائم حالا این دلارای بااین خانواده مذهبی اینو نمی دونسته عجیبه 😏تازه هی شوهر شوهر هم میکنه 😂
دلارای ک دختر نیست
خطبه ازدواج موقت رو هم همه میتونن بخونن..
بعدش هم دلارای ک خودش بارداره
اره دیگه:|
صیغه محرمیتم مگه اجازه میخواد؟جلل خالق از کی تاحالا؟😂😂
یا نویسنده رو میکشم یا بازم نویسنده رو میکشم😐این چ بساطیه😑
بابا این لامصبو یکم بیشتر بزار،یا وسط ماجرا تموم نکن 😐 خدا شاهده مح ۲ ۳ روز یک بار میام سایت تا رمانو بخونم تا حداقل یکم حالیم شه این چی ب چیه😐😑
رمان گلاویژ عالیه،هم داستانش جالبه،هم نویسنده به حرف مخاطب هاش گوش میده ارزش قایل میشه
شما هم یه کم یاد بگیرید
هیچکدوم نویسنده رمان ها مثه این نیست،خیلی کم مینویسید و اینکه واقعا چرا باید تو حمام ،تالار ،ازمایشگاه،و و و……اینقدر طولش بدین
سلام وقت بخیر. لطفا پیگیری کنید خسته شدیم دیگه الان چند روزه دلارای رفته حموم؟ فکر کنم یه هفته طول بکشه دلارای بره حموم و بیاد بیرون. نویسنده دیگه داره به شعور ما خواننده ها توهین میکنه واقعا که. ی تهدیدی حرفی چیزی روش اثر نداره؟؟؟؟
اینکه دلاری و حاج خانومش ادای نماز و روزه در میارن مشکل از نماز و روزه نیست.
مشکل اینه که کسی که بهشون در مورد خدا و دین گفته بد بهشون گفته…
تو پارت یه جوری میگه انگار مشکل از خدا و نماز و روزه هست.
شریف ترین آدم ها اون هایی هستن که آشکارا و زیرپوستی به عقاید و باور های بقیه توهین نکنن!
ببین من خودم ی دختر چادریم و به حدی باهات موافقم ک نمیدونم چی بگم
مشکل از خدا و پیغمبر و دین و این چیزا نیست
مشکل ازون شخصیه که همه چی رو سخت میگیره و سخت به مردم نشون میده و این سختی رو به همه تحمیل میکنه
انسان ی فرد راحت طلبه و سختی نمیخاد بکشه
اینو همه دیگه بهش اعتقاد دارن
وقتی یکی برمیگرده دین رو یجوری جلوه میده که انگار یه درس مسخره و اجباریه که باید بزور فرو بشه تو مغز یه دانش اموز معلومه که اون فرد همه چیو پس میزنه و دیگه اهمیت نمیده و میگ هر چه بادا باد به جهنم دنیا دوروزه فقط یه بار میتونم زندگی کنم
خلاصه کلامم این بود ما عم جزو این خانواده هاییم ک تا به پدربزرگ حالی نکنیم اقا پریودم نمیتونم نماز بخونم دست از سرت برنمیداره
ولی ما دیگه اینو با پوست و استخون خودمون فهمیدیم که جزو فرهنگ خانواده ماعه و هیچ روزنه ای واسه خلاف انجام اونکار وجود نداره
به شدتت باهاتون موافقم…
ولی هیچ وقت درک نمیکنم و نکردم….ما میخواییم بریم جهنم ب بقیه چه….
من که چادریم ولی حرفت خیلی حقه مگه اونام باهامون میان که انقدر فضولی میکنن:/
ایرانیا هنوزم افکار قدیمی دارن
همونطور که میگی مشکل از دین نیست مشکل از بعضی هاست که فکر میکنن مثلا از دین خیلی حالیشونه و هیچی براشون نیست.
مشکل من اینه که تو دین واقعی ما ، مقام و جایگاه زن وحشتناک بالاعه … خیلی خیلی زیاد … یک مرد به هیچچچچ وجه حق دست بلند کردن روی زنش دخترش خواهرش مادرش رو ندارهههه که ندارهههه … حالا دلیلش هر کوفتی که میخواد باشه … منم تو یه خانواده مذهبی بزرگ شدم و به ما یاد میدن که نماز روزه و فلان و بهمان واجبه و واقعا هم هست ولی از طرفی بهمون یاد میدن خدا نمازو روزه رو ممکنه ببخشه اگه غلط انجامش بدی یا فرض بگیریم انجامش ندی … ولی حق الناس رو نمیبخشه و اسیب رسوندن به یه نفر حق الناسه ، پس ترو خداااااا جوری نشون ندین که مردای با دین و ایمان میان زناشونو کتک میزنن ، نه به خدا این شکلی نیست مردی که از قدرتی که خدا بهش داده استفاده ی نادرست بکنه مورد خشم خداونده و اصلا دین ندارههههههههه … کتک زدنو دست بلند کردن مال دین نیست و هیچ وقتم نبوده… برین یه مقدار تاریخ دین و احادیث رو بخونین قشنگ واضحه پیامبر بیچاره شده تا بیاد حالی کنه که عاقاااا حق زن و مرد برابره !!!! مردای خدا حتی صداشونو رو هم رویه همسر یا دخترشون بلند نمیکنن … رسومات غلط رو به دین نچسبونین …ممنون میشم❤
دقیقا
مشکل ما یسری آدمایین که برمیگردن دینو عوض میکنن هر غلطی که دلشون میخاو با خشونت انجام میدن
بعدم برمیگردن میگن حق با ماعه و اونی ک گرفتیم تیکه پارش کردیم *گناه* کرده بود و حقش بود
عزیزم مرد اگه مرد باشه که دست رو زنش بلند نمیکنه.
من هیچ جایی از دین ندیدم که بگه همسرتون رو بزنید.
هیچ وقت هم نشنیدم یا نخوندم که بگن بزرگان دین همسرشون رو میزدن یا اذیت میکردن و از این قبیل چیز ها…
اونایی که دست رو ناموسشون بلند میکنن نه مسلمونن نه مرد واقعی!
👌🏼👌🏼
حالا پارت بعدی:
دلارای تنش درد میکند و ارسلان لباسهایش را میپوشاند
ای جان
ججررر
تا دو سه روز خود ارسلان باید بشه پرستار جون دلارای
فعلا ی ماه تو حمومیم..یخ زدیم🤒😂
والا😂😂
لباس بدید😂دلی یخ زد
چقد بده ک پیاما باید تایید بگیره🤕😂💔
این رمان دیگه خییلی تخیلیه، اگر دلارای ۵ ماهه حامله باشه یعنی ارسلان وقتی شکمش رو میبینه نمیفهمه؟:/ چرا تا این حد غیر قابل باور؟؟
مردایی که دینشون واقعی باشه انگشتشونم رویه زن بلند نمیشه … این غلطا و کتک زدنا مال دین و غیرت نیست مال رسم و رسومو خالی کردن عقده های خودشونه 😑😑😑
زر بزننننن
ارسلان عشقم موجی تشریف داریا
دلارایرو نزنیا حاملع س نزار بچت کتک بخورع پدسگ😐شیرم خشک شد چقدر تو خری
🤣🤣🤣🤣🤣🤣مثلا روش کراش بودیااا
پارت 151
ارسلان گفت خیلی داری زر میزنی بچه کجا بود
دلارای غمگین گفت هست
ارسلان مات برده دلارای را نگاه میکرد وبعد مکث طولااااااااانی ربان مبارکش را باز کرد و با لکنت گفت
تو …..تو ..حامله ای…؟؟؟؟؟
– اره میگه برات فرق میکنه ک زن صیغه ایت حامله باشع
ارسلان نعره زد
+الان نفهمیدم چیشد؟ تو مگه قرص نمیخوردی چی شد پس
دلارای ارام سر پایین انداخت و خودش را خشک کرد.
ارسلان دوباره نعره کشید
با تواااااااام چته توووووووو مگههههه قرصصصص نمیخوردییی
دلارای سرش را اورد بالا و در چشمان خشمگین ارسلان نگاه کرد و گفت
– ن نمیخوردم فک میکردم این بچه میتونه میونه ی منه و ترو باهم خوب کنه
ارسلان فریاد کشید
+ ن من باور نمیکنم تو چه گوهی خوردی !!!!!!!
🙂شما نسبتی با نویسنده داری؟😂
ن 😶
پارت ۱۵۲ ارسلان عصبانی میشود و دلارای را با همان حوله توی وان پرتاپ میکند و ما ک امیدوار بودیم از توی حمام خارج میشوند دوباره نا امید میشویم…
پارت ۱۵۳ ارسلان در همان حمام شروع به زر زدن و دعوا میکند…
پارت ۱۵۴ همچنان در حمام هستیم و اکنون نوبت دلارای است ک شروع به چس ناله کند…
پارت ۱۵۵ ارسلان بالاخره از حمام خارج میشود البته بدون دلارای و میرود ک زنگ بزند به همون دختره تا بیاد دلارای رو جمع کنه
🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
اه پشمام
چ غم انگیز
ههه