مات جلو رفت
بغض گلویش را میفشرد و دندان هایش از شدت فشار روی هم ساییده میشدند
روبروی دخترک که ایستاد نگاه کنجکاوش بالا امد
_ تو دیگه کی هستی؟ اینجا چیکار میکنی؟
دلارای یک قدم جلوتر رفت
_ اینجا خونمه! تو باید بگی اینجا چیکار میکنی
ارسلان بی تفاوت موبایل را از گوشش فاصله داد و بی توجه به دلارای رو به دختر اشاره زد
_ برو تو اتاق کتی ، میام تا چنددقیقه دیگه
دختری که ارسلان کتی صدایش زده بود ابرو بالا انداخت و با لحن بدی به دلارای اشاره زد
_ با این؟! کیه خدمتکاره؟چه قدرم پرروئه
ارسلان اخم کرد و تشر زد
_ به تو چه؟ نگران نباش برای اون دوساعتی که تو قراره سرویس بدی تخت خالی پیدا میشه!
کتی پشت چشم نازک کرد اما بحث را ادامه نداد
ارسلان بعد از ماه ها به یادش افتاده بود!
آن هم به لطف یادآوری دوباره علیرضا
نمیخواست همه چیز را شروع نشده پایان دهد
چشم غره ای به دلارای رفت و صدایش را بالا برد
_ اوکی هانی ، منتظرتم دیر نکن
احساس میکرد بدنش از کمر به پایین منقبض شده
نمیتوانست پاهایش را حرکت دهد
انگار تنش بی حس شده بود
زن که در اتاق را بهم زد به خودش آمد
صدایش میلرزید
_ اون کی بود؟!
ارسلان خونسرد سمت بار کوچک کنار آشپزخانه رفت
_ حوصله جیغ جیغ ندارم دلی
گیلاس شرابی برای خودش ریخت و در برابر مردمک های لرزان دلارای سمت اتاق راه افتاد
دخترک انگار تازه خودش را پیدا کرد
پاهای بی جانش را روی زمین کشید و بازوی آلپارسلان را چنگ زد
_ اینجا چه غلطی میکنه؟
ارسلان جوابش را نداد و دلارای جیغ کشید
_ با تو ام ارسلان به چه حقی داری….
جمله اش تمام نشده چانه اش میان انگشتان ارسلان اسیر شد
با خشونت دستش را فشرد و همانطور که عقب عقب هلش میداد جواب داد
_ تو کِی آدم شدی که برای من حق تعیین کنی دخترحاجی؟
دلارای بی جان عقب میرفت و ارسلان عصبی میتاخت
_ تو رو چه به این زر زر کردنا
چی انقدر محقت کرد؟!
دلارای با درد زمزمه کرد
_ حق نداری … حق نداری کثافت کاریاتو بیاری اینجا … حق نداری با اون…
ارسلان اینبار فریاد کشید
_ تو سگ کی باشی که حق تعیین کنی؟
دلارای عصبی تر از او زیر دستش کوبید و جیغ کشید
_ زنت! زنتم ، یادت رفته؟
ارسلان خندید
با تمسخر و حرص
_ پس اسمت تو شناسنامم شیرت کرد آره؟!
با انگشت به قفسه سینه دخترک کوبید
_ بهت نگفتم خیال برت نمیداره؟
دلارای بغض کرده یک قدم عقب پرت شد و ارسلان دوباره با بی رحمی کوبید
_ نگفتم بالا بری پایین بیای همون زیرخواب کوچولوی قبل میمونی؟
دلارای به دیوار چسبید و او دوباره به قفسه سینه اش کوبید
_ نگفتم نمیری تو آسمونا و هوا برت نمیداره؟
نگفتم زر مفت بزنی تیکه تیکهات میکنم؟
دلارای تنها نگاهش کرد
درد از قفسه سینه اش سمت شکمش میرفت
از همان نقطه ای که ارسلان می کوبید سمت جنینش
انگار همه چیز خواب بود
یک کابوس زشت و غیرقابل باور…
حرفش را خیره در چشمان ارسلان زمزمه کرد
_ هربار با خودم میگم آلپارسلان از این آشغال تر نمیشه ثابت میکنی قابلیتشو داری!
به محض تمام شدن جمله اش گونه ی سمت راستش آتش گرفت
ارسلان به جرم گفتن واقعیت چنان سیلی روی صورتش نشانده بود که گوش هایش سوت میکشید
دستش را سمت بینی خونیاش کشاند و تلخ لبخند زد
او روز اول عقدشان دختر به خانه اورده بود و دلارای سیلیاش را میخورد…
دستش را روی صورتش گرفت و بدون اینکه سرش را سمت او برگرداند گوشه دیوار نشست
ارسلان اما هر لحظه عصبی تر میشد
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 5
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
مث ادم بگو حامله ای چه وضعشه😑
عزیزانم اگه ندیدین؛ در 3 پارت اینده بچه ی در بطن دلی سقط میشه به حق پنج تن 😂😂
اقا چرا برا سقط شدن من دعا میکنید
شد فیلم هندیا لامصب بگو یه بچه دارم از تو دیگ فوقش میگه نه فردا پس فردا شکمت بزرگ شد چی میگه؟ بیخیال داش
تنها راه چاره اینه دلی بگه حاملست یا یجوری معلوم شه ارسلان فقط میخاد حرصشو در آره که چرا بهش محل نمیده
نفس کجاس؟
با همه خدافظی کرد و ی مدت رفت💔🙂
اخی💔😔
به قول خود ارسلان
ارسلان یکیه کپ حاجی ولی نسخه اپدیت شدش تفاووتشون اینه که حاجی صیغه میکنه ولی ارسلان نوچ
۱ خر بودن دلارای دیگه داره زیاد میشه عشق و عاشقی بره به درک سیاه اول اینکه گاه خورد اومد خونه ارسلان خودش خودشو بدبخت کرد
بعدشم اونقد دیگه دارن شخصیت این دلی و تحقیر میکنن که دیگه ادم از دختر بودن بدش میاد
۲ این ارسلان گاو بیشعور فقط دستم بهش برسه جرواجرش میکنم مردک گاو خر فقط بلدی اربده بکشیو سیلی بزنی توام یکی هسی مث حاجی ایشالا سقط شی هرچیم مال و اموال داری برسه به این دلی خر و گاو که تهش دلمون خنک شه
هوووف😂
خانمِ نویسنده فرصت نکرد حتی دعوا رو تموم کنه://
جملش خیلی سنگین بود واسه ارسلان
آفریین
الان دارم فکر میکنم میبینم دلارای واقعا بی عقله که ارسلانو تحمل میکنه…گور بابای عشق و عاشقی و آوارگی!بتمرگ کارتون خواب شو منت این نره خرو نکش
وحشی روانی:/
ایراد از جفتشونه..
دلارای میتونه بگه حاملم که ارسلان ازش رابطه نخواد و اگه اینطور نباشه ارسلان فک میکنه دلارای ازش بدش میاد ک باهاش نمیخوابه؛)
و ارسلانم این حقو نداش ،ک وقتی دلارای زنشه ی زن دیگه بیاره خونه و زنشو فقط به ی لحظه هوس فروخت!
چی زر میزنی واسه خودت ، مرتیکه لاشی دیوث رفت رید تو عروسی دختره بعد رفته دختر میاره تو خونه ، بعد یکی مثل تو پیدا میشه بگه تقصیر هر دوشونه
یکی تو یکی نویسنده رو باید جر و واجر داد واسه این داستان چرتش
حالت خوبه؟ مگه ارسلان گاو و نفهمه که دلارای میگه بسه درد دارم نفهمه ؟ این ارسلانه که هر زنی و برا رابطه میخاد مگه مرد باید اینجوری باشه درک و فهم و کههههه هیچچج اصلا حداقل یکم گوش کنه به حرفاش مگه هرکی به رابطه نه گفت حتما از اون بدش میاد خوب بپرسه چرا نه مثل وحشیا نره یکی دیگه رو بیاره تا خودش راضی شه🙄🙄😶
اصاب مصاب صفر😂
گل میزنی یا شیشه؟
خدایا یه زندگی آروم چند ثانیه ای هم این دلی بدبخت نباید تجربه کنه بیچاره از بس کتک خورد و تحقیر شد جیگر ماهم کباب شد براش؛ قشنگ ما باید برا پارت بعدی منتظر یه کتک و تحقیر جدید باشیم بابا بسه دیگه دلمون ضعف رفت😠
هر لحظه عصبی تر میشد و قراره بزنه بکشه سقط کنه، بعد دوباره ناله و نفرین و حس انتقام و تنفر دلی و موندن تو خماری و مورچه ای جلو رفتن پارتا میمونه برا ما های بدبخت🤐🤐
دیگه حالم داره بهم میخوره
🤮🤮 تو اخلاق آلپ ارسلان
اگه دلارای روش بالا نیاورد من میارم فقط برام بیاریدش
ایشالله که با اخلاقش حناق بگیره مردیکه هوسباز
توووووف😪
ادامه اشششششش و میخاممممممم 🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺 نمیتونم صبرررر کنمممم
ای دلارای چقد خره😐
جمع کن برو بری کلفتی بهتر از اینه پیش این خره بمونی
خاک تو سر نفهمت کنم بیشعور غرور نداری😐😒
نویسنده ت….ر زدی تو اعصابمون با ای رمانت😐😐😐😐😒
داداشای گلم
هر کی با من موافقه لایک کنه
میگم
این ارسلان ک مثل صگ از حاجی حرصیه و میگه حاجی فلانه بصاره عوضیه و اینا…
به نظرتون خودش بدتر از حاجی نیس؟
اینا فقط یه توجیه واس کثافت کاری خودش
غیبت مردمو میکنه خودش از صدتا سگ کثیف تره
چوب بکنم تو کو*ن ارسلان😊
کمه براش دردش نمیگیره
باید بمیره
وااااااااااای این ارسلانه چقد بی تفاوته
اول رمان اینو به سیب زمینی تشبیه کردم ولی الان واقعا دیگه مخم کار نمیکنه چی توصیفش کنم!؟؟
البته به نظر من نویسنده محترم پیاز داغشو زیاد میکنه
من اگه به جای دلارای بودم اینقد غرور خودمو نمیگذاشتم زیر پام که هر بار این عوضی بیاد بر*ینه توش بره
متاسفانه از اول رمان تا الان فقط ریده شده رو دلارای
پیش منم بود میریدم بهش
حالم بهم میخوره از دوتاشون