رمان رسپینا پارت 146 - رمان دونی

رمان رسپینا پارت 146

نه اون حرفی میزد نه من

من تو فکر حرفاش و تلاش برای هضم چیزهایی که شنیده بودم

اون غرق در گذشته ، کاری که کرده و عذابی که گرفتارشه

حرفاش برام مثل یه کابوس بود

چیزی که تعریف کرده بود با چیزی که الان مقابلمه زمین تا آسمون تفاوتشه

یه آدم خوش گذرون و دختر باز ، یه آدم که چند سال یه رابطه ی دوستی هم نداشته

یه آدمی که با یه زن متاهل تیک میزد ، یه آدم که نگاهش خیره کسی نمیشه ، نگاهش بد نیست کثیف نیست

یه آدم که کل دنیاش پول بود و مادیات ، یه آدمی که مادیات آخرین اولویتشه

تغییر کرده بود ، خیلی هم تغییر کرده بود اما ذهنم به هم ریخته بود

از طرفی حق میدادم به متین ، منم باشم دنبال انتقام میوفتم ، غم برادر کم چیزی نیست

اما از طرفی دیگه معتقد بودم خدا جای حق نشسته و هرکس تاوان بدی که کرده رو میده

و بنده اش نیاز نیست دستشو به خون آلوده کنه یا خطایی بدتر از دیگری مرتکب شه

همونطور که مولوی میگه

چون تو با بد بد کنی فرق چیست؟

_ پاشو برو کمی استراحت کن ، به هیچ چیزی هم فکر نکن ، با فکر کردن تو به این قضایا نه اونا زنده میشن نه گذشته ی من پاک میشه و نه متین بیخیال میشه

بلند شدم و مردد نگاهش کردم

_ نمیخوای جلوی متین رو بگیری ؟

_ نه ، هرکس چیزی که حقشه رو زندگی میکنه و تو زندگی میبینه

_ نمیخوام از کارت طرفداری کنم اما متین ….

_ بیخیال درستش همینه ، حداقل کمی خشمش فروکش کنه

_ اون آدم تا مرگ تورو با چشم نبینه آروم نمیشه .

عمیق نگاهم کرد

_ میترسی از اینکه بلایی سرم بیاد ؟

_میترسم

_ اگه چیزی بشه متین رو میبخشی؟ میگذری ؟

قاطع و سریع جواب دادم

_ نه

_ توام می افتی فکر تلافی ، انتقام ، تو و اون چه فرقی دارین در اون صورت؟

سکوت کردم

_ برو بخواب ، نگران هم نباش من به این زودیا اتفاقی برام نمیوفته ، هرچقدر هم تلاش کنه

اومد سمتم و بغلم کرد

_ به خصوص که مشتاقم زودتر زندگیمو با تو شروع کنم ، هنوز ازت سیر نشدم ، تا تو باشی من چیزیم نمیشه ، چون یه امید یه انگیزه برای ادامه زندگیم دارم

لبخند کمرنگی رو لبم نشست

_ پس حالا که مراقبی ، توام فکرشو نکن و استراحت کن ، روز سختی رو هم گذروندی

 

علاوه بر حس پشیمونی نسبت به گذشته تو نگاهش، یه نگاه خبیثی هم به وضوح دیده میشد

_ من خستگیم فقط زمانی از بین میره که تورو بغل کنم بخوابم ، نظرت ؟

خنده ام گرفت ، کوبیدم تو سینه اش

_ بچه پرو …..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان در پناه آهیر
رمان در پناه آهیر

خلاصه رمان در پناه آهیر افرا… دختری که سرنوشتش با دزدی که یک شب میاد خونشون گره میخوره… و تقدیر باعث میشه عاشق مردی بشه که پناه و حامی شده براش.. عاشق آهیر جذاب و مرموز !     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 /

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تو فقط بمان جلد اول pdf از پریا

  خلاصه رمان :     داستان در مورد شاهین و نفس هستش که دختر عمو و پسر عمو اند. شاهین توی ساواک کار می کنه و دیوانه وار عاشق نفسه ولی نفس دوسش نداره و دلش گیر کس دیگست.. داستان روایت عاشقی کردن و پس زدن نفسه.. و طبق معمول شاهینی که کوتاه نمیاد.     به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان با هم در پاریس

  خلاصه رمان:     داستانی رنگی. اما نه آبی و صورتی و… قصه ای سراسر از سیاهی وسفیدی. پسری که اسم و رسمش مخفیه و لقبش رباته. داستانی که از بوی خونی که در گذشته اتفاق افتاده؛ سر چشمه می گیره. پسری که اومده تا عاشق کنه.اومده تا پیروز شه و ببره. دختری که سر گرم دنیای عجیب خودشه.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مجنون تمام قصه ها به صورت pdf کامل از دل آن موسوی

    خلاصه رمان:   همراهی حریر ارغوان طراح لباسی مطرح و معرف با معین فاطمی رئیس برند خانوادگی و قدرتمند کوک، برای پایین کشیدن رقیب‌ها و در دست گرفتن بازار موجب آشنایی آن‌ها می‌شود. باشروع این همکاری و نزدیک شدن معین و حریر کم‌کم احساسی میان این دو نفر شکل می‌گیرد. احساس و عشقی که می‌تواند مرهم برای زخم‌های

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دارکوب به صورت pdf کامل از پاییز

    خلاصه رمان:   رامین مهندس قابل و باسواد که به سوزان دخترهمسایه علاقه منده. با گرفتن پیشنهاد کاری از شرکتی در استرالیا، با سوزان ازدواج می کنه، و عازم غربت میشن. ولی زندگی همیشه طبق محاسبات اولیه، پیش نمیره و….     نویسنده رمان #ستی و #شاه_خشت     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان همقسم pdf از شهلا خودی زاده

    خلاصه رمان :       توی بمباران های تهران امیرعباس میشه حامی نیلوفری که تمام کس و کار خودش رو از دست داده دختری که همسایه شونه و امیر عباس سال هاست عاشقشه … سال ها بعد عطا عاشق پیونده اما با ورود دخترعموی بیمارش و اصرار عموش به ازدواج با اون همه چی رنگ عوض می

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mahsa
Mahsa
2 سال قبل

یه دیقه شد همش😕

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x