رمان دلارای پارت 320 - رمان دونی

 

 

 

 

انگار به یکباره تنش در استخر یخ فرو رفت

 

برای ثانیه ای یخ زد و به همان سرعت دوباره داغ شد

 

اینبار گویی در کوره می‌سوخت

 

انگشت های آلپ‌ارسلان دور‌گردنش بود و لب هایش را برای لحظه ای رها نمی‌کرد

 

بوی آشنای سیگارش را می‌توانست حس کند

 

باید اعتراف میکرد حتی برای همین تلخی سیگار روی لب های مردانه اش هم دلتنگ بود

 

اشک از‌گوشه چشمش روی گونه اش چکید و ارسلان محکم تر بوسیدش

 

مثل تشنه ای که بعد از روزها به آب رسیده

 

انگار که تنها راه باز شدن نفسش لب های دلارای است

 

بوسید و هم زمان دست هایش را از گردن دخترک سمت کمرش هل داد

 

دلارای سعی کرد عقب برود

 

نمی‌توانست نفس بکشد

 

به سختی انگشتان بی حسش را روی سینه‌ی او فشرد و بالاخره کمی فاصله گرفتند

 

هوا را با شدت به ریه هایش کشید و نفس زنان خیره در چشمانِ شاکی آلپ‌ارسلان ناخواسته لب زد

 

_ نمیتونستم نفس بکشم…

 

انگار که حقش را از او گرفته و حالا توضیح میدهد!

 

 

ارسلان دستش را پشت گردن دخترک گذاشت و جلو کشیدش

 

اینبار لب های داغش به پوست شانه اش چسبید

 

دلارای چشمانش را بست و ناخواسته آه کشید

 

تمام روزهایی که بر او و هاوژین گذشته بود از مقابل چشمانش عبور کرد

 

تمام سختی ها

تنهایی ها

تمام اشک هایی که از بیچارگی ریخته بودند

 

نفهمید کی صورتش خیس شد ، تنها زمانی به خودش آمد که لب های ارسلان اینبار روی اشک هایش فرود می آمد

 

با خشونت کنار گوشش دستور داد

 

_ نکن

 

دلارای مثل بچه ها بینی اش را بالا کشید و او دوباره تشر زد

 

_ گریه نکن

 

با خشونت پشت دستش را روی گونه های خیس دلارای کشید و آرام عقب هلش داد

 

دلارای دهان باز کرد تا حرفی بزند که با حلقه شدن دستان ارسلان دور کمرش و گرمای لب هایش سکوت کرد

 

ناخودآگاه عقب عقب رفت تا زمانی که پایش به کاناپه برخورد کرد

 

 

با فشار دست های ارسلان روی کاناپه دراز شد و آه کشید

 

سر ارسلان در گردنش فرو رفت و او موهایش را چنگ زد

 

صدایش می‌لرزید

 

_ بچه … هاوژین بیداره

 

ارسلان توجهی نکرد

 

پوست گردنش را آرام گاز گرفت و با ناله ی بی طاقت او لب هایش کش آمد

 

دلارای نالید

 

_ ارسلان

 

کنار گوشش با صدایی خش دار پچ زد

 

_ خوابیده … بیدار بود گریه می‌کرد

نمیدونی چه جغجغه‌‌ای زاییدی دخترحاجی؟

 

دلارای لب گزید تا دوباره بغض نکند

 

چرا این مرد امشب فرق داشت؟

 

چرا لحنش محبت آمیز بود؟

 

چرا شبیه به خانواده های واقعی شده بودند؟

 

به حرفش گوش داد!

لجبازی نکرد و زمانی که انگشت هایش قسمت انتهایی تیشرتش را گرفت و بالا کشیدش حرفی نزد

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.1 / 5. شمارش آرا 112

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان طهران 55 pdf از مینا شوکتی

  خلاصه رمان :       در مورد نوا دختری جسور و عکاسه که توی گذشته شکست بدی خورده، اما همچنان به زندگیش ادامه داده و حالا قوی شده، نوا برای نمایشگاهه عکاسیش میخواد از زنهای قوی جامعه که برخلاف عرف مکانیک شدن عکس بگیره، توی این بین با امیریل احمری و خانواده ی احمری آشنا میشه که هنوز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در جگر خاریست pdf از نسیم شبانگاه

  خلاصه رمان :           قصه نفس ، قصه یه مامان کوچولوئه ، کوچولو به معنای واقعی … مادری که مصیبت می کشه و با درد هاش بزرگ میشه. درد هایی که مثل یک خار میمونن توی جگر. نه پایین میرن و نه میشه بالا آوردشون… پایان خوش به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
رمان آبادیس

  دانلود رمان آبادیس خلاصه : ارنواز به وصیت پدرش و برای تکمیل. پایان نامه ش پا در روستایی تاریخی میذاره که مسیر زندگیش رو کاملا عوض میکنه. همون شب اول اقامتش توسط آبادیسِ شکارچی که قاتلی بی رحمه و اسمش رعشه به تن دشمن هاش میندازه ربوده میشه و با اجبار به عقدش درمیاد. این ازدواج اجباری شروعیه برای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بغض پاییز

    خلاصه رمان :     پسرك دل بست به تيله هاى آبى چشمانش… دلش لرزيد و ويران شد. دخترك روحش ميان قبرستان دفن شد و جسمش در كنار ديگرى، با جنينى در بطن!!   قسمتی از داستان: مردمک های لرزانِ چشمانِ روشنش، دوخته شده بود به کاغذ پیش رویش. دست دراز کرد و از روی پیشخوان برداشتش! باورِ

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یغمای بهار

    خلاصه رمان:       دلارای ایلیاتی با فرار از بند اسارت، خود را به بهشت شانه های مردی رساند که خان بود و سیبی ممنوعه… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 2 / 5. شمارش آرا 1 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ژینو
دانلود رمان ژینو به صورت pdf کامل از هاله بخت یار

  خلاصه: یاحا، موزیسین و استاد موسیقی جذابیه که کاملا بی‌پروا و بدون ترس از حرف مردم زندگی می‌کنه و یه روز با دیدن ژینو، دانشجوی طراحی لباس جلوی دانشگاه، همه چی عوض میشه… یاحا هر شب خواب ژینو و خودش رو می‌بینه در حالی که فضای خوابش انگار زمان قاجاره و همه چی به یه کابوس وحشتناک ختم میشه!حتی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
69 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Hasti
Hasti
10 ماه قبل

اکلیلی شدم این پارت

پا به پای بدبختی های دلی
پا به پای بدبختی های دلی
10 ماه قبل

چی شد؟!چرا دلی با یه بوس خر شد، من دلم میخواست ارس به گوه خوردن بیفته:)

هیچی
هیچی
10 ماه قبل

ولی نویسنده‌ی خیلی ماهری داره

شی می
شی می
10 ماه قبل

یه حس بهم میگه هاتف می رینه تو کل رمان

دوست دختر علیرضا رفیق ارسلان
دوست دختر علیرضا رفیق ارسلان
10 ماه قبل

با اینکه با این پارت ذوق کردم و خوشمان آمد😂😔
ولی میخوام یه انتقادی کنم ارسلان یه آدم خشن و خودخواه به تموم معناست حتی همین الان که داره معاشقه میکنه و به قول دلارای مهربون شده کاراشو با خشونت پیش میبره و لحنش دستوریه و این اصلا خوب نیست چون میشه گفت همه رنج سنی آدم اینارو میخونه و ناخودآگاه تو ذهن آدم(مخصوصا کسایی که سنشون پایینه)تاثیر میذاره که هر چی وحشی تر و خشن تر جذاب تر در حالیکه تو زندگی واقعی قطعا مثل این رمانا داستان به خوشبختی و خوشی ختم نمیشه خلاصه که مراقب باشید

Tala
Tala
10 ماه قبل

فقط من با خوندش تا مرز سکته رفتم یا ن

mobi
mobi
10 ماه قبل

واااای ننم وای ددم وایییی

بچش تو راهه
بچش تو راهه
10 ماه قبل

منی که حس میکنم اخرای رمانه تموم نشو لنتی 🤣 دوساله داریم زندگی میکنیم

SAMA
SAMA
10 ماه قبل

واییییی سه بار خوندمششششش خیلی خوب بودددد امیدوارم ادامه داشته باشهههههه خداااااااا وای وای وای جیغ 😂🥺

همسایشونم ( دلارای و ارسلان)
همسایشونم ( دلارای و ارسلان)
10 ماه قبل

عالی بود بابا عالییی ، فقط دوباره همدیگه رو نَدَرَن 😔😂

Anisa
Anisa
10 ماه قبل

واوووووووووووووو ارسلان جون وارد میشودددددددددد😂هارتم ب تپش افتاد🤣🍷

هیچی
هیچی
10 ماه قبل

چرا احساس میکنم اینا همش آرامش قبل از طوفانه و قراره باز یه اتفاق شومی بیفته🥹💔

Hasti
Hasti
10 ماه قبل
پاسخ به  هیچی

عه یه بلینک پیدا کردم 🤌🏻✨

هیچی
هیچی
10 ماه قبل
پاسخ به  Hasti

واووو تو هم بلینکی؟🥹💅🏻
کیپاپر اینجا نایابه😍🩴

Hasti
Hasti
10 ماه قبل
پاسخ به  هیچی

آره کمیابه فن پیچ هم دارم اگه اینستا داری آیدی مو بدم 🥲

Hasti
Hasti
10 ماه قبل
پاسخ به  هیچی

آره کمیابه 🤓 فن پیچ هم دارم اگه اینستا داری آیدی مو بدم 🥲🫶🏻

غضنفر
غضنفر
10 ماه قبل

تف به هر چی شرطه🤌🗿💔 لاااامصببب حالا اگه پارتای دیه بود میزد زیر گوشش هاااا🩴🩴🩴

هیچی
هیچی
10 ماه قبل
پاسخ به  غضنفر

دفعه دیگه اسم انتخابیت چیه غنفضر جون😂🤌🏽

غضنفر
غضنفر
10 ماه قبل
پاسخ به  هیچی

فعلا برای پارت آینده هیچ نظری ندارم ایشالله پارت بعدی🤌😔

تورو سننه قربونم بری
تورو سننه قربونم بری
10 ماه قبل

ارسلان داش نریز تو ما دیگه حوصله دربدری دلارایو نداریم ناموسا

♡ روا ♡
♡ روا ♡
10 ماه قبل

دلارای چه کرده با ما یکی پوشک خیس بچه دلاراس یکی دوست دختر علیرضاست یکی کراش علیرضاست یکی زن علیرضاست به خدا علیرضا خودش اگه بدونه اینقدر طرفدار داره شاخ در میاره علیرضا کلا ۲۰ درصد تو پارت هست یه متلک میگه میره تا پارت بعد یکی زن ارسلانه یکی مادر ارسلانه یکی کراش ارسلانه یکی فن سرویس بهداشتی ارسلانه یکی خواهر دلارای حالا جالب اینجاست دلارای اصلا خواهر نداشت 😂😭
نویسنده چه کرده با ما

هیچی
هیچی
10 ماه قبل
پاسخ به  ♡ روا ♡

مگه علیرضا زن داشت که دلارای هم خواهر داشته باشه
اینجا همه چی آزاده نسبت مورد نظرت با شخصیت های رمان رو انتخاب میکنی بعد عدد ۱ رو به شماره ۹۸۸۷۹۹۰۷۶۶ ارسال میکنی و بعد هماهنگی های لازم اسم پروفایل رو تغییر میدی😍
من خودم دیروز اقدام کردم قراره نسبت شریف مادرزن علیرضا رو دریافت کنم
بین خودمون بمونه ها به کسی نگی

♡ روا ♡
♡ روا ♡
10 ماه قبل
پاسخ به  هیچی

چشم اع دهنت سرویس فقط یکی بود پوشک خیس هاوکینگ سر انتخاب اسمش من مردم از خنده

Fateme
Fateme
10 ماه قبل

بیا همین دلارا خوشبخت شد بعد من هنوز دارم با بدبختیام دست پنجه نرم میکنم😂😂😂😐

هیچی
هیچی
10 ماه قبل
پاسخ به  Fateme

هنوز هیچی معلوم نیست
اون دختره ساینا بود چی بود تازه وارد ماجرا شده قراره کلی بدبختی جدید هم به بار بیاد از قرار معلوم

SAMA
SAMA
10 ماه قبل
پاسخ به  هیچی

ساینا کیه باز

♡ روا ♡
♡ روا ♡
10 ماه قبل
پاسخ به  SAMA

قبلا انگاری ارسلان عاشقش بود از قرار معلوم چیز های که میگن

SAMA
SAMA
10 ماه قبل
پاسخ به  ♡ روا ♡

اووههههههه وای یعنی هنوز عاشقشه؟وای نه دیگهههههه من طاقت ندارممم😭

♡ روا ♡
♡ روا ♡
10 ماه قبل
پاسخ به  SAMA

همچنین

پا به پای بدبختی های دلی
پا به پای بدبختی های دلی
10 ماه قبل
پاسخ به  ♡ روا ♡

نه فک کنم ساینا خواهر صدف، صدفم نامزد هاتف که انگار با ارس تو رابطه بوده و بعدم که مرده

رهگذر
رهگذر
10 ماه قبل

واییییییی قلبم اکلیلی شد

زرشاد❤(مادر ارسلان:)
زرشاد❤(مادر ارسلان:)
10 ماه قبل

واهای قلبممممممم
ننه ارسلان
واهای پسرحاجی
قلب مه با باتری کار میکنه نکن تو🥺❤
عرررررررررررر

دوزپسرارس
دوزپسرارس
10 ماه قبل

حاجیییی پشمااامممم دادااااااش لعنتیییییییییییییییی بی مرااااام.. قلبم اخ🤣💔

♡ روا ♡
♡ روا ♡
10 ماه قبل
پاسخ به  دوزپسرارس

وایییی اسمت 😞😂

دسته‌ها
69
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x