رمان دلارای پارت 338 - رمان دونی

 

 

 

 

دلارای خودش را عقب کشید

 

زمان مناسبی برای روبرویی با هنگامه نبود

 

او را دوست داشت و مدیون کمک های هنگامه و آزاده بود اما الان توان شنیدنِ گله و دلخوری‌اشان را نداشت

 

ارسلان دوربین را مقابل هاوژین گرفت و هنگامه با ذوق نالید

 

_ وای من دورت بگردم عمه … چقدر خوشگلی تو

 

دلارای زانوهایش را در آغوش کشید و مغموم منتظر ماند

 

به هاوژین حسادت میکرد!

 

پدر و مادر داشت

حالا همه عمه برایش پیدا شده بود

میدانست مروارید خانم و هومن هم با دیدنش کوتاه می آیند

حتی شاید حاج ملک شاهان…

 

خودش را بخاطر اینکه تا این سن بچه را از داشتنشان محروم کرده بود سرزنش کرد

 

هنگامه با هر حرکت هاوژین قربان صدقه اش می‌رفت

 

بچه اما حال و حوصله نداشت

 

با اخم چشمش را میخاراند تا دست از سرش بردارند و بتواند بخوابد

 

#part1453 🖤

 

هنگامه دستش را روی قلبش گذاشت و نالید

 

_ قربونت برم … ارسلان چشم و ابروش شبیه خودته

 

دلارای با تمسخر لبخند زد

 

چشم های آبی اش هیچ شباهتی به ارسلان نداشت!

 

ارسلان چشم غره ای به لبخند او رفت و در جواب هنگامه گفت

 

_ حاضرشو تا صبح نشده برو

نمیخوام با داراب روبروشی

 

هنگامه پوزخند زد و به هاوژین اشاره کرد

 

_ مامانِ بی معرفتش کجا تشریف داره؟

 

ارسلان با اخم جوابش را داد

 

_ اینجا نیست ، میری یا نه؟

 

هنگامه پشت چشم نازک کرد اما گفت

 

_ میرم ، یک ساعت دیگه زنگ میزنم حواست به گوشیت باشه نرم اونجا علاف شم

 

_ مراقب باش داراب گازت نگیره

 

_ غلط اضافه … دندوناشو میریزم تو دهنش

من زنت نیستم که تا تقی به توقی بخوره فرار کنم

 

دلارای بی صدا پوزخند زد و ارسلان به تماس خاتمه داد

 

_ بهش میگفتی شاید بخاطر همین که زنم نیستی فراری نمیشی

هر کی زن من بشه دوتا پا داره ، دوتای دیگه هم قرض میگیره برو که رفتیم

 

#part1454 🖤

 

ارسلان نگاه بدی به او انداخت و به هاوژین اشاره زد

 

_ جای زبون درازی اینو بخوابون

بچه تربیت کرده واسه من

یک ثانیه دهنش بسته نمیمونه

یا جیغ میکشه یا مامان مامان میکنه

 

دلارای هاوژین را سمت خودش کشید و دفاع کرد

 

_ بدخواب شده ، وقتی من تنها تو فقر و بدبختی بزرگش میکردم زندگیش آروم تر بود تا وقتی تو پیدامون کردی

 

هاوژین خوابالود سینه‌ی دلارای را چنگ زد

 

_ شی‌شی

 

ارسلان شیشه‌شیر را از روی پاتختی برداشت و سمتش گرفت

 

_ بابا نمیگه ، بعد بخاطر شکمش شیشه رو کامل و واضح میگه

 

تا دو ساعت بعد که هنگامه تماس بگیرد بی قرار هاوژین را در آغوشش تکان داد

 

بالاخره ارسلان دومین تماس هنگامه را جواب داد

 

صدای دختر شاکی بود

 

_ چرا جواب نمیدی؟ مگه نگفتم حواست به گوشی باشه؟

میخواستم دیگه بزنم بیرون

هزارجور فیلم بازی کردم تا اجازه بدن بیام بالا

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 327

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم

  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه میزنم و !از عشق قدرت سالوادرو داستان دختریست که به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی

          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع که فهمیدم این پسر با کسی رابطه داشته که…! باورش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سردرد
دانلود رمان سردرد به صورت pdf کامل از زهرا بیگدلی

    خلاصه رمان سردرد:   مثل یه ارایش نظامی برای حمله اس..چیزی که زندگی سه تا دخترو ساخته و داره شکل میده.. دردایی که جدا از درد عشقه… دردای واقعی… دردناک… مثل شطرنج باید عمل کرد.. باید جنگید… باید مهره هارو بیرون بندازی… تا ببری… اما واسه بردن خیلی از مهره ها بیرون افتادند… ولی باید دردسرهارو به جون

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طعم جنون pdf از مریم روح پرور

    خلاصه رمان :     نیاز دختر شرو شیطونیه که مدرک هتل داری خونده تا وقتی کار براش پیدا بشه تفریحی جیب بری میکنه اما کیف و به صاحباشون برمیگردونه ( دیوانس) ازطریق یه دوست کار پیدا میکنه تو هتل تهران سر یه اتفاقاتی میشه مدیراجرایی هتل دستشه تا زمانیه که صاحب هتل ک پسر جونیه برگرده از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عقاب بی پر pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:           عقاب داستان دختری به نام دلوینه که با مادر و برادر جوونش زندگی میکنه و با اخراج شدن از شرکتِ بیمه داییش ، با یک کارخانه لاستیک سازی آشنا میشه و تمام تلاشش رو میکنه که برای هندل کردنِ اوضاع سخت زندگیش در اون جا استخدام بشه و در این بین فرصت

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هیچکی مثل تو نبود

  دانلود رمان هیچکی مث تو نبود خلاصه : آنا مفخم تک دختر خانواده مفخم کارشناس ارشد معماریه. بی کار و جویای کار. یه دختر شاد و سر زنده که با جدیت سعی میکنه مطابق میل پدرو مادرش رفتار کنه و اونها رو راضی نگه داره. اما چون اعتقادات و نظرات خانواده اش گاهی با اون یکی نیستن مجبوره زیر

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
22 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Raha
Raha
4 ماه قبل

تلگرام پارت جدید داده

Diyana
Diyana
4 ماه قبل

کی میزارین پارت بعدیو؟🥺

delvin
delvin
4 ماه قبل

خیلی بی نظمید،دو روزه پیام گذاشتم هنوز تو صف تاییده؟!!

میو
میو
4 ماه قبل

خطاب به نویسنده:
خانوم لوبیا مردی؟

در انتظار...
در انتظار...
4 ماه قبل

اینوووو😐

delvin
delvin
4 ماه قبل

دوستان کسی از سرنوشت جلد دوم رمان افگار خبر داره؟

هاوژین
هاوژین
5 ماه قبل

این نویسنده مشکل داره به قرآن دیوانه هستاااا ملتو مسخره کرده

Moongirl
Moongirl
5 ماه قبل

این واقعا ایستگاه ما رو گرفته😶

بنده خدا
بنده خدا
5 ماه قبل

بَه‌بَه چه رمان نامبر وانی، خیلی متشکرم از شما💗
فقط یه سوال داشتم خدمتتون، ارسلان کی بود؟

زهرا
زهرا
5 ماه قبل

تلف نشی ی وقت

delvin
delvin
5 ماه قبل

واقعا این نویسنده روانش مشکل داره

مادر ارسلان:)
مادر ارسلان:)
5 ماه قبل

هعی چ بگویم

سارا
سارا
5 ماه قبل

دوستان کی نویسنده رمان ماتیک رو میشناسه من که نمیدونم کیه فقط میگم لعنت بهش هرکی هست با این طرز پارت گزاری وکوتاه بودن مسخره پارتاش همینطورنویسنده دلارا وحورا که باز شروع کرده کش دادن رمان از زبان حورای لس تنبل پرخور

مادر ارسلان:)
مادر ارسلان:)
5 ماه قبل
پاسخ به  سارا

همین نویسنده دلارای

delvin
delvin
5 ماه قبل
پاسخ به  سارا

نویسنده عزیزِ رمان ماتیک،نویسنده همین دلارای هس
حنانه فیضی جان!!
هر رمانی که دیدی ماه به ماه پارت نمیاد اول به حنانه فیضی شک کن

delvin
delvin
5 ماه قبل
پاسخ به  سارا

هر جا اسم حنانه فیضی رو شنیدیم باید فرار کنیم فقط
ما گرفتار ماتیک و دلارایش شدیم بعضی ها علاوه بر این دوتا گرفتار مرگ ماهی ش هم شدن

delvin
delvin
5 ماه قبل

آفتاب از کدوم طرف در اومده که هم برا دلارای پارت گذاشتین هم ماتیک؟

مادر ارسلان:)
مادر ارسلان:)
5 ماه قبل
پاسخ به  delvin

نویسندشون یکیه ک
همیشه هر وقت دلارای پارت داده اونم گذاشته پارتشو

delvin
delvin
5 ماه قبل

آره میدونم
نه پارت گذاری ماتیک از این بدتره،خیلی دیر تر از دلارای پارت هاشو میزارن
این بار زمان پارتگذاریشون یکی شده تعجب کردم

delvin
delvin
5 ماه قبل

حیف نِت

گوربه
گوربه
5 ماه قبل

انقدر از روش گذشته اصلا جریان چیه اینا کین من فقط دلارای و ارسلان رو میشناسم 🤣🤣🤣🤣

Aramesh
Aramesh
5 ماه قبل

هعی

دسته‌ها
22
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x