رمان دلارای پارت 86 - رمان دونی

 

هومن جلو آمد و دلارای زیر لب جوابش را داد

_ سلام

حاجی اما بلند گفت :

_سلام پسرم خوش اومدی

دلارای زیرچشمی نگاهش کرد

به ارسلان حق داد

این مرد با دیدن هومن از چشمانش محبت چکه می کرد

نمی دانست چطور مروارید تا به حال متوجه این نشده بود

تکه ‌های پازل سر جای خودشان می‌نشستند اما بعضی چیز ها با عقل جور در می آمد

اگر هومن پسر حاجی بود پس هنگامه هم دخترش محسوب می شد

اما دلارای در همین مدت کم هم متوجه شده بود این مرد هیچ احساسی به هنگامه ندارد

حتی زمانی که هنگامه صحبت می کرد و یا بحث به او کشیده می شد حس کرده بود اخم های حاجی درهم می شود

یک طور خاص که فقط دلارای درک می‌کرد

دلارای را یاد زمانی می‌انداخت که بحث از برادرانش سمت خودش کشیده می شد و حاج خانوم چشمانش را در حدقه می گرداند

احوالپرسی کوتاهی با هومن کرد و روی مبل نشست

موبایلش را از جیب شلوار جینش بیرون کشید

وقت برای فکر کردن به این خانواده عجیب و غریب نداشت

برای چیز دیگری اینجا بود

وارد صفحه شد و برای ارسلان نوشت :

_ هستی؟

ارسلان جوابی نداد

سنگینی نگاه هومن را روی خودش احساس می کرد

کلافه پوف کشید و از جا بلند شد

هومن به موهایش خیره مانده بود

چند باری هم مچش را زمانی که به لب های سرخش نگاه می کرد گرفت

وارد سرویس بهداشتی شد و در آینه به صورت خودش زل زد

زیاده روی کرده بود

قبل از اینکه پا در خانه بگذارد حرف‌های زیادی می‌زد اما حال که در این موقعیت قرار گرفته بود میفهمید شاید کمی تند رفته

ارسلان را می شناخت

آدم ملاحظه کردن نبود

اگر با این سر و وضع کنار هومن می دیدش همه چیز را به هم می ریخت

خواست آرایشش را پاک کند اما اینکه از این لحظه به بعد بدون آرایش و با حجاب پیششان برگردد زیادی غیر منطقی بود

از سرویس بهداشتی بیرون زد و وارد راهرو شد

با عجله پیام را پاک کرد

از اینکه ارسلان ندیده بود نفس راحتی کشید

دیدار بعدی با وضعیت بهتری می آمد یا حتی زمانی که هومن حضور نداشته باشد

لازم نبود به این شدت آلپ ارسلان را تحریک کند

شاید اگر کس دیگری بود اتفاقی نمی‌افتد اما ارسلان قابل پیش بینی نبود

قدم اول را برنداشته بود که موبایل میان دستانش لرزید

با دیدن شماره بهت زده به دیوار تکیه داد و نفس عمیقی کشید

سعی کرد طبیعی رفتار کند

_ الو؟

صدای ارسلان بعد از مکث کوتاهی آمد :

_ پیام میدی دختر حاجی

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان انار از الناز پاکپور

    خلاصه رمان :       خزان عکاس جوانی است در استانه سی و یک سالگی که گذشته سختی رو پشت سر گذاشته دختری که در نوجوانی به دلیل جدایی پدر و مادر ماندن و مراقبت از پدرش که جانباز روحی جنگ بوده رو انتخاب کرده و شاهد انتحار پدرش بوده و از پسر عمویی که عاشقانه دوستش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حصاری به‌خاطر گذشته ام به صورت pdf کامل از ن مهرگان

  خلاصه رمان:       زندگی که سال هاست دست های خوش بختی را در دست های زمستانی دخترکی نگذاشته است. دخترکی که سال هاست سر شار از غم،نا امیدی،تنهایی شده است.دخترکی با داغ بازیچه شدن.عاشقی شکست خورده. مردی از جنس عدالت،عاشق و عشق باخته. نامردی از جنس شیطانی،نامردی بی همتا. و مردی غرق در خطا،در عین حال پاک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زهر تاوان pdf از پگاه

    خلاصه رمان :       درمورد یه دختر به اسمه جلوه هستش که زمانی که چهار سالش بوده پسری دوازده ساله به اسم کیان وارد زندگیش میشه . پدر و مادرجلوه هردو پزشک بودن و وقت کافی برای بودن با جلوه رو نداشتن برای همین جلوه همه کمبودهای پدرومادرش روباکیان پرمیکنه وکیان همه زندگیش جلوه میشه تاجایی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پینوشه به صورت pdf کامل از آزیتا خیری
دانلود رمان پینوشه به صورتpdf کامل از آزیتاخیری

    دانلود رمان پینوشه به صورت pdf کامل از آزیتا خیری خلاصه رمان :   چند ماهی از مفقود شدن آیدا می‌گذرد. برادرش، کمیل همه محله را با آگهی گم شدن او پر کرده، اما خبری از آیدا نیست. او به خانه انتهای بن‌بست مشکوک است؛ خانه‌ای که سکوت طولانی‌اش با ورود طاهر و سوده و بیوک از هم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بچه پروهای شهر از کیانا بهمن زاده

    خلاصه رمان :       خب خب خب…ما اینجا چی داریم؟…یه دختر زبون دراز با یه پسر زبون درازتر از خودش…یه محیط کلکلی با ماجراهای پیشبینی نشده و فان وایسا ببینم الان میخوایی نصف رمانو تحت عنوان “خلاصه رمان” لو بدم؟چرا خودت نمیخونی؟آره خودت بخون پشیمون نمیشی توی این رمان خنده هست تعجب هست گریه زاری فکر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عشق ممنوعه pdf از زهرا قلنده

  خلاصه رمان:   این رمان در مورد پسری به اسم سپهراد که بعد ۸سال به ایران برمی گرده از وقتی برگشته خاطر خواهای زیادی داشته اما به هیچ‌کدوم توجهی نمیکنه.اما یه روز تو مهمونی عروسی بی نهایت جذب خواهرش رزا میشه که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
55 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Sania
Sania
2 سال قبل

پارت بده فاطمه

...
...
2 سال قبل

پارت جدید نمیزاری ؟؟؟؟؟؟

انیسا
انیسا
2 سال قبل

نیومده ی بار دیگه بزار

Tokyo
Tokyo
2 سال قبل

تا دیروز رمان آب میرفت، امروز کلا تایمشو رد کرده نمیاد..
میگم اگه خسته شدی بقیشو ما بنویسیم تو فقط بخون هاااا چطوره عسیسمممممم😅😅😅😒😒

انیسا
انیسا
2 سال قبل
پاسخ به  Tokyo

چرا نمی زاره
امروز ساعت ۸ شد دیگه تایمش خراب شد

:)
:)
2 سال قبل
پاسخ به  Tokyo

واقعا

ناز
ناز
2 سال قبل

چرا پارت جدید نمی زاری؟؟؟!!

انیسا
انیسا
2 سال قبل

چرا پارت جدید نمی زارید

دیجی توووون🙂
دیجی توووون🙂
2 سال قبل

پس پارت جدید کو ؟؟☹👀

نیلو
نیلو
2 سال قبل

زمان افگار رو دیگه نمیزارید؟

الهام
2 سال قبل

فاطمه این چ کاری بود همه رفتن چت روم ،نه ب کامنتای دیروز نه ب امروز 😐💔

ماندانا
ماندانا
2 سال قبل
پاسخ به  الهام

الهام جان بالای صفحه سمت راست سه خط هست اونو بزن بیا رو صفحه اصلی چتروم رفاقتو پیدا کن بیا

الهام
2 سال قبل
پاسخ به  ماندانا

مرسی قشنگ

الهه
الهه
2 سال قبل

ارسلان عشق است😂چقد از طرز حرف زدنش که نویسنده مینویسه خوشم میاد کلمات سلمبه کلمبه😂

.....
.....
2 سال قبل

ببخشید چرا دیگه پارتای رمان این من بی تو رونمیزاری؟؟؟

.....
.....
2 سال قبل

اهان حیف شد
ممنون🙏🏻

یکی
یکی
2 سال قبل

واقعا رمان رو مخیع اعصاب و میترکونه فاطمه اگه بقیه بچه ها موافقا یه گروه تو تلگرام بزن و اونجا گپ بزنیم

neda
neda
2 سال قبل

فاطی این چیه آخه… انقد کم

مهرسا
مهرسا
2 سال قبل

دیگه ن دسو دلمون ب خوندن میره ن حسو حوصلش میاد

مهرسا
مهرسا
2 سال قبل

عههههههه خسه شدیم اخه خیلی کند پیش میری یا طولانیش کن یا تو روز دوتا پارت بزار🤬 ی پارتم ک میزاری هیچ اتفاقی نیوفته فقط دختره رف دسشویی برگش ی حسایی بهش دس داد تموم شد😕

هلیا
هلیا
2 سال قبل

تو که نمیتونی درست عین آدم پارت بذاری چرا رمان مینویسی

NinoA
NinoA
2 سال قبل
پاسخ به  هلیا

تو کیستی ک هم نام منی 😂🙈

atena
atena
2 سال قبل

بچه ها چطورین؟؟
غضنفر دلم برات تنگه بیا بغلمممممم

آتاناز 🌹
آتاناز 🌹
2 سال قبل
پاسخ به  atena

اخی سکینه منم دل تنگت شدم میگم تو پارت قبل گفتم ننم چجوری میپسنده فهمیدی هفته دیگه می ام خواستگاری بعدش تا آخر عمر به پای هم پیر میشیم سسککیینننههه مممم بی صبرانه منتظر اون روزی ام که ازدواج کنیم باهم اول برم برای این مهران آستین بالا بزنم بعدش می ام خواستگاریت

atena
atena
2 سال قبل
پاسخ به  آتاناز 🌹

مهران فدات شع عجکم

دم ادمی
دم ادمی
2 سال قبل
پاسخ به  آتاناز 🌹

منم همین طور سریع خودتون رو بندازید به هم😀

آتاناز 🌹
آتاناز 🌹
2 سال قبل

نویسنده اینو بدون که ما نمی آییم رمان مسخره و کلیشه ایت رو بخونیم برو خودتو معرفی کن به تیمارستان ما فقط می آییم با هم حرف بزنیم تعداد بازدید خوبه فک نکن خبریه ما که چند سال دیگه این رمان یادمون می‌ره ولی خدایی برو پیش روانشناس یک پسر بود شخصیت دلارا رو با ارزش تر نشون میداد تو که دختری خیلی خوردش کردی فقط اینو دارم بگم که تو ی رروواانننییی ههسستتتییییی😡😡

زهرا♡
زهرا♡
2 سال قبل
پاسخ به  آتاناز 🌹

دقیقاااااا
اصن بیا نخونیم خیلی رمان هیجانی و قشنگی هم نیست که اینقدر وقت بزاری یا حرص بخوری

atena
atena
2 سال قبل
پاسخ به  زهرا♡

من فقط بخاطر بچه ها میام😂

نیلو
نیلو
2 سال قبل

الان پارت چندمیم؟ چندتا پارت هست؟؟؟
؟؟

Zahra
Zahra
2 سال قبل

یا ابولفضل تا رمان تموم شه ک هممون پیر شدیم

DLARAM
DLARAM
2 سال قبل

حداقل روزی دوپارت بزار تورو خدا🥺💋

Maede
Maede
2 سال قبل

و باید گفت پشمامممممم😂یعنی چییییی یک سال بشینیم یه رمان بخونیم!!!!! زیادی مسخره است😂تو رو خدا حداقل دو سه پارت بذارید

....
....
2 سال قبل

😑😑 پس باید توی جهنم گوشی با خودم ببرم؟… اونجا آنتن میده یا نه؟

Sara
Sara
2 سال قبل

پارت ها خیلی کوتاه هستند و داستان افتاده رو دور تکرار،این موضو حوصله خواننده رو سر می بره. با همین سبک پیش برید قطعا مخاطبینتون رو از دست میدید.

مهسااااااا
مهسااااااا
2 سال قبل
پاسخ به  Sara

درسته

آتاناز 🌹
آتاناز 🌹
2 سال قبل

دیدین گفتم به احتمال شصت درصد هومنه؟

Zahra
Zahra
2 سال قبل
پاسخ به  آتاناز 🌹

افرین فقط تو درس گفتی
من خودمم فک میکردم ارسلانه😂

آتاناز 🌹
آتاناز 🌹
2 سال قبل
پاسخ به  Zahra

ببللهه من حس ششم قویه

هلیا
هلیا
2 سال قبل
پاسخ به  Zahra

منم انقد ناراحت شدم دیدم هومنه

You
You
2 سال قبل
پاسخ به  آتاناز 🌹

منظورت متوجه نمیشم🙂😂

دسته‌ها
55
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x