رمان رسپینا پارت 109

0
(0)

 

_زودتر ببین کار کی بوده ، این فکرا منو دیوونه میکنه
_پاشو برو داخل تو ، من پیگیر میشم فقط …. شماره ای که این عکسارو فرستاده و چه اَپی بوده رو بپرس
گوشی راحیل که دستم بود رو باز کردم ، رمزش رو بلد بودم ، وارد شدم نگاه کردم ، برام مهم نبود حریم شخصیه یا نه ، باید متوجه میشدم کار کیه
_این شماره اس ، اما مجازیه ، توی تلگرامه ، آیدی نداره فورواردش بسته اس ، حتی اسم هم نداره یه نقطه اس و پروفایلی هم نداره .
گوشیش رو درآورد و شماره رو ثبت کرد
_تو برو داخل من پیگیر میشم الان
نمیخواستم برم داخل
_نه ، میمونم تا مشخص شه …. که .. کار کیه.
_موندنت اینجا فایده نداره عزیزم ، به این زودی که ردش زده نمیشه ، من همینجا بمونم بهتره ، تو پیش خانوادت باش .
با حرفش تازه دو هزاریم افتاد که نمیخواد تو این شرایط بیاد داخل و بابام خجالت زده شه از این مسائل ، از اینکه انقدر درک داشت یه امید تو قلبم زنده شد
ولی خب دیدن فضای داخل فقط بدترم میکرد
_برم حال خودم بدتر میشه .

دوتایی نشستیم روی تخت توی حیاط
_اگه همچین چیزی به دست تو میرسید چطور میشدی ؟
مکث کرد ، برگشت و خیره نگاهم کرد
_به جنون میرسیدم
زیرلب زمزمه کردم
_با جنون منو زنده میذاشتی ؟ یا توام قصد کشتنمو میگرفتی و میومدی در خونمون …
نذاشت حرفمو ادامه بدم
_من به جنون میرسم اما به هیچ وجه به تو آسیبی نمیزنم ، همچین دیونگی نمیکنم بیام در خونه کسی که دوسش دارم و آبرو و نجابتشو زیر سوال ببرم ، دیوونه میشم همچین اتفاقی بیوفته اما هیچوقت هیچوقت به تو آسیبی نمیرسونم.

فقط خیره نگاهش میکردم ، اگه اینجا نبودیم قطعا بغلش میکردم
_منتظر باش الان میام ، گوشی رو برداشت رفت دورتر از من و مشغول حرف زدن شد ، قطعا نمیخواست من حرفاشو بشنوم ، اما میدونستم برای همین ماجراست
سر و صدای زیادی از خونمون میاد ، بلند شدم به رادان اشاره کردم که میرم داخل و رادان سر تکون داد
با عجله رفتم داخل
رادمهر وسط خونه مونده بود و با داد و بیداد حرف میزد
_به درک که این عکسا برای تک تکتون ارسال شده ، میگم فتوشاپه فتوشاپ ، همچین چیزی نیست ، من خودم بدتر از شمام ، رگ غیرتم داره پاره میشه اما عقلمو از دست نمیدم ، راحیل گناهی نکرده ، یکی داره باهاش بازی میکنه دست از سرش بردارید‌
صدای گریه مامانم بلند شد و با حرفی که زد اینبار من شوکه سرجام موندم
_از کجا میدونی فتوشاپه ؟ اگه واقعی باشه چی ؟ چطور تو در و همسایه سرمو بلند کنم.
نه تنها من بلکه همه خشکشون زده بود ، مامانم چطور میتونست راحیلو مقصر بدونه ؟ راحیلی که هممون شک نداشتیم از برگ گل پاک تره ، سکوت بابام بعد حرف بابام بیشتر جیگرمو خون کرد .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mahsa
Mahsa
1 سال قبل

یاد گلاویژ افتادم ک از گلم پاک تر بود😂

El...
1 سال قبل

الهییییی بگردم
رسپینا بیچاره

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط El...
Dliver
Dliver
پاسخ به  El...
1 سال قبل

چرا رسپینا بیچاره آبجیش

El...
پاسخ به  Dliver
1 سال قبل

اون ک اره واقعا
ولی رسپینا ک فک میکنه تقصیر اونه

دسته‌ها

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x