رمان دل دیوانه پسندم پارت 74 - رمان دونی

 

فوری رفتم پریدم پشت درخت قایم شدم..

از پشت درخت با احتیاط نگاهش کردم.

دستاش رو باز کرد و بود. نشسته بود روی همین نیکمت همیشگی.

یه جوری شدم. یعنی اونم داشت به من فکر می کرد؟
اونم دلش برای خاطراتمون تنگ شده بود؟

چی کشونده بودش اونجا.
آخه اون پارک به خونه یا محل کارش خیلی نزدیک نبود.

شاید هم مثل من داشته رد می شده گذرش افتاده.

نمی دونستم هنوز دوسم داره یا نه. اما به هر حال کاراش به این سادگی ها قابل بخشش نبود.

آه عمیقی کشیدم..
هنوز همونجا نشسته بود.

خم شد رو به جلو. حس کردم صدای زمزمه هاش میاد.

نتونستم فضولی نکنم
یکم بهش نزدیک شدم.

رفتم پشت یه درخت که بهش نزدیک تر بود وایسادم.

باریک بود و دیده می شدم.
اما پشتم رو کردم بهش.

داشت با خودش حرف می زد.
به حرفاش که دقت کردم فهمیدم مخاطبش منم

_ معشوقه بی معرفت من. ببین باهام چی کار کردی که نشستم با عکست حرف می زنم

_ این نبود حق من. حق ما این نبود. ما کلی آرزو داشتیم. کلی هدف.

کلی رویا. کلی برنامه کنار هم داشتیم. دیدی چه جوری زدی همه رو خراب کردی.

دلم گرفت. ولی حرصمم گرفت. مگه تقصیر من بود؟

خودش دیوونه بازی در آورد و برام خط و نشون کشید.

_ یعنی بعد این همه سال نفهمیدی وقتی میگم دلارام این کارو کن یا نکن فقط بخاطر خودته؟

زیر لب گفتم آره جون عمت.
_ تو از خیلی چیزا خبر نداشتی.

نمی دونستی من دقیقا چی میگم. ولی وقتی به زودی فهمیدی

می فهمی که من هرچی گفتم بخاطر خودت بود.
و هنوز هم..

منتظر بودم ادامش رو بگه.
نفس صدا داری کشید و گفت :

هنوز هم…. دوست دارم.
دلم هری ریخت.

منم دوسش داشتم.
منم فراموشش نکرده بودم. دوست داشتم توی اون روزای سخت کنارم باشه

اما اخه یعنی چی. یعنی چی یه چیزایی رو نمی دونستم.

خب چرا بهم نگفت. چرا دلیل نیاورد

شاید منم اون موقع بیخیال می شدم و کوتاه میومدم

شاید بهش گوش می کردم

تکیش رو به نیمکت داد و دیگه چیزی نگفت.

نمی دونستم درسته برم جلو یا نه. باید صبر می کردم بره.

یا می رفتم و خودی نشون می دادم و ازش می پرسیدم که قضیه از چه قراره.

تو همین فکرا بودم که بلند شد و رفت سمت خروجی پارک.
به رفتنش نگاه کردم.

هرچی دور تر می شد دل منم بیشتر می گرفت.
آه بلندی کشیدم و رفتم نشستم روی نیمکت.

صورتم رو میون دستام پنهان کردم. به زور داشتم جلوی خودمو می گرفتم که گریه نکنم.

حالم خیلی گرفته بود. حس آدمایی رو داشتم که رسیدن به آخر خط.

و دیگه هیچ امیدی به زندگی ندارن.

هیچ هدفی واسه ادامه دادن.
مازیار شوق و ذوق من برای ادامه دادن بود.

یکی از دلایلی بود که می خواستم بخاطرش بجنگم

تو همین فکرا بودم که حضور کسی رو کنارم احساس کردم.

سر بلند کردم. با دیدن مازیار هین بلندی کشیدم و خودمو کشیدم عقب.

واقعا شوکه شدم. دستم رو گذاشتم روی قلبم

حالا نمی تونستم تکون بخورم.
حرکتی کنم یا چیزی بگم.

اونم همینجور زل زده بود بهم.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان کویر عشق

  دانلود رمان کویر عشق خلاصه رمان کویر عشق : بهار که به تازگی پروانه‌ی وکالتشو بعد از چند سال کار آموزی کنار وکیل بنامی گرفته و دفتری برای خودش تهیه کرده خیلی مشتاقه آقای نوید رو که شُهره‌ی خاصی در بین وکلا داره رو از نزدیک ببینه و از تجربیاتش استفاده کنه … بالاخره میبینه ولی نه اونطورکه میخواسته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در جگر خاریست pdf از نسیم شبانگاه

  خلاصه رمان :           قصه نفس ، قصه یه مامان کوچولوئه ، کوچولو به معنای واقعی … مادری که مصیبت می کشه و با درد هاش بزرگ میشه. درد هایی که مثل یک خار میمونن توی جگر. نه پایین میرن و نه میشه بالا آوردشون… پایان خوش به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
رمان اوج لذت
دانلود رمان اوج لذت به صورت pdf کامل از ملیسا حبیبی

  خلاصه: پروا دختری که در بچگی توسط خانوادش به فرزندی گرفته شده و حالا بزرگ شده و یه دختر ۱۹ ساله بسیار زیباست ، حامد برادر ناتنی و پسر واقعی خانواده پروا که ۳۰ سالشه پسر سربه زیر و کاری هست ، دقیقا شب تولد ۳۰ سالگیش اتفاقی میوفته که نباید ، اتفاقی که زندگی پروا رو زیر رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بن بست 17 pdf از پگاه

  خلاصه رمان :     رمانی از جنس یک خونه در قدیمی‌ترین و سنتی‌ترین و تاریخی‌ترین محله‌های تهران، خونه‌ای با اعضای یک رنگ و با صفا که می‌تونستی لبخند را رو لب باغبون آن‌ها تا عروس‌شان ببینی، خونه‌ای که چندین کارگردان و تهیه‌کننده خواستار فیلم ساختن در اون هستن، خونه‌ای با چندین درخت گیلاس با تخت زیرش که همه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قاب سوخته به صورت pdf کامل از پروانه قدیمی

    خلاصه رمان:   نگاه پر از نگرانیم را به صورت افرا دوختم. بدون توجه به استرس من به خیارش گاز می زد. چشمان سیاهش با آن برق پر شیطنتش دلم را به آشوب کشید. چرا حرفی نمی زد تا آرام شوم؟ خدایا چرا این دختر امروز دردِ مردم آزاری گریبانش را گرفته بود؟ با حرص به صورت بیخیال

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عاشقانه پرواز کن pdf از غزل پولادی

  خلاصه رمان :   گاهی آدم باید “خودش” و هر چیزی که از “خودش” باقی مانده است، از گوشه و کنار زندگی اش، جمع کند و ببرد… یک جای دور حالا باقی مانده ها می خواهند “شکسته ها” باشند یا “له شده ها” یا حتی “خاکستر شده ها” وقتی به ته خط میرسی و هرچه چشم می گردانی نه

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ASAL
ASAL
2 سال قبل

پارت بزار تروخدا

یک عدد بنده خدای رمان دوست
یک عدد بنده خدای رمان دوست
2 سال قبل

حس میکنم صدای هین دلارام رو شنیدم 😐😂

Bahareh
Bahareh
2 سال قبل

کاش این دوتا به هم برگردن.

فاطمه
فاطمه
2 سال قبل

فکر میکنم درآخر مازیار و دلارام دوباره باهم خوب شن و ازدواج کنن

دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x