رمان دلارای پارت 92 - رمان دونی

 

بوق دوم نخورده بود که صدای گرفته اش در گوش دلارای پیچید :

_ سلام

دلارای زمزمه کرد :

_چی شده؟

هومن جواب داد :

_ نگران نباش چیزی نشده … خوبی؟

دلارای سر تکان داد

دیشب حتی بعد از اینکه فهمید یک غریبه اینطور ماشینش را داغان کرده هم اینطور گرفته نبود

تمام راه برگشت که دلارای را با آژانس رسانده بود سعی داشت حال دخترک را بهتر کند

مدام تکرار می کرد که ایرادی ندارد
اتفاق است و پیش می‌آید اما دلارای که این حرف‌ها را نمی فهمید

او خوب می دانست همه چیز تقصیر خودش و ارسلان است

اما امروز انگار هومن بی حوصله تر از دیشب بود

_ یعنی چی بگو چی شده
اصلا کجایی؟ میتونی بیای دنبالم؟

هومن پوف کشید :

_ ماشین ندارم عزیزم اذیت میشی تو این هوای گرم
چند روز صبر کن

دلارای شرمنده به زمین خیره شد

_ نه این چه حرفیه پس من حاضر میشم

قبل از اینکه هومن بتواند مخالفت کند تماس را قطع کرد

لباسهایش را پوشید و از اتاق بیرون زد

مادرش با دیدنش ابرو بالا انداخت

_ خوبه دیگه شب تا دیر وقت نمیای خونه
صبح نشده ام میخوای بری بیرون
انگار یادت رفته هنوز ازدواج نکردی
مردم چی میگن؟!

دلارای حوصله توضیح نداشت اما مجبور بود

نمی‌خواست حساس‌شان کند

_ دیروز با هم تصادف کردیم ماشینش داغون شد
حالش زیاد خوب نیست
نیم ساعت ببینمش برمیگردم

قبل از این که مادرش بتواند حرفی بزند از در خارج شد

می دانست اگر بماند هم مخالفتی نمی کند

انگار بیشتر از همه خانواده هایشان این وصلت را می خواستند

نزدیک نیم ساعت دم در منتظر ماند تا بالاخره تیبای سفید رنگی برایش بوق زد

هومن صدایش را بالا برد

_ دلی؟ بپر بالا

دلارای لبخند زد و سوار شد

با دیدن چشمان قرمز و موهای نامرتب هومن نگران پرسید

_ چی شده؟
این ماشین کیه؟

هومن لبخند زد و از کوچه خارج شد

_ چیزی نشده اینم ماشین پسرداییمه چند روزی داده دستم

_ از ماشین خودت چه خبر؟
دارن درستش میکنن؟

هومن نگاهش نکرد

_ نه

_ یعنی چی؟

_ گذاشتم برای فروش

_ چرا اون وقت؟!

_ داغون شده درست کردنش پول میخواد

دلارای اخم کرد

یک جای قضیه می لنگید

_به حاجی گفتی چی شده؟

هومن جواب نداد

دلارای خودش را جلو کشید

_ هومن با توام میگم به حاجی گفتی؟
مطمئنم خودش ماشینت رو درست میکنه

هومن پوزخند زد

_ ازش نخواستم درست کنه
ازش پول قرض خواستم

دلارای شانه بالا انداخت

_حالا هر چی
چه فرقی داره

هومن عصبی بود

_ فرقش اینه که وقتی پول قرض می خوای بالاخره پس میدی

دلارای بهت زده نگاهش کرد

_ خیلی خوب چی شده مگه؟
بالاخره که درست میشه

_گفتم که درست نمیشه میفروشمش

دلارای چند ثانیه مکث کرد

کاش آن چیزی که فکرش را میکرد نباشد

کاش ارسلان هم مثل او دلش برای پسرک سوخته باشد و این بازی را تمام کند

دودل زمزمه کرد

_ حاجی پول و نداد؟

هومن به نشان سر بالا انداخت

_ تو این ۲۷ سال هیچ وقت نشده بود ازش چیزی بخوام و نه بگه

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.1 / 5. شمارش آرا 7

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی

      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم برای همه مون این اتفاق افتاده! گلشنِ قصه ی ما

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آتشم بزن ( جلد سوم ) به صورت pdf کامل از طاهره مافی

  خلاصه رمان:   « جلد اول :: خردم کن »   من یه ساعت شنیام. هفده سال از سالهای زندگیام فرو ریخته و من رو تمام و کمال زیر خودش دفن کرده. احساس میکنم پاهام پر از شن و میخ شده است، و همانطور که زمان پایان جسمم سر میرسه، ذهنم مملو از دونه های بالتکلیفی، انتخاب های انجام

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کنار نرگس ها جا ماندی pdf از مائده فلاح

  خلاصه رمان : یلدا پزشک ۲۶ ساله ایست که بخاطر مشکل ناگهانی که برای خانواده‌اش پیش آمده، ناخواسته مجبور به تغییر روش زندگی خودش می‌‌شود. در این بین به دور از چشم خانواده سعی دارد به نحوی مشکلات را حل کند، رویارویی او با مردی که در گذشته درگیری عاطفی با او داشته و حالا زن دیگری در زندگی

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ازدواج اجباری

  دانلود رمان ازدواج اجباری   خلاصه : بهار یه روز که از مدرسه میاد خونه متوجه ماشین ناشناسی میشه که درخونشون پارکه که مسیر زندگیش و تغییر میده… پایان خوش   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0 تا الان رای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زهر تاوان pdf از پگاه

    خلاصه رمان :       درمورد یه دختر به اسمه جلوه هستش که زمانی که چهار سالش بوده پسری دوازده ساله به اسم کیان وارد زندگیش میشه . پدر و مادرجلوه هردو پزشک بودن و وقت کافی برای بودن با جلوه رو نداشتن برای همین جلوه همه کمبودهای پدرومادرش روباکیان پرمیکنه وکیان همه زندگیش جلوه میشه تاجایی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ارتعاش pdf از مرضیه اخوان نژاد

    خلاصه رمان :     روزی شهراد از یه جاده سخت و صعب العبور گذر میکرده که دختری و گوشه جاده و زخمی میبینه.! در حالیکه گروهی در حال تیراندازی بودن. و اون دختر از مهلکه نجات میده.   آیسان دارای گذشته ای عجیب و تلخ است و حالا با برخورد با شهراد و …      

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
23 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آذرخش
آذرخش
2 سال قبل

ای وای ای وای بازم بوی دردسر میاد 😔🤧

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط آذرخش
Fatemeh zahra
Fatemeh zahra
2 سال قبل

نویسنده دیگه گندش رو بالا آوردی ، خوب پارت نده دیوونمون کردی ، خوندن این پارت سرجمع یک دقیقه هم نمیشه
ادمینننننن
شما مگه با نویسنده در ارتباط نیستی خب بش بگو خواننده های رمانت ناراضین یکم بیشتر بنویس

فاطی
فاطی
2 سال قبل

خیلی کم میزاری … خدایی یه روز آدم صبر کنه واسه چارتا خط؟!!!!

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Fateme Sabzalipoor
نازلی
نازلی
2 سال قبل

نمیدونم چرا حس میکنم مانیا و هومن تهش کانکت میشن😐😐😐

Barsam
Barsam
2 سال قبل

امیدوارم هومن این وسط قربانی نشه

مانلی
مانلی
2 سال قبل

منم دلم براش کباب گشت
۹۹ درصد احتمال میدم ارسلان به پدرش گفته و یا به هومن گفته

انیسا
انیسا
2 سال قبل

خدا کنه ب باباش بگه
دلارای الان این عاشق کرد چقد بدع عوف
بخوای ب یکی دیگه بزسی پای یکی دیگه وست کنی اون داغون میشه

انیسا
انیسا
2 سال قبل

اره خیلی گناه داره
چون می فهمه عشقش ی طرفه هست و قربانی بازی دلارای و ارسلان شده واقعا داغون میشه

Atena
Atena
2 سال قبل

خیلی گناه داره حقش این نیست که عشقش به طرفه باشه

Atena
Atena
2 سال قبل

اره خوب اینم هست راست میگی

Atena
Atena
2 سال قبل

خوب کردی فاطمه ذهنم زیادی درگیر بود😂

Atena
Atena
2 سال قبل

دستت مرسی فاطمه ذهنم زیادی درگیر بود😂

اتنا
اتنا
2 سال قبل
پاسخ به  Atena

چه جالب اسم منم اتناس. خوشبختم

انیسا
انیسا
2 سال قبل

انقد دعوا دوس دارم

یکی
یکی
2 سال قبل
پاسخ به  انیسا

ذوق تو از همینجا حس کردم 😂😂

انیسا
انیسا
2 سال قبل

هعی چهار تا کلمه حرف زدن
ارسلان کجایی ک ی دلارای گف دلی بیا بزنش

دسته‌ها
23
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x