رمان رز های وحشی پارت 56 - رمان دونی

 

 

×××

 

 

داخل ماشین جلو درب آگاهی بودند و میکائیل خورده فرمایشاتش رو به یزدان گوشزد می‌کرد:

– حواست به رز باشه به شایان بگو از جلو در مجتمع یه قدمی اونور تر نره اگه بازداشت شدم جلدی کاری نکنید بزارید دو روزی بگذره بعد سراغمو بگیرید!

 

 

یزدان اخم کرد:

– این طور که تو میگی یعنی بازداشتی دیگه

 

 

میکائیل هیچی نگفت برایش بازداشت شدن مهم نبود چون آزاد می‌شد دلیلی نداشتند که بی خود و بی جهت بازداشت کنند مخصوصا که پول و وکیل خبره همه چیز را حل می‌کرد این وسط نگران رز بود و باز تکرار کرد:

– حواست به رز باشه فقط، ببین چند بار گفتم

 

 

خواست برود که یزدان مانع شد و کتف میکائیل رو گرفت:

– اگه این یارو طاهر قبول نکن پیشنهادتو نیاد تو تیمت خیلی بد میشه این طوری دیگه کسی پشتمون نمی‌مونه

 

 

میکائیل نیم نگاهی به اداره ی آگاهی کرد:

– یزدان نشنفتی ترس برادر مرگ؟ ترس بندازم تو جونم کارمو خراب کردم پس این قدر آیه نحس نیا و…

 

قبل این که جملش کامل بشه یزدان وسط حرفش پرید:

– می‌دونم می‌دونم حواسم به رز باشه می‌دونم

 

 

میکائیل ریشخندی زد و گفت:

– این بازی که راه افتاده تو زندگی من بازی آخرمه یزدان یا میبرم و به زندگی بی دغدغه‌ای که آرزوش و همیشه ی خدا دارم می‌رسم یا میبازمو نفسمو میگیرن که دیگه واسه احد و ناسی لوغوز نخونم

اگه دومی شد حواست تا همیشه به رز باشه چون اون شبیه دختری که من تو ذهنم دوستش دارم نیست، اون خود همون دختریه که دوستش دارم!

 

#پارت_438

 

یزدان نگاه از میکائیل گرفت و آرام زمزمه کرد:

– برو‌ پایین بابا مرتیکه ازین حرفا نزن بهت نمیاد این بازی زندگیم می‌بری من خودم روت شرط میبندم البس آب دیده شدی

 

 

و میکائیل دیگر هیچ نگفت، فقط آرام به کتف یزدان ضربه ای زد و از ماشین پیاده شد.

سمت پاستگاه حرکت کرد و در ذهنش دوباره برنامه اش را چید.

برنامه ساده بود باید بازداشت می‌شد تا بتواند با طاهر راحت حرف بزند!

 

 

ریسک بود اما تنها راه کل نقشه اش همین بود و بس.

او خواهان رویا هایش بود و همیشه برای رویاهایش می‌جنگید، اما مسعله اینجا بود که در هر جنگ و بازی که می‌برد و پیروز میدان می‌شد به جای این که یک قدم به رویاهای ساده اش نزدیک شود…

دور و دورتر می‌شد!!!

 

و میکائیل حواسش به این موضوع هیچ وقت نبود و همیشه با تمام توانش تلاش می‌کرد برد رو نصیب خود کند…

 

 

×××

 

طاهر

 

بی توجه به شلوغی دور و بر اداره او نگاهش به عکس دخترک کوچکش بود، ریحان…

طاهر لبخند بسیار کوچکی که حتی مخاطب نمی‌توانست ببیند روی لبش نقش بسته بود و با شصت دستش همین طور که عکس رو در دست داشت گردی صورت دخترش را نوازش می‌کرد!

 

خفگی! علت مرگ دخترش رو پزشک قانونی خفگی زده بود و توی ریه اش کلی آب بود، و چطور بچه ی طفل معصومش رو خفه کرده بودند؟

 

چشمانش نم دار شده بود اما صدای محمد که روبه روی میزش ایستاده بود او را از اعماق فکرش بیرون کشید:

– طاهر این یارو دشت‌گرد اومده

 

« دوستان نویسنده ادامه رمان رو داخل اینستا پارتگذاری کرده اونایی که میخوان بگن آیدی پیج رو بدم»

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 95

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان لیلی به صورت pdf کامل از آذر _ ع

    خلاصه رمان:   من لیلی‌ام… دختر 16 ساله‌ای که تنها هنرم جیب بریه، بخاطر عمل قلب مادربزرگم  مجبور شدم برای مردی که نمیشناختم با لقاح مصنوعی بچه بیارم ولی اون حتی اجازه نداد بچم رو ببینم. همه این خفت هارو تحمل کردم غافل از اینکه سرنوشت چیزی دیگه برام رقم زده بود     به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان برای مریم

    خلاصه رمان :         روایتی عاشقانه از زندگی سه زن، سه مریم مریم و فرهاد: “مریم دختر خونده‌ی‌ برادر فرهاده، فرهاد سال‌ها اون رو به همین چشم دیده، اما بعد از برگشتش به ایران، همه چیز عوض می‌شه… مریم و امید: “مریم دو سال پیش از پسرخاله‌اش امید جدا شده، دیدن دوباره‌ی امید اون رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تردستی pdf از الناز محمدی

  خلاصه رمان :   داستان راجع به دختری به نام مریم که به دنبال پس گرفتن آبروی از دست رفته ی پدرش اشتباهی قدم به زندگی محمد میذاره و دقیقا جایی که آرامش به زندگی مریم برمیگرده چیزایی رو میشه که طوفانش گرد و خاک بزرگتری توی زندگی محمد و مریم به راه میندازه… به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شب از ستاره ها تنها تر است به صورت pdf کامل از شیرین نورنژاد

            خلاصه رمان :   مقدمه طرفِ ما شب نیست صدا با سکوت آشتی نمی‌کند کلمات انتظار می‌کشند من با تو تنها نیستم، هیچ‌کس با هیچ‌کس تنها نیست شب از ستاره‌ها تنهاتر است… طرفِ ما شب نیست چخماق‌ها کنارِ فتیله بی‌طاقتند خشمِ کوچه در مُشتِ توست در لبانِ تو، شعرِ روشن صیقل می‌خورد من تو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ستاره های نیمه شب

    خلاصه رمان:   مهتاب دختر خودساخته ای که با مادر و برادر معلولش زندگی می کنه. دل به آرین، وارث هولدینگ بزرگ بازیار می دهد. ولی قرار نیست همه چیز آسان پیش برود آن هم وقتی که پسر عموی سمج مهتاب با ادعای عاشقی پا به میدان می گذارد.       به این رمان امتیاز بدهید روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شهر بی یار pdf از سحر مرادی

  خلاصه رمان :     مدیرعامل بزرگترین مجموعه‌ی هتل‌‌های بین‌الملی پریسان پسری عبوس و مرموز که فقط صدای چکمه‌های سیاهش رعب به دلِ همه میندازه یک شب فیلم رابطه‌ی ممنوعه‌اش با مهمون ویژه‌ی اتاقِ vip هتلش به دست دخترتخس و شیطون خدمتکار هتلش میفته و…؟   «برای خوندن این رمان به کانال رمان من بپیوندید» به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
26 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
غریبه
غریبه
3 روز قبل

کاش ادامشو میزاشتین تو همین سایت
اخه خیلی خوب بود 😭 💔 💔 💔 💔

آخرین ویرایش 3 روز قبل توسط غریبه
Negin
Negin
2 ماه قبل

چرا بالا نمیاد؟

Asal
Asal
2 ماه قبل

فاطمه جون میشه یه ایدی دیگه بدی این بالا نمیاد

Kmkh
Kmkh
2 ماه قبل

تروخدا ازش اجازه بگیرید اینجا بذارید

Negin
Negin
2 ماه قبل

خب ایدیه پیجشو میدی

Kmkh
Kmkh
2 ماه قبل

خوب نمیشه برای ماهایی که پیج نداریم اینجا بذارید 🥲🥲🥲🥲

.....
.....
2 ماه قبل

ایدیشو میدی؟

علوی
علوی
2 ماه قبل

ای بابا یعنی دیگه اینجا نمی‌ذارید؟

آنه شرلی
آنه شرلی
2 ماه قبل

یعنی دیگه تو سایت پارت نداریم؟

همتا
همتا
2 ماه قبل

ببخشید من اینستا ندارم ینی چی آخه ینی دیگه نمیتونم بخوونم رمانو

فائزه
فائزه
2 ماه قبل

بدین لطفا پیج رو

.....
.....
2 ماه قبل
پاسخ به  فائزه

میگه ایدی پیج اینه
https://www.instagram.com/roman_kimiyamehr
ببین برات بالا میاد برا من بالا نمیاد

آخرین ویرایش 2 ماه قبل توسط .....
Mobina
Mobina
2 ماه قبل

واس منم نمیاره

.....
.....
2 ماه قبل
پاسخ به  Mobina

اره برای منم نمیاره

خواننده رمان
خواننده رمان
2 ماه قبل

این نویسنده ها هم هر روز یه بازی سرمون در میارن😕😕

abdi
abdi
2 ماه قبل

ایذی پیحو میدی لطفا؟

دسته‌ها
26
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x