رمان دلارای پارت 163 - رمان دونی

 

نور از لا به لای پرده های شیری رنگ وارد اتاق شده بود

صدای نفس های منظم ارسلان از پشت گوشش باعث چرخیدن سرش شد

به پهلو دراز کشیده بود و موهایش به طرز زیبایی روی پیشانی اش ریخته بود

لبخند به لب به سمتش چرخ خورد و زیر

لب زمزمه کرد :

_چی میشد همیشه همین قدر آروم باشی

ارسلان آرام نفس می کشید

دلارای یک دستش را روی شکمش و دست دیگرش را روی گونه ارسلان گذاشت

لبخند غمگین اش بزرگ تر شد

دوست داشت آنچنان که لبخند به لب دارد گریه کند

خانواده اش همین بود ؟

این جنینی که پدرش اگر از وجودش با خبر میشد قصد جانش را میکرد

و مردی که زندگی اش را به این روز انداخته بود….

_چی میشه یه کاری نکنی که تن و بدنم بلرزه ؟

چی میشه ما هم مثل بقیه خانواده ها باشیم ؟

دستش را سمت پیشانی ارسلان دراز کرد

و دمی عمیق گرفت

دستش را سمت موهایش برد

قبل از اینکه انگشت هایش با موهای ارسلان بر خورد کند

احساس کرد بوی بدنش در بینی اش پیچید

معده‌اش پیچ خورد و باعث
شد بلافاصله از روی تخت پایین بپرد

دل و روده هایش بهم پیچید و دستش را

مقابل دهانش گرفت

خودش را به سرویس بهداشتی رساند و پشت سر هم عق زد

تا جایی که دردی شدید در معده‌اش پیچیده شد

نگاهی به سر و وضع آشفته و پیراهنش

که از زرد آبی که بالا اورده بود کثیف شده بود انداخت

جانی در بدنش نمانده بود

چهره اش را در هم کشید و لب زد :

_لعنتی !

تا کی قراره وضعیتم اینجوری باشه ؟

دست روی شکمش گذاشته و به آرامی لباس هایش را بیرون کشید و جلوی در حمام روی زمین انداخت

در دل دعا کرد ارسلان از خواب بیدار نشود

حس میکرد تمام تنش بوی گند استفراغ گرفته

با وسواسی که به جانش افتاده بود

شامپوی ارسلان را برداشته و روی تنش خالی کرد

عمیق بو کشید و نا خواسته لب هایش کش آمد

احساس کرد حالت تهوعش برطرف شد

دستش را روی شکمش گذاشت و با چشمان بسته عمیق تر بو کشید

ناخواسته خندید

از ویار و این چیز ها چیز زیادی نمی دانست

فقط حرف هایی شنیده بود و حال احساس میکرد بهترین بوی دنیا همین

شامپویی است که بویش را روی بدن ارسلان احساس میکرد

با انگشت آرام به شکمش ضربه زد و خندید

_این بو رو دوست داری مامان ؟

پس چرا بعضی وقتا لج میکنی وقتی رو تن باباییه حال منو بد میکنی ؟

خوشت میاد بابای بد اخلاقت ازمون شاکی بشه ؟

از خوشی دلش ضعف کرد

این مادرانه های جدیدی که برای جنین خرج میکرد را دوست داشت

انگار کسی پیدا شده بود که دوستش داشت

بر خلاف خانواده اش

بر خلاف ارسلان و

بر خلاف کل دنیا

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان شکسته تر از انار pdf از راضیه عباسی

  خلاصه رمان:         خدا گل های انار را آفرید. دست نوازشی بر سرشان کشید و گفت: سوار بال فرشته ها بشوید. آنهایی که دور ترند مقصدشان بهشت است و این ها که نزدیکتر مقصدشان زمین. فرشته ها بال هایشان را باز کرده و منتظر بودند. گل انار سر به هوا بود. خوب گوش نکرد و رفت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوماخر به صورت pdf کامل از مسیحه زادخو

        خلاصه رمان:   داستان از جایی آغاز میشود که دستها سخن میگویند چشم هاعشق میورزند دردها زخم بودند و لبخند ها مرهم . قصه آغاز میشود از سرعت جنون از زیر پا گذاشتن قوائد و قانون بازی …. شوماخر دخترک دیوانه ی قصه که هیچ قانونی برایش معنا ندارد .     به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان این من بی تو

    خلاصه رمان :     ترمه و مهراب (پسر کوچک حاج فیضی) پنهانی باهم قرار ازدواج گذاشته اند و در تب و تاب عشق هم میسوزند، ناگهان مهراب بدون هیچ توضیحی ترمه را رها کرده و بی خبر میرود! حالا بعد از دوسال که حاج فیضیِ معروف، ترمه را برای پسر بزرگش خواستگاری و مراسم عقد آنها را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان فال نیک به صورت pdf کامل از بیتا فرخی

  خلاصه رمان:       همان‌طور که کوله‌‌ی سبک جینش را روی دوش جابه‌جا می‌کرد، با قدم‌های بلند از ایستگاه مترو بیرون آمد و کنار خیابان این‌ پا و آن پا شد. نگاه جستجوگرش به دنبال ماشین کرایه‌ای خالی می‌چرخید و دلش از هیجانِ نزدیکی به مقصد در تلاطم بود! از صبح انگار همه چیز داشت روی دور تند

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان فلش بک pdf از آنید 8080

  خلاصه رمان : فلش_بک »جلد_اول کام_بک »جلد_دوم       محراب نیک آئین سرگرد خشن و بی رحمی که سالها پیش دختری که اعتراف کرد دوسش داره رو برای نجاتش از زندگی خطرناکش ترک میکنه و حالا اون دختر رو توی ماموریتش میبنه به عنوان یک نفوذی.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماهی زلال پرست pdf از آزیتا خیری

  خلاصه رمان :     جناب آقای سید یاسین میرمعزی، فرزند رضا ” پس از جلسات متعدد بازپرسی، استماع دفاعیات جنابعالی، بررسی اسناد و ادلهی موجود در پرونده، و پس از صدور کیفرخواست دادستان دادگاه ویژۀ روحانیت و همچنین بعد از تایید صحت شهادت شاهدان و همه پرسی اعضای محترم هیئت منصفه، این دادگاه در باب اتهامات موجود در

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
74 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Nafis
Nafis
2 سال قبل

به خدا دیگه عصبی شدم گاییدی مارو نویسنده جان تمومش کن دیگه🤪🤪🤪🤪

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل

آقا بکشیم بیرون….
عقد داریم!میدونستید؟
عروس خانم خانم سپیده آیا وکیلم شمارا به عقد دائمی آقای آلپ ارسلان دربه‌در شده ی عنتر…
با مهریه چهار بسته ک…ا…ن…د…و…م در اورم؟ایا وکیلم؟

به خدا مهریه همین بود به درد ارسلان میخورد دیگه نداشتم 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🍯🍯🍯🥺🥺

آیسل
2 سال قبل

این رمان کی میخواد تموم بشه خدا میدونه فقط
بابا نويسنده موهامون سفید شد ولی تو هنوز این رمانتو تموم نکردی

یکیییییی
یکیییییی
2 سال قبل

باباااا مجه چهار ماهش نبود که هومن فهمید
خب مجه این انسان نیسسستت پس طبیعتا باید شکمش اومده باشه یکم بالاااااا :///// ععععع بعد ارسلان بفمه
این چه چرت و پرتیه که نوشتی اخه نویسنده🥴🥴🥴🥴😒😒😒😒😒🥴🥴🥴😒🥴😒🥴😒😒🥴😒😒🥴😒🥴😒🥴😒🥴😒😒🥴😒🥴😒🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️

Eda
Eda
2 سال قبل

وای که دیگه من مردم واست
وای که دلمو بردی
با اون قدو بالاتو چشای سیات
شورشو در اوردی نویسنده جان😐
بچها بیاین از در خوشی وارد بشیم تا الان که با این نویسنده با خشونت وارد شدیم عمل نکرد بیاین اینطور ادامه بدیم
والا دیگه🤧😐

غزال
غزال
2 سال قبل

هووف این رمان کی میخواد تموم بشه یا تکونی بخوره 😐😐

Tamana
Tamana
2 سال قبل

هوووف خداا
حالا دیگه باید شاهد گفت و گویِ دلارای و جنینش باشیم🤐😐😑🤣😂

سپیده
سپیده
2 سال قبل

غزل،الینا،ادا،آزاده،کیمیا😐
اومدین اینجا پلاس شدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مگه شما خودتون خونه زندگی ندارین
بجای فوش دادان ب نویسنده رمان دلارای بیاین چت روم یکم از وجود من و فاطمه مستفیض شید😌😂

گز پسته ای
گز پسته ای
2 سال قبل
پاسخ به  سپیده

بخدا ی کامنت دادمااا ولی چشمم الان میام😂👍

سپیده
سپیده
2 سال قبل
پاسخ به  گز پسته ای

بی بلا بیا😂

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل
پاسخ به  سپیده

😂🤣 پلاس شدیم گیررر دادیم

غزل
غزل
2 سال قبل
پاسخ به  سپیده

حاضر😐✋

Eda
Eda
2 سال قبل
پاسخ به  سپیده

اخه اونحا هیچی نداره حداقل ابنحا یه چند تا چیزع خنده پاره داره 🤣

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل
پاسخ به  سپیده

مگ قرار نبود تبلیغ نکنید وسوسه نکنی 😂

آذرخش
آذرخش
2 سال قبل

احساس میکنم ارسلان پشت سر دلارای وایستاده و میفهمه دلی حامله اس
ته ته دلم میخواد ارسلان بفهمه بعد ری اکشن رو بخونم

سون
سون
2 سال قبل
پاسخ به  آذرخش

آره دیک فک کنم وقتشه ارسلان بفهمه و رمان به یه گوری برسه

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل
پاسخ به  آذرخش

نمی‌فهمه😐

Mehrimah
2 سال قبل

ولی با این حال بازم ارسلان خیلی کراشههههه😂😻

سپیده
سپیده
2 سال قبل
پاسخ به  Mehrimah

ارهه تف تو صودتش ک اینقدر جذابه😂

Eda
Eda
2 سال قبل
پاسخ به  سپیده

مگه دیدیش؟ 🙄😐🤣🤣

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل
پاسخ به  سپیده

آیا وکیلم؟

Mehrimah
2 سال قبل

حس میکنم پارت بعد ارسلان میفهمه حاملس

Mehrimah
2 سال قبل

نظری ندارم:/
ما هرچی میگیم بیشتر شه کمتر میشه!

ستایش
ستایش
2 سال قبل

ولی واقعا عجیبه دلارای ۵.۶ ماهشه ولی اونقدری شکمش نیومده جلو که ارسلان احمق بفهمه یعنی؟

سپیده
سپیده
2 سال قبل
پاسخ به  ستایش

چهار ماهشه

سپیده
سپیده
2 سال قبل
پاسخ به  ستایش

من دیدم من موقعی ک عمم باردار بود وقتی زایمان کرد خیلی تعجب کردم چون اصلا شکم نداشت انگار فقط ۶ ماهش بود

Zahraa
Zahraa
2 سال قبل
پاسخ به  ستایش

برای ما چند ماه طول کشیده برای اونا تازه یه روز گذشته

سکوت
سکوت
2 سال قبل

شما که اینقدر کم مینویسی باید دوتا پارت بزاری

سکوت
سکوت
2 سال قبل

فکر میکنم بلد نیست ادامه شو درست کنه
همش عق زدن مینویسه

سکوت
سکوت
2 سال قبل

چقدر
مسخره،
چرا اینقدر کم مینویسی

سایه
سایه
2 سال قبل

پارت ۳۰۰دلارای همچنان عق میزنه….ماهم همچنان منتظر…🤔🤔🤣نوسینده دیگه شورشو دراورده اخه این که دیگه شده پنج ماهش تازه عقش میگیره.خوبه تا چهار ماهگی خبر نداشت حاملس وگرنه همه رو سرویس کرده بود☹

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل

خیلی دیرکامنتا رو اوکی میکنی بچه ها دیگه رفتن

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل

ندارم برنامشو چطوری برم عزیزم

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل

رفتم گلم ببین درست رفتم لفطا

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل

رمان ۱۶۴
ارسلان گاوووو:ای بیشور چشم سفید ااای تخم جن مارمولک تو ازهومن لعنتی بالااوردی بعدش میایی بالاسرمن مثل مارمولکای موزی روی من بالامیاوری😎
بده من اون بی صاحاب شامپوی مارک یو اس ای منو چراتمومش میکنی گاووو نمیدونی همه چی گرون شده
دلارای نامحسوس دست بربطن خودکه بچه گاوی درآن درحال رشداست میکشد وبازابغوره میگرد که دریک حرکت ناگهانی ارسلان مانند چکی جان بهش حمله ور میشودو دنیای دلارای سفیدمیگردد

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل

چقدردلم واسه این دخترمیسوزه بااین حال روزی که داره فکرنکنم عاقبت خوشی نصیب این دختربیکس وتنها بشه

دسته‌ها
74
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x