رمان دلارای پارت 165 - رمان دونی

 

_ یادته چطور با جسارت برام لخت شدی؟ یاذته هرچی کفتم یک جوابی دادی تا بیای تو بغلم؟

دلارای ناله زد

_ الان نه

دست ارسلان بیشتر پیشروی کرد

_ من همون دخترو میخوام دلی
دلم واسه اون تنگ شده

گفت و دستش را به نقاط ممنوعه بدن دخترک رساند

دلارای ارام زمزمه کرد

_ من همون دخترم…

_ پس چرا میلرزی؟ اون دختری که من می‌شناختم زیر دستم نمی‌لرزید

_ س…سردمه

ارسلان با یک حرکت سمت خودش برش‌گرداند

_ قرار گرم شی … داغِ داغ

کف دستش را نوازش وار روی شکم دلارای به حرکت در اورد و ادامه داد

– مگه اینکه لرزیدنت از سرما نباشه و از ترس باشه ، که وای به حالت… نه؟

هول شده سری به دو طرف تکان داد

– فقط سردمه!

هر دو بازویش را دور تن دلارای پیچاند و لب زد:

– میخوای گرمت کنم؟

بوی عطرش باعث زیر و رو شدن دلش شد

در دل به کودک التماس کرد

– تو رو خدا مامانی چند دقیقه حالت بهم نخوره! فقط چنددقیقه تحمل کن بابات جفتمونو بهم میدوزه!

ارسلان دستش را زیر چانه‌ی دلارای سراند و اهسته گفت:

– هیش منو ببین ، چرا خودتو میکشی کنار؟ نرو رو مخم دلی

نفس عمیقی کشید و سعی کرد هیجانش را کنترل کند

سرش را بالا گرفت و به چشم‌های خواب الوده‌اش خیره شد

چقدر جذاب تر شده بود با آن موهای پخش و پلا شده‌ای که روی پیشانی‌اش ریخته بود

بدون زمینه گفت

_ فکر کردم … فکر کردم رفتی بیرون
دیرت میشه ها

ارسلان آب پاکی را روی دستش ریخت

_ امروز خونم

نگاهش را دزدید
اگر ارسلان رابطه میخواست نمیتوانست نه بیاورد

در شرایط دیگری بود اعتراضی نداشت

دلش نمیخواست اما حرفی هم نمی‌زد اما با آن وضع نمی‌توانست

حتی با همین فاصله هم دل و روده اش بهم می‌پیچید چه برسد به زمانی که لب های ارسلان روی لب هایش قرار بگیرد

شک نداشت هرچه خورده و نخورده بود را بالا می‌آورد و آلپ‌ارسلان به جنون می‌رسید!

اهسته و ملتمس گفت

– بپوشم حولمو؟

– نه!

– یخ میکنم الان
ببین پنجره هم بازه!

تن دلارای را محکم به خود چسباند

– داری نمیسازی دلی
میدونی بخوای با من نسازی چی میشه نه؟

انگشت شستش را روی لب های دخترک کشید و تا سینه هایش پایین آمد

_ چاق شدی!

قلب دلارای از حرکت ایستاد

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 7

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان با هم در پاریس

  خلاصه رمان:     داستانی رنگی. اما نه آبی و صورتی و… قصه ای سراسر از سیاهی وسفیدی. پسری که اسم و رسمش مخفیه و لقبش رباته. داستانی که از بوی خونی که در گذشته اتفاق افتاده؛ سر چشمه می گیره. پسری که اومده تا عاشق کنه.اومده تا پیروز شه و ببره. دختری که سر گرم دنیای عجیب خودشه.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اتاق خواب های خاموش
دانلود رمان اتاق خواب های خاموش به صورت pdf کامل از مهرنوش صفایی

        خلاصه رمان اتاق خواب های خاموش :   حوری مقابل آیینه ایستاده بود و به خودش در آیینه نگاه می‌کرد. چهره‌اش زیر آن تاج با شکوه و آن تور زیبا، تجلی شکوهمندی از زیبایی و جوانی بود.   یک قدم رو به عقب برداشت و یکبار دیگر به خودش در آیینة قدی نگاه کرد. هنر دست آرایشگر

جهت دانلود کلیک کنید
رمان جاوید در من

  دانلود رمان جاوید در من خلاصه : رمان جاويد در من درباره زندگي آرام دختريست كه با شروع عمليات ساخت و ساز برابر كافه كتاب كوچكش و برگشت برادر و پسرخاله اش از آلمان ، اين زندگي آرام دستخوش نوساناتي مي شود. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان روح پادشاه به صورت pdf کامل از دل آرا فاضل

    خلاصه رمان :   زمان و تاریخ، مبهم و عجیب است. گاهی یک ساعتش یک ثانیه و گاهی همان یک ساعت یک عمر می‌گذرد!. شنیده‌اید که ارواح در زمان سفر می‌کنند؟ وقتی شخصی میمیرد جسم خود را از دست می‌دهد اما روح او در بدنی دیگر، و در زندگی و ذهنی جدید متولد میشود و شروع به زندگی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان

  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد و با مردی درد کشیده و زخم خورده آشنا می

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قرار ما پشت شالیزار
دانلود رمان قرار ما پشت شالیزار به صورت pdf کامل از فرناز نخعی

    خلاصه رمان قرار ما پشت شالیزار :   تابان دخت با ناپدید شدن مادر و نامزدش متوجه میشه نامزدش بصورت غیابی طلاقش داده و در این بین عموش و برادر بزرگترش که قیم اون هستند تابان را مجبور به ازدواج با بهادر پسر عموش میکنند چند روز قبل از ازدواج تابان با پیدا کردن نامه ای رمزالود از

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
57 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Idhsjs
Idhsjs
2 سال قبل

Khr ki bashi

Idhsjs
Idhsjs
2 سال قبل

Khak khat to saret

من منم!اسم ندارم دنبال چی میگردی؟
من منم!اسم ندارم دنبال چی میگردی؟
2 سال قبل

اونوقت که از آسانسور پیاده اش میکرد فکر میکرد دلارای لاغر شده الان چطوری تو ی روز…!وای خدا پوففف

اتاناز
اتاناز
2 سال قبل

وایییی ارسلان تو چ هوش خوبی داریییییی تو چیجوری فهمیدیییی راستشو بگو با دلی همفکری کردید فهمیدی چاق شده بابا من و تو نداره ها میتونی راستشو بگیااا بابا تو با این کشف بزرگی ک کردی جات توی لیست کسانی هست ک تو گینس ثبت شده توروخدا فرمول اینکه اینقدر باهوشی رو ب ما هم یاد بده موقع امتحان بتونیم ازش استفاده کنیم اصلا من تو و میپرستم با این هوش فوق العادات

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط اتاناز
Eda
Eda
2 سال قبل

نویسنده جون یا نده یا سه روز یکبار یه پارت طولانی بده
خدایی برو از نویسنده وهم یاد بگیر اون سرتتپا هیجانه😂

Tamana
Tamana
2 سال قبل

چه عجبببببببب😐
بلاخره داره این طلسم میشکنه😶😐😑😂

ayda
2 سال قبل

بچه ها یکم درک کنید
دارید زندگی دلارای مسخره میکنید به بدبختی کسی نخندیم شماهاید که دوست ندارید رمان کم بخونید خوب نخونید اجبارتون خوب نکردن که حتمن حتمن این رمان بخونید خب نخوونید مگه مجبورید

اتاناز
اتاناز
2 سال قبل
پاسخ به  ayda

😐😐 این داستانه چرا زندگیشو واقعی میکنی؟😂😂

دخی بی اعصاب
دخی بی اعصاب
2 سال قبل

سکوت اختیار میکنمممم منه بی اعصاب بازم صبر میکنممم……

آذرخش
آذرخش
2 سال قبل

تازه فهمیده دلی چاق شده یعنی این مردا د همین حد بی توجه هستن

مهشید
مهشید
2 سال قبل

خدایی اگ ارسلان بفهمه حاملس میگه بچه هومنه بخدااااا
کـــــــــ….. ر بابام دهنت پدسگ خو ای چ وضعشه لامصب
یا میکنتش ک بچو سقط میشه یا همی میاد بکنه توش دلارای یا با هق هق میگه نه نکن
یا میگه نـــــــــــــه من حاملم😂😂

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل
پاسخ به  مهشید

بی ادب😐😐

Fateme
Fateme
2 سال قبل
پاسخ به  مهشید

ارهههه بعدش حتما میخواد بگه بچه هومنه😑

Eda
Eda
2 سال قبل
پاسخ به  مهشید

اقا لطفا ادبو رعایت کنین
چون کار درستی نیست تو یه مکانی که همه جور ادمی هست ادم بی پروا صحبت کنه
ممنون😐😁

امین R
امین R
2 سال قبل
پاسخ به  مهشید

آروم بابا اینجا بچه کوچیک هست…یهو مال باباته حواله کردی …
ماله بابات برا مامات…
☺️🖕

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل
پاسخ به  امین R

حق جواب نداره مرسی توجه میکنید☺

آیلاردخییییی
آیلاردخییییی
2 سال قبل

چه عجبببببب
عاقای کوررررر

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل

یاابلفض ممه هاش گنده شده فهمید حامله است😥😥😂😂😂

امین R
امین R
2 سال قبل
پاسخ به  نیلی رحیمی

یا خداااااا
تو که الان به طرف گفتی بی ادب😂😂😂😂

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل
پاسخ به  امین R

ببشید من خیلی وانکردم مسله رو
فقط خیلی ریز وزیر پوستی اشاره کردم😉😊

fati
2 سال قبل

جرررر فق جمله اخر ارسلان چاق شدی!😂😂😂😂😂😂

تو رو سننه قربونت برم؟
تو رو سننه قربونت برم؟
2 سال قبل

5 ماهشع شکم ندارع

Nafis
Nafis
2 سال قبل

😨😨😨😨توروخدا نکن این کارو با من حداقل یه کم بیشتر بنویس

گندم
2 سال قبل

وای چرا نمیگه🥲🥲

حیدری
حیدری
2 سال قبل

واقعا خسته کننده شده دیگه

ارزو
2 سال قبل

خدایا شده روش بالا بیاره فقططط بفهمه که این بچه دارههههههه :///… البته در بطنش😂💔

Negin Shogheali
Negin Shogheali
2 سال قبل

ینی اگه اخرش به اینجا ختم بشه که ارسلان رابطه بخواد و دلارای بگه من حاملم من میدونم با این رمان….
چه خریه این ارسلانا

Nahar
Nahar
2 سال قبل

از صمیم قلبم میگویم.. انشاءالله بچه در بطن دلی بمیرد.اکنون حرف هایی با نویسنده دارم ای نویسنده به من بگو کدام گوری هستی؟ میخواهم با تو گل بگویم و گل بشنوم.آه این درد را که ز دوری نویسنده است را به که گویم؟ و شنونده ز کجا جویم؟ 😞 نویسنده چرا ردی از خود ب جای نگذاشتی؟؟ هراس از ما داری؟ به کدام کار؟ به کدام جرم؟ ما فقط تورا میخواهیم تیکه تیکه ات کنیم از ما هراس نداشته باش(: وی ادامه میدهد:اما در اواخر سخنانم میگویم. نویسنده اگر من تورا یافتم سرت را مانند ترنم در رمان وهم میبرم و میگذارم روی سینه ات😓این هم گل گفتن و گل شنیدن من و تو است زیبا نیست؟؟ زیبا است واقعا زیباست. اگر لازم باشد به بچه های رمان دونی هم این خبر را میدهم که با تو گپ و گفتی داشته باشند و مطمئنا با ان‌هاهم بسیار خوش میگذرد😞

Mobina
Mobina
2 سال قبل
پاسخ به  Nahar

نظر تو از خود رمان طولانی تر شد😂🤣ایشالله نویسنده خجالت بکشه بیشتر بنویسه

امین R
امین R
2 سال قبل
پاسخ به  Nahar

اسکول هستی . یا ک…ص خل🧐
این چیزا که گفتی جان خودت راستشو بگو ، بداعه بود؟؟؟😂😂😂

دسته‌ها
57
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x