رمان دلارای پارت 16 - رمان دونی

ابروهایش در هم گره خورد :

_ پاتو باز کن

دلارای نالید :

_دوباره نه

برای ثانیه ای از رطوبت یادش رفت :

_ بد بهت گذشت؟!

دلارای از لحن سردش ترسید :

_ فقط … درد دارم

ارسلان اعتنا نکرد
خودش را کنار کشید و روی تخت زانو زد

زانوهای دخترک را که از هم فاصله داد ماتش برد

باورش نمیشد
ابروهایش بابا پرید و دستش را جلو برد

انگشتش را بین پاهایش کشید

دلارا نالید :

_ باید برم دسشویی

بغضش از شدت درد و خجالت منفجر شد و ناله زد :

_ نوار بهداشتی میخوام … آرام بخش و یک چیز شیرین … فکر کنم ضعف کردم

ثانیه ای مکث کرد و بعد زمزمه کرد :

_ مامانمو میخوام

_ توعه لعنتی خونریزی داری!

دلارای ماتش برد
مگر همیشه نمی‌گفتند این خونریزی نشانه دست نخورده بودن دختر است؟!

پوزخند زد

معشوقه اش از پاک بودنش عصبی بود!

لبش را گزید و ناخوداگاه با مظلومیت زمزمه کرد :

_ خوشحال شدی؟!

ارسلان آنقدر خشمگین و کلافه بود که کارهایش را نمی‌فهمید

بازوی دلارای را گرفت و روی تخت با خشونت بالایش کشید :

_ چه گوهی خوردی تو؟!

اشک های دلارای روان شد :

_ ولم کن شکمم تیر میکشه

_ باکره بودی؟!

_ بهت گفته بودم!

آلپ‌ارسلان میدانست!

خوب یادش می آمد دخترک گفته بود ویرجین است اما او باور نکرده بود

دلارای پیشنهاد داده بود جای دوست دخترش را پر کند ، به خانه مجردی اش آمده بود و اصرار داشت شب را باهم بگذرانند

کدام دختری چنین حماقتی میکرد؟

بدون اینکه دست خودش باشد روی زمین پرتش کرد و با لگد به تخت کوبید :

_ فقط دردسری

صورت دلارای از برخود کمرش با پارکت ها سفت درهم جمع شد و صدای جیغ پر بغضش در فضا پیچید :

_ دیوونه

صدای گریه اش که بلند شد ارسلان از اتاق بیرون زد

سیگاری از روی کابینت برداشت و لب زد :

_ ریدی تو شبم

سیگار را که آتش زد هنوز صدای هق‌هق هایش را میشنید

کم کم با تمام شدن سیگار صدای گریه ها هم کم شد

گوشه چشمانش را مالید و خواست سمت موبایلش برود که نگاهش به اتاق خیره ماند

دخترک روی تخت با چشمان بسته شده افتاده بود

ابروهایش درهم رفت

کلافه زیرلب غر زد و وارد اتاق شد

بالای سرش که ایستاد متوجه رنگ پریده اش شد :

_ هی

پلک هایش تکان خورد اما جوابی نگرفت

فکر کرد خوابیده
بعد از رابطه شان این حجم از خستگی برای اویی که بکارت داشت قابل باور بود

خواست بی خیال به پذیرایی برگردد که چشمش به خون های روی تخت افتاد

با اخم غرید :

_ پاشو ببینم … گند زدی به تخت که

به مغزش فشار آورد
اسم ها هیچ وقت خاطرش نمی‌ماند!

دلارام ، دلربا ، دلسا و چند اسم دیگر به نظرش آشنا آمد

بالاخره جرقه ای در سرش زده شد :

_ دلارام

بی حالی اش را که دید دستش را زیر شانه اش انداخت :

_ پاشو تخت و کثیف کردی

دلارای بی جان نگاهش کرد :

_ چی؟!

_ همه جارو به گند کشیدی … پاشو برو حمام

چشمانش را روی هم گذاشت :

_ بعدا

_ میگم خونریزی داری!

دلارای بغض کرده نالید :

_ خیلی درد دارم

_ خوب میشی

ناخوداگاه زمزمه کرد :

_ همیشه همینطوریه؟!

آلپ‌ارسلان ابرو بالا انداخت :

_ چی اینطوریه؟

دلارای نگاهش دزدید
ارسلان دوباره پرسید :

_ سوالمو جواب بده

دلارای بی حال و خجالت زده لب زد :

_ رابطه داشتن!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان سدسکوت

  دانلود رمان سد سکوت   خلاصه : تنها بودم ، دور از خانواده ؛ در یک حادثه غریبه ای جلوی چشمانم برای نجاتم به جان کندن افتاد اما رهایم نکرد، از او میترسیدم. از آن هیکل تنومندی که قدرت نجاتمان از دست چند نفر را داشت ولی به اجبار به او نزدیک شدم تا لطفش را جبران کنم …

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی مرزی pdf از مهسا زهیری

  خلاصه رمان:       بی مرزی درباره دختری به اسم شکوفه هستش که پس از ۵ سال تبعید توسط پدر ثروتمندش حالا به تهران بازگشته و عامل اصلی این‌تبعید را پسرخوانده پدر و خود پدر میدونه او در این‌بازگشت می‌خواهد انتقام دوران تبعیدش و عشق ممنوعه اش را بگیرد و مبارزه اش را از همون ابتدای ورود به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کوازار pdf از پونه سعیدی

  خلاصه رمان :       کوازار روایتگر داستانی عاشقانه از دنیای فرشتگان و شیاطین است. دختری به نام ساتی که در یک شرکت برنامه نویسی کار می کند، پس از سپرده شدن پروژه ی مرموز و قدیمی نوسانات برق به شرکت شان، دست به ساخت یک شبکه ی کامل برای شناسایی انرژی های مشکوک (کوازار) که طی سال

جهت دانلود کلیک کنید
رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ
دانلود رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ به صورت pdf کامل از گلناز فرخ نیا

  خلاصه رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ : من سفید بودم، یک سفیدِ محضِ خالص که چشمم مانده بود به دنباله‌ی رنگین کمان… و فکر می‌کردم چه هیجانی دارد تجربه‌ی ناب رنگ‌های تند و زنده… اما تو سیاه قلم وجودت را چنان عمیق بر صفحه‌ی جانم حک‌ کردی، که دیگر جادوی هیچ رنگی در من

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قمار جوکر
دانلود رمان قمار جوکر به صورت pdf کامل از عطیه شکری

    خلاصه رمان قمار جوکر :   دخترک دو قدم به عقب برداشت و اخم غلیظی کرد: از من چی می خوای؟ چشمان جوکر برق عجیبی زد که ترس را به دل دخترک راه داد: می خوام نمایش تو رو ببینم سرگرمم کن! – مثله این که اشتباه گرفتی نمایش کار توعه نه من! پسرک جوکر پشت دست دختر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان داروغه pdf از سحر نصیری

  خلاصه رمان:       امیر کــورد آدمی که توی زندگیش مرد بار اومده و همیشه حامی بوده! یه کورد مرد واقعی نه لاته و خشن، نه اوباش و نه حق مردم خور! اون یه پـهلوونه! یه مرد ذاتا آروم که اخلاقای بد و خوب زیادی داره،! بعد از سال ها بر میگرده تا دینش رو به این مردم

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حدیثم
حدیثم
2 سال قبل

خبری نی؟
خدایی برای یه رابطه ۱۶ تا پارتتتتتت چ خبره جان؟
بابا خب پارتارو دوتا بزار یا طولانی کن اه اه
زود زود پارت بزارررررر دههههه
خب خواننده ها ک ما باشیم نسبت به رمان سرد میشیم خو
رمانت هم اوکیع خوبه واقعا
ولی پارتات کمن

حدیث
حدیث
2 سال قبل

یا دوتا پارت بزار یا طولانی کن جان

حدیث
حدیث
2 سال قبل

چرا پارت ها اینقدر کمه اه اه 🤧
خب طولانیش کن😐
رمانت هم عالیه دمت گرم براااوووو 🤤🧿💙
فق طولانی کن پارتارو وگرنه ک اینهمه کوتاه ارزش خواندن ندارع والا 😖
من ترجیح میدم خودم پیش بینی کنم تا نویسنده ادامه بده البته اگه پارتا کوتاه باشند🤕

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x