رمان رسپینا پارت 144 - رمان دونی

رمان رسپینا پارت 144

برای اینکه بتونم کمی به خودم بیام زیر دوش مونده بودم و لباسام خیس به تنم چسبیده بود ، با همون لباس خیس روی پارکت های پذیرایی و کنج خونه دراز کشیدم و جنین وا تو خودم جمع شدم ، نگران بودم … نگران رادان … جواب تلفنشو نمیداد و من جز نگرانی کاری نمیتونستم با چیزی که دیده بودم حتی میترسیدم بخوام تنها جایی برم …

کلی سوال تو ذهنم جاگیر شده بود ، کی اینکارو کرده بود و چرا ؟

به چه علت ؟ و مهمتر از همه چرا رادان بهش این اجازه رو میده ؟

این سوالا تو ذهنم پررنگ و پررنگ تر میشد ، اگه کارِ رقیب باشه ، رادان به هیچ وجه اجازه نمیداد جون منو خودش در خطر باشه ، یا خودش ساکتش میکرد یا تحویل قانون میداد

تنها دشمن مشترکمون امیر بود اما ….

امیر خارج بود و جرعت این کارو نداشت اونم وقتی بخاطر اختلاس و دزدی ، پلیس ایران دنبالش بود ، اگه همچین چیزی بود بدون هیچ شکی میدونستم که رادان با نفوذی که داره برش میگردونه و تحویلش میده به پلیس

تک تک این سوالا ، اتفاقا ، فکرا اذیتم میکرد اما باید میفهمیدم که کاره کیه

کی داره باهامون بازی میکنه

چرا رادان اجازه میده و جواب همه ی اینا دست یه نفر بود ….. یه نفری که نیست تا بپرسم سوالامو .

تنها کاری که میتونستم کنم انتظار بود ، هرطور شده امشب باید میفهمیدم .

 

خونه توی تاریکی فرو رفته بود و من حتی تلاشی برای روشن کردنش نداشتم ، چشمم به تاریکی عادت کرده بود و سرمای پارکت به بدنم منتقل شده بود جوری که از لرز داشتم و دندونام به هم میخورد .

 

با باز شدن در چشمام رو به در دوختم ، خودش بود و یه پلاستیک توی دستش بود ، تعجبش توی تاریکی هم برام واضح بود

زیاد طول نکشید که صدام زد

_ رسپینا ، عزیزم …. خونه ای؟

و همزمان برقارو روشن کرد که چشمام اذیت شد و تنها حرکتم گرفتن دستم روی چشمام بود

با روشن شدن فضای خونه منو دید و با عجله اومد سمتم

_ رسپینا … خوبی ؟!

چشمام به نور عادت کرده بود ، بی جواب خیره شدم بهش

انگار با دیدن خیسی موهام و شالی که روی گردنم بود تازه پی به خیس بودن لباسام برده بود

_ این چه حالیه ؟

و عجله ای بلندم کرد که خودمو عقب کشیدم

_ از بیمارستان میای ؟

_آره قربونت بشم ، نگران نباش ، حالش خوب بود ، بهترم میشه

_ کار کی بود ؟

_ نمیدونم

_ نمیدونی ؟ تو … نمیدونی؟

جدی شده بود

_ گفتم که نمیدونم

خواستم حرفی بزنم که نذاشت

_ جا این حرفا بلند شو یه دوش آب گرم بگیر لباس گرمم بپوش تا سرما نخوردی، بعدش باهم شام بخوریم

عصبی هولش دادم ، چون روی یک پا نشسته بود با ضربه ام ازم فاصله گرفت

_ انگار هیچی نشده بشینم شام بخورم؟ برم دوش بگیرم  ؟ جا این حرفا بگو کار کیه

بلند شد رفت سمت آشپزخونه

_ گفتم که نمیدونم

با جوابش بیشتر عصبی شدم و از جام بلند شدم

_ نمیدونی؟ بسه دیگه بسه ، چیو پنهون میکنی ؟ اگه اون محافظت نبود که الان تو روی تخت بیمارستان افتاده بود ، یا شایدم من ، بازم نمیدونی ؟

_ الان وقتش نیست

_ پس کی وقتشه ؟ کی میخوای بگی کار کیه؟ کی میخوای بگی چرا حتی سعی نداری جلوی اون آدم وایسی ؟

برگشت سمتم و با صدای بلند تر از من جواب داد

_ دلیلی نمیبینم بگم ، دنبال این ماجرا نباش ، تمومش کن

گلدون روی میز رو برداشتم و درست کنار پاش پرت کردم

_ چیو تموم کنم ؟ در واقع تو تموم کن این پنهون کاریتو ، چرا نمیخوای بگی ، چرا پنهون میکنی؟

لیوان آبی که توی دستش بود رو متقابلا جلوی پام شکوند

_ یا تمومش کن یا جمع کن برو ، چیزی ندارم که برات تعریف کنم

چشمام رو بستم سعی کردم کمی آروم شم

_ معلومه که میرم … اما از این در که برم بیرون ، به پامم بیوفتی ، التماسمم کنی دیگه نمیخوام ببینمت ، اگه رفتم نمیخوام ببینمت ، صداتو بشنوم ، تو بمون و همین زندگی نکبتیت

کیفم که روی مبل گذاشته بودم و برداشتم و رفتم سمت در

اگه میرفتم برای همیشه میرفتم ، حتی احساسمم باعث نمیشد یه بار دیگه تو زندگیم راهش بدم

_ کجا میخوای بری این موقع شب؟ بیا بشین سرجات

_ میرم جهنم ، بهتر از بودن پیش توعه ، قابل تحمل تر  از پنهون کاریه

_ بیا برو دوش بگیر لباس گرم بپوش بعد حرف میزنیم ، به جون خودت قسم ، به مرگ رها قسم میگم فقط بیا برو .

درموندگیشو حس میکردم اما باید میگفت ، لجبازی رو کنار  گذاشتم و برگشتم…………

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان فلش بک pdf از آنید 8080

  خلاصه رمان : فلش_بک »جلد_اول کام_بک »جلد_دوم       محراب نیک آئین سرگرد خشن و بی رحمی که سالها پیش دختری که اعتراف کرد دوسش داره رو برای نجاتش از زندگی خطرناکش ترک میکنه و حالا اون دختر رو توی ماموریتش میبنه به عنوان یک نفوذی.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ماه مه آلود جلد سوم

  دانلود رمان ماه مه آلود جلد سوم خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن تعطیلات تابستونی به خونه جنگلی هم اتاقیش میره. خونه ای توی دل جنگلهای شمال. اتفاقاتی که توی این جنگل میوفته، زندگی مها رو برای همیشه زیر و رو می کنه؛ زندگی که شاید از اول برای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سیاه سرفه جلد اول pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:         مهری فرخزاد سال ها پیش به خاطر علاقه ای که به همکلاسیش دوران داشته و به دلیل مهاجرت خانوادش، تصمیم اشتباهی میگیره و… دوران هیچوقت به اون فرصت جبران نمیده و تمام تلاش های مهری به در بسته میخوره… دختری که همیشه توی محیط کارش جدی و منضبط بوده با اومدن نامی بزرگمهر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دردم pdf از سرو روحی

    خلاصه رمان :         در مورد دختری به نام نیاز می باشد که دانشجوی رشته ی معماری است که سختی های زیادیو برای رسیدن به عشقش می کشه اما این عشق دوام زیادی ندارد محمد کسری همسر نیاز که مردی شکاک است مدام در جستجوی کاری های نیاز است تا اینکه… به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آرامش بودنت
دانلود رمان آرامش بودنت به صورت pdf کامل از عسل کور _کور

    خلاصه رمان آرامش بودنت: در پی ماجراهای غیرمنتظره‌ای زندگی شش دختر به زندگی شش پسر گره می‌خورد! دخترانِ در بند کشیده شده مدتی زندگی خود را همراه با پسرهای عجیب داستان می‌گذرند تا این‌که روز آزادی فرا می‌رسد، حالا پس از اتمام آن اتفاقات، تقدیر همه چیز را دست‌خوش تغییر قرار داده و آینده‌شان را وابسته هم کرده

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هیچ ( جلد دوم) به صورت pdf کامل از مستانه بانو

      خلاصه رمان :   رفتن مرصاد همان و شکستن باورها و قلب ترمه همان. تار و پودش را از هم گسسته می دید. آوارهای تاریک روی سرش سنگینی می کردند. “هیچ” در دست نداشت. هنوز نه پدرش او را بخشیده و نه درسش تمام شده که مستقل شود. نازخاتون چشم از رفتن پسرش گرفت و به ترمه

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
hani
hani
2 سال قبل

بابت تاخیر از پارت گذاری متاسفم ، من عمل جراحی داشتم و بیشتر درگیر اون بودم اما از فردا روال زندگیم مثل قبل میشه و هرشب پارت داریم ساعت 10 شب ، و امیدوارم بتونم جبران کنم

Mahsa
Mahsa
2 سال قبل

هانی جان میشه یه پیام بزاری علت این بی نظمیو بگی و این ک کی قراره تموم شه؟؟

Tina
Tina
2 سال قبل

عزیزم زودب زودپارت گذاری کن مثل قبل مرتب خسته شدیم از بی نظمی

TORKI
TORKI
2 سال قبل

چقد دیرررررر

saman
saman
2 سال قبل

واقعا دیگه شورش دراومد قرار بود یه ماه پیش تموم بشه حالاچیییییی 🙄  🙄 

سوگل
سوگل
2 سال قبل

پارت جدید نداریم؟؟؟
یا فقط برای من نمیاد😐

Mahsa
Mahsa
2 سال قبل

بابا تمومش کن بره دیگه
انقد کش اومده حوصلمونو سر برده

سوگل
سوگل
2 سال قبل

این بود پارتی که قرار بود بدید بعد این همه مدت ؟؟؟

Mahsa
Mahsa
2 سال قبل

همین؟؟اونم بعد این همه وقت؟؟

yegane
yegane
2 سال قبل

هانی خانم میش مثل قبل مرتب پارت بدین

دسته‌ها
10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x