رمان رسپینا پارت 101 - رمان دونی

 

_من اینجا آشنایی ندارم ، کجا بریم؟
دلم میخواست بریم باغ خودمون ، زیر یکی از درخت ها کلید باغ بود و میشد وارد شد .
باغمون پر بود از خاطرات خوش من ، یک بار هم خاطره بد نداشتم و میخواستم این روزی که خانوادم اجازه دادن با رادان باشم رو ثبت کنم ، درست جایی که پر از خاطرات شاده برام
آدرس رو دادم و منتظر موندم تا برسیم
و تنها صدای آهنگ بی کلام و ملایم بینمون پخش میشد .

هرچی بیشتر میگذشت معنی عشقی که بابام و مامانم تعریف میکردن رو بیشتر میفهمیدم ، همیشه آدمی بودم که میگفتم که اگه عاشق شم یا یکی رو دوست داشته باشم بیشتر از خودم دوست ندارم و خودم تو اولویتم اما با حضور رادان توی زندگیم متوجه شدم تک تک اونا چیزی جز شعار نبود ، من برای رادان از خودم میگذشتم ، از جونم میگذشتم ، زندگی برام بدون اون معنایی نداشت.

~~

با رسیدن به باغ زیر سایه درخت پارک کرد و پیاده شدیم
_چرا اینجارو انتخاب کردی؟
_همیشه بهترین اتفاقات زندگیم رو اینجا جشن گرفتم ، هرچی خاطره ی خوب دارم برمیگرده به اینجا .
_جوابمو گرفتم ، الان بهترین و خوشحال ترین روز زندگیته و میخوای اینجا باشی
_ممکنه روزی خوشحالتر هم باشم ، قطعی الان نیست
_اون روز بی شک روز عروسیت با منه
خندیدم
_خیلی خودشیفته ای جناب ، خیر میتونه روز آشناییم با مثلا عشق جدید باشه .
ابرو بالا انداختم و نگاهش کردم
_اون روز قطعا روز مرگ پسره اس ، چون کسی غیر من بخواد نزدیکت شه حقش مرگه
_نگفته بودی قاتلی
_الان فهمیدی ، موضوع تو باشه قاتلم میشم
_زیادی اغراق نمیکنی ؟
_نه ، حتی اغراق نیست
به تمسخر سری به نشونه ی باشع تکون دادم و کمی زیر درخت گشتم دنبال کلید….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان هایکا به صورت pdf کامل از الناز بوذرجمهری

  خلاصه رمان:   -گفته بودم بهت حاجی! گفته بودم پسرت بیماری لاعلاج داره نکن دختررو عقدش نکن.. خوب شد؟ پسرت رفت سینه قبرستون و دختر مردم شد بیوه! حاجی که تا آن لحظه سکوت کرده با حرف سبحان از جایش بلند شد و رو به روی پسرکش ایستاد.. -خودم کم درد دارم که با این حرفات مرهم میزاری روش؟

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یکاگیر

    خلاصه رمان:         ارمغان، تکنسین اتاق عمل که طی یه اتفاق مرموز از یک دختر خانواده دوست و برونگرا، تبدیل به دختر درونگرا که روابط باز با مردها داره، میشه. این بین بیمار تصادفی توی بیمارستان توجه‌اش رو جلب می‌کنه؛ طوری که وقتی اون‌و چند روز بعد کنار خیابون می‌بینه سوارش می‌کنه و استارت آشناییش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان معشوقه پرست

    خلاصه رمان :         لیلا سحابی، نویسنده و شاعر مجله فرهنگی »بانوی ایرانی«، به جرم قتل دستگیر میشود. بازپرسِ پرونده او، در جستوجو و کشف حقیقت، و به کاوش رازهای زندگی این شاعر غمگین میپردازد و به دفتر خاطراتش میرسد. دفتری که پر است از رازهای ناگفته و از خط به خطِ هر صفحهاش، بوی

جهت دانلود کلیک کنید
رمان اوج لذت
دانلود رمان اوج لذت به صورت pdf کامل از ملیسا حبیبی

  خلاصه: پروا دختری که در بچگی توسط خانوادش به فرزندی گرفته شده و حالا بزرگ شده و یه دختر ۱۹ ساله بسیار زیباست ، حامد برادر ناتنی و پسر واقعی خانواده پروا که ۳۰ سالشه پسر سربه زیر و کاری هست ، دقیقا شب تولد ۳۰ سالگیش اتفاقی میوفته که نباید ، اتفاقی که زندگی پروا رو زیر رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دیوانه و سرگشته pdf از محیا نگهبان

  خلاصه رمان :   من آرمین افخم! مردی 34 ساله و صاحب هولدینگ افخم! تاجر معروف ایرانی! عاشق دلارا، دخترِ خدمتکار خونمون میشم! دختری ساده و مظلوم که بعد از مرگ مادرش پاش به اون خونه باز میشه. خونه ایی که میشه جهنم دلی، تا زمانی که مال من بشه، اما این تازه شروع ماجراست، درست شب عروسی من

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان افگار pdf از ف میری

  خلاصه رمان :         عاشق بودند؛ هردویشان….! جانایی که آبان را همچون بت می٬پرستید و آبانی که جانا …حکم جانش را داشت… عشقی نفرین شده که در شب عروسی شان جانا را روانه زندان و آبان را روانه بیمارستان کرد… افگار داستان دختری زخم خورده که تازه از زندان آزاد شده به دنبال عشق از دست

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سوگل
سوگل
2 سال قبل

ببخشید دوستان
من از پارت ۸۸ تا این پارت نتونستم بخونم میشه لطف کنین خلاصه ی این چند پارت و بگین🙏🙏

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x