رمان رسپینا پارت 102 - رمان دونی

 

در رو باز کردم و رفتیم تو
این باغ رو بابام درست کرده بود به سلیقه ی مامانم
یه آلاچیق بزرگ سمت راست بود رو به روش پر از درخت و گل که بین درختا یه تاب درست شده بود ، برگشتم سمت رادان که دیدم رفت سمت صندوق ماشینش ، منتظر نگاهش کردم که با پلاستیک پر خوراکی برگشت .
_دیر اومدنت ربطی به این نداشت دیگه؟
_نه همون موقع که حرف زدیم خریدم ، نمیدونستم چی دوست داری دقیقا ، حدسی یه سری چیزا خریدم .
_باشه ، بیا
رفتم سمت آلاچیق ، حصیری که همیشه گوشه آلاچیق بود رو پهن کردم ، یه سری سم داشتیم که برداشتم و اطراف آلاچیق رو سم پاشی کردم حشره نیاد و رادان دست به سینه منتظر نگاهم میکرد
_جا نگاه کردن برو بشین الان میام
قسمت بالای آلاچیق توری وصل کرده بودیم که جمع میشد ، همه رو دونه دونه باز کردم و درست جایی که باید بسته میشد ، بستم
رادان اومد کنارم و دوتایی همه رو وصل کردیم
فاصله زیادی تا شهر نداشتیم و میخواستم از بابام اجازه بگیرم و برای شام همینجا بمونیم ، برای شام هم سریع میرفتیم شهر و برمیگشتیم
رادان که نشست روی حصیر گوشیم رو برداشتم و رفتم سمت درختا
_من با بابام تلفنی حرف بزنم میام ، تو راحت باش
_باشه عزیزکم
گوشی به دست رفتم لا به لای درختا ، عاشق لحن محبت آمیز و کلمات احساسی رادان بودم ،اینکه احساسشو راحت بروز میداد برام خیلی ، بیش از حد رضایت بخش بود .

بابا قبول کرد و این خوب بود ، با خیال راحت رفتم سمت آلاچیق ، رادان دراز کشیده بود و چشماش رو بسته بود اما چشکاش باز بود و خواب نبود
_دیشب خوب نخوابیدی ؟
_خوابم نبرد
_از ذوق یا از نگرانی بابت حرفای بابام؟
_به خاطر عوض شدن جای خوابم
_منم باور کردم
_من از اولش اطمینان داشتم بابات قبول میکنه، و ذوق از داشتنت؟ تو خیلی وقته مال منی ، خیلی وقته که مال همیم ، ذوقش جدید نیست ، همیشه هست ، عادی شده بودنه همچین حس خوشبختی بابت وجود تو.
کمی اذیتش کردم
_پس قبول داری که منو داری خوشبختی
برگشت نگاهم کرد
_از کل حرفام فقط خوشبختی بابت داشتن تورو شنیدی و تنها راجبش سوال میکنی؟…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان شاپرک تنها

    خلاصه رمان:             روشنا بعد از ده سال عاشقی روز عروسیش با آرمین بدون داماد به خونه پدری برمیگرده در اوج غم و ناراحتی متوجه غیبت خواهرش میشه و آه از نهادش بلند میشه. به هم خوردن عروسیش موجب میشه، رازهایی از گذشته برملا شه رازهایی که تاوانش را روشنا با تموم مظلومیت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاهکار pdf از نیلوفر لاری

    خلاصه رمان :       همه چیز از یک تصادف شروع شد، روزی که لحظات تلخی و به همراه خود آورد ولی می ارزید به آرزویی که سالها دنبالش باشی و بهش نرسی، به یک نمایشگاه تابلوهای نقاشی می ارزید، به یک شاهکار می ارزید، به یک عشق می ارزید، به یک زندگی عالی می ارزید، به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آوای جنون pdf از نیلوفر رستمی

  خلاصه رمان :       سرگرد اهورا پناهی، مأموری بسیار سرسخت و حرفه‌ای از رسته‌ی اطلاعات، به طور اتفاقی توسط پسرخاله‌اش درگیر پرونده‌ی قتلی می‌شود. او که در این راه اهداف شخصی و انتقام بیست ساله‌اش را هم دنبال می‌کند، به دنبال تحقیقات در رابطه با پرونده، شخص چهارم را پیدا می‌کند و در مسیر قصاص کردن او،

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوگار

    خلاصه رمان :         مَــــن “داریوشَم “…خانزاده ای که برای پیدا کردن یه دُختر نقابدار ، وجب به وجب خاک شَهر رو به توبره کشیدم… دختری که نزدیک بود با سُم های اسبم زیرش بگیرم و اون حالا با چشمهای سیاه بی صاحبش ، خواب رو برام حَروم کرده…!   اون لعنتی از مَـن یه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عاشک از الهام فتحی

    خلاصه رمان:     عاشک…. تقابل دو دین، دو فرهنگ، دو کشور، دو عرف، دو تفاوت، دو شخصیت و دو تا از خیلی چیزها که قراره منجر به ……..   عاشک، فارسی شده ی کلمه ی ترکی استانبولی aşk و به معنای عشق هست…در واقع می تونیم اسم رمان رو عشق هم بخونیم…     به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بیراه عشق

    خلاصه رمان :       سها دختری خجالتی و منزوی که با وعده و خوشی ازدواج می‌کنه تا بهترین عروس دنیا بشه و فکر می‌کنه شوهرش بهترین انتخابه اما همون شب عروسی تمام آرزو های سهای قصه ما نابود میشه … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سوگل
سوگل
2 سال قبل

من نزدیک ۱۰ تا پارت میشه که نخوندم
ولی واقعا توی این مدت خیلی خوب پیش رفته عالی بود❤

مهتاب
مهتاب
2 سال قبل

کمهههه😭😭😭
لطفا بیشتر پارت بزار یا پارت هارو طولانی تر کن🥺🥺🙏🏻😭

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x