(رسپینا)
سینما خالیِ خالی بود
_کجا دوس داری بشینیم ؟
_وسط بشینیم نه خیلی نزدیک نه خیلی دور
دستشو با فاصله پشت کمرم گذاشت و به سمت صندلی رفتیم و نشستیم خوراکی هارو داد دست من ، و راحت نشست
دوتا فیلم بود یکی درام یکی کمدی و انتخاب رو گذاشت به عهده من که دومی رو ترجیح دادم
دستشو برد بالا و علامت داد و تیتراژ اومد نهنگ عنبر ۲
خوراکی هارو ردیف کردم
_خوراکی مورد علاقت؟ خودت خریدی پیشنهاد خودت بوده دیگه من نباید بگم تعارف نکن و اینا رک باش
لبخند زد
_پفک اولین ترجیحمه
پفک رو برداشتم باز کردم گرفتم سمتش که اشاره داد وسط بزارم
فیلم شروع شد و مشغول شدیم
یه جاهاییش واقعا صدای قهقه هامون بلند شده بود .
با تموم شدن فیلم نگاهم رو پوست خوراکی ها افتاد انقدر غرق فیلم و حس خوبی بودم متوجه نشده بودم
پوستارو ریخت تو پلاستیک و بلند شد
_بریم؟
_بریم
زدیم بیرون ، از دوستش تشکر کرد و خدافظی کردیم.
_ممنون شب خیلی خیلی خوبی بود ، واقعا بهم خوش گذشت
صریح گفت :
_وقتی تو هستی و بودی به منم خوش گذشت ، از فردا تایم خالیتو هماهنگ کن بیای شرکت کارارو از نزدیک ببینی.
_فردا احتمالا بیام ، تو راه مواظب خودت باش خداحافظ
_خداحافظ
موند تا داخل شم ، با لبخند درو بستم ، از خوشحالی دوست داشتم فقط جیغ بزنم با خوشحالی رفتم تو خونه ، یواش در رو باز کرده بودم اگه خواب بودن بیدار نشن ، اما صداشون کل خونه رو برداشته بود و از تو اتاق صداشون میومد ، نمیدونستم سر چی جنگشون شده خواستم برم سمت اتاقشون که با شنیدن صداشون متوقف شدم
_آوا بس کن من تورو میشناسم خواهرمی قُلمی ، هرچیزی که احساس میکنی منم احساس میکنم ، تو عاشق نیستی نمیدونم قصدت چیه چرا داری گند میزنی تو هرچی دوستی تو این ساله
_آرام دست از سرم بردار ، این موضوع به تو ربطی نداره من خودم میدونم چیکار دارم میکنم
_دردت چیه؟ بگو بدونم ؟ خودتم قبول داری عاشق رادان که هیچ حتی دوستشم نداری
_آره آره درست متوجه شدی اما نه دوسش دارم نه عاشقشم ، بهمم درخواست بده رد میکنم ، اما کاری میکنم عاشقشم شه و بخاطر عشقش به من سمت رسپینا نره خوبه فهمیدی؟
_آوا تو کی انقدر رذل و پست شدی؟ تو کی انقدر کثیف شدی که میخوای احساسات دو نفرو بازی بدی ؟ اون آوایی که من میشناختم کو ؟ اون آوایی که آزارش به مورچه نمیرسید
_اون آوا مرد دلیل میخوای ؟ به این عکسا نگاه کن ، باور نکردم بردم نشون دادم گفتن احتمال فتوشاپ ده درصده بازم باور نکردم گفتم رسپینا اینکارو نمیکنه ، اما این صدا رو ویس رو گوش کن، با چیزی که پخش شد مبهوت موندم ، صدا شبیه من بود حتی شبیه که نه صدای من بود ولی من اون حرفارو نزده بودم محال بود
_آوا لیاقت تورو نداره ، من خیلی از اون بهترم دوست دارم بیا باهم باشیم نمیذارم کسی متوجه شه ، کمکت میکنم به هدفت برسی تسلط زیادی روی آوا و آرام دارم نظرت چیه؟
خشکم زده بود هرچی خوشحالی بود پر کشید جاشو داد به شوک و ناراحتی
_آرام من اینو شنیدم چه حالی پیدا کردم بنظرت؟ صدای رسپینا رو بهتر و بیشتر از همه میشناسم ، من چیکار کردم که لایق این باشم؟ هربار خواستم ردش کنم یادم اومد نیومد نامزدیم هی بهونه آورد ، هی میخواست من نامزدیو بهم بزنم اینو بذارم پا چی؟
صدای گریه اش که پیچید کنار دیوار اتاقش سر خوردم ، از خودم دفاع میکردم نمیذاشتم اینطور بمونه ، متهم بمونم اما توان هیچی رو نداشتم
صدای مبهوت آرام رو شنیدم
_من .. من نمیدونم این چیه اما … امیر به رسپینا پیشنهاد داد …نمیدونست من خونه ام چون قرار بود با تو بیام اما دل درد گرفتم نیومدم … اون اومد سراغش به رسپینا گفت باهاش باشه ، اینم… اینم ساختگیه احتمالا ، عکسا مال همون روزه فتوشاپ نیست اما تو زاویه ای گرفته شده که متهم رسپینا باشه نه خودش … اون روز دشمنی نداشتن که بخواد عکاس بیاره … قطعا از قبل نقشه داشته .
با حرفای آرام ذره ذره یادم اومد حتی تهدیدم کرده بود جلو اشکامو نگرفتم بلند شدم رفتم تو اتاق
_اون صدا ، شبیه من بود حتی میشه گفت صدای من بود اما من همچین کاری نمیکنم آوا ، نقشه اس ، خودت بهتر میدونی چقدر ازم عصبی بود بخاطر کاری که کردم ، بخاطر اون ویدیو ، صحنه سازیه من محاله اینکارو کنم ، میخواستم پیشنهادی که بهم داده رو بهت بگم اما آرام نذاشت گفت نه گفت بزار دستش با یکی دیگه رو شه
نگاهشون سمت من بود آرام ادامه داد
_من سر همین ازت خواستم بری سوپرایزش کنی ، کسی که تا این حد پیش بیاد قطعا گندش از یه جا دیگه درمیاد.
آوا فقط نگاه میکرد خودمو کشوندم سمتش
_آوا باورم کن، نامزدیت نیومدم چون نتونستم ازش بدم میومد چون این کارو کرده بود.
گوشیمو دستم گرفتم
_شمارشو بگو
زیرلب شماره رو گفت
_بفرمایید
صدای خوده کثیفش بود
_تو چیکار کردی مرتیکه ؟ چی به آوا گفتی که منو متهم به خیانت کرده؟
پرید تو حرفم
_کاری کردم که باورت نکنه ، هرچقدر میخوای تلاش کن اون دیگه باورت نداره
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
مرتیکه دیوونه چی بهش میرسه از این کارا جز اینکه ابرو خودشو بیشتر ببره 😐 ینی ینی میخواد میونه اینارو بهم بزنه
آخییییش اصن دوس نداشتم آوا و رسپینا واسه رادان میونشون شکراب شه🥲😂
هعیییییییییی
من دیگه قلبم نمیکشه
دیگه بسمه
از صبح واسه گلاویژ و عماد عررررر زدم
بعدش واسه هومن
بعدش واسه یزدان
دیگه نمی تونم خدایی
این وسط فقط غزال یه ذره حالمو خوب کرد
وای چقد کثیفه این امیر
نویسنده جان امیر رادانو فلج میکنه
نمیدونم پیش بریم ببینیم چی میشه
پسره ی آشغاااال عوضی گوه زد به رفاقت چندین و چند سالشون مطمئم فلجی رادانم کار امیر پدر سگهه هرزززززههه ی آشغااال
اره
مگه رادان فلجه؟
اره دیگ پارت 1 گفتم
تو حکایت “دیشب تا صبح براش قصه لیلی و مجنون رو گفتم صبح پاشد گفت لیلی زن بود یا مرد ؟” رو به تصویر میکشی