رمان رسپینا پارت 37 - رمان دونی

 

لبام رو زیر دندونم گرفتم
_ ببخشید مزاحمت شدم اما به کمکت نیاز دارم
صداش خنثی بود و نمیشد چیزی حدس زد
_ اگه بتونم کمکت کنم حتما کمک میکنم ، بگو
_نامزد سابق امیر اینجاست میای سراغم؟
صداش کمی نگران شد
_ خوبی الان ؟ کاری نکرده ؟
_ نه نه ، کاری نکرده اگه میتونی لطفاً بیا همه چیو توضیح میدم
قطعاً شک کرده بود که چرا کاری باهام نداشته اما من میدونستم ، میخواد همه جا منو شریک جرم نشون بده
_ زیاد دور نیستم حدود ۳۰ _ ۴۰ دقیقه دیگه میام .
_باشه ، منتظرتم ، مرسی بابت لطفت
_خواهش میکنم ، کاری نمیکنم ، خداحافظ
_خدانگهدار .
به آرام اشاره دادم
_برو حاضر شو اگه میخای بیای
دو دل نگاهم کرد ، من با عرفان میرفتم چیزیم نمیشد ، اینکه آوا با امیر تنها تو خونه بمونه میترسید
_نمیخواد بیای ، بمون پیش آوا ، من با عرفان قراره برم چیزی نمیشه
_میخوام بیام اما یکم نگرانم
_ حق داری ، بمونی شاید بهتر باشه ، فقط کمکم کن وسایلمو ببرم پایین
لبخند کم جونی زد و وسایل رو همه رو بردیم جلوی در اصلی و امیر و آوا فقط تو سکوت نگاه کردن
با سرد ترین حالت ممکن برگشتم سمت آوا و گفتم :
_ محضر بگیر بریم سند رو بزنم به نامت و تاریخش و محضرشو بگو آرام بهم بگه
نگاهمو برگردوندم سمت امیر
_ اینکارت بی جواب نمی مونه مطمئن باش ، من هیچ قدرتی در برابر تو ندارم اما خدا خودش جای حق نشسته ، هربار هر بلایی سرت اومد قبل اینکه برگردی بگی بخاطر کدوم گناه و کارم ، این روزا این دروغا این حرفای مضخرفت رو به یاد بیار
پوزخند زد
_ نقشمون مشخصه عزیزم ، کمتر تو نقشت فرو برو
دندونامو از حرص روی هم فشار دادم و اهمیت ندادم به حرفش
وسایل جلوی در بود با صدای بوق ماشین در رو باز کردم ، عرفان با دیدن وسایلم هنگ کرد ، اما زود پیاده شد اومد کمکم
_ شرمنده به توهم زحمت دادم ، مجبور بودم و تو اومدی به ذهنم که میتونی کمکم کنی
_انقدر تعارف نکن ، میدونی که اگه زحمت بود نمیومدم ، این همه وسیله ، کجا میری حالا؟
آدرس رو دادم و کیفم رو روی پام جا به جا کردم
_چرا اون همه وسیله برداشتی ؟
_نیمی از خونه که به نامم بود رو فروختم به آوا
ابروهاش رو داد بالا
_پس مشکل جدی بوده که سهمتو به زودی فروختی
بقیه راه در سکوت سپری شد اما هرچی نزدیک تر میشدیم اخمای عرفان بیشتر درهم میشد نزدیک ساختمون که شدیم اشاره دادم
_همین ساختمونه ، مرسی
_کدوم طبقه و واحد ؟
_طبقه ۸ واحد ۱۶
_اینکه … به اسم یکی دیگست ، میشناسیش؟
تعجب کردم از اینکه عرفان خبر داشت
_ آره از یکی دیگست
نیازی ندیدم دیگه توضیح بدم ، چون تنها چیزی بود که محال بود توضیح بدم .
_ از آشناهاشی؟ همونی هستی که براش مهم بودی ؟ نگرانت بود قبل رفتنش؟ همونی که میترسید بلایی سرت بیاد؟
همه اینا رو زیر لب گفت و شنیدم اما جوری وانمود کردم که نشنیدم ، با تک تک حرفاش بغض کردم و بزرگ و بزرگتر شد ، تنها چیزی بود که اشکم رو درمیورد …

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان کلبه های طوفان زده به صورت pdf کامل از زینب عامل

      خلاصه رمان:   افسون با تماس خواهر بزرگش که ساکن تهرانه و کلی حرف پشت خودش و زندگی مرموز و مبهمش هست از همدان به تهران میاد و با یک نوزاد نارس که فوت شده مواجه می‌شه. نوزادی که بچه‌ی خواهرشه در حالیکه خواهرش مجرده و هرگز ازدواج نکرده. همین اتفاق پای افسون رو به جریانات و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نارگون pdf از بهاره شریفی

  خلاصه رمان :       نارگون، دختری جوان و تنها که در جریان ناملایمتی های زندگی در پیله ی سنگی خودساخته اش فرو رفته و در میان بی عدالتی ها و ناامنی های جامعه، روزگار می گذراند ، بازیچه ی بازی های عجیب و غریب دنیا که حال و گذشته ی مبهمش را بهم گره و آینده اش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آخرین این ماه به صورت pdf کامل از مهر سار

          خلاصه رمان :   گاهی زندگی بنا به توقعی که ما ازش داریم پیش نمیره… اما مثلا همین خود تو شاید قرار بود تنها دلیل آرامشم باشی که بعد از همه حرفا،قدم تو راهی گذاشتم که نامعلوم بود.الان ما باهم به این نقطه از زندگی رسیدیم، به اینجایی که حقمون بود.   پدر ثمین ناخواسته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دریچه pdf از هانیه وطن خواه

خلاصه رمان :       داستان درباره زندگی محياست دختری كه در گذشته همراه با ماهور پسرداييش مرتكب خطايی جبران ناپذير ميشن كه در اين بين ماهور مجازات ميشه با از دست دادن عشقش. حالا بعد از سال ها اين دو ميخوان جدای از نگاه سنگينی كه هميشه گريبان گيرشون بوده زندگيشون رو بسازن..     به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رویای انار
دانلود رمان رویای انار به صورت pdf کامل از فاطمه درخشانی

    خلاصه رمان رویای انار :   داستان سرگذشت زندگی یه دختر عمو و پسر عمو هست که خیلی همدیگه رو دوست دارن و با هم قول و قرار ازدواج گذاشتن اما حسادت بقیه مانع رسیدن اون ها بهم میشه ، دختر قصه که تنهاست به اجبار بقیه ، با یه افغانی ازدواج می کنه و به زور از

جهت دانلود کلیک کنید
رمان عشق صوری پارت 24
دانلود رمان خفقان

    خلاصه رمان:         دوروز به عروسیم مونده و باردارم عروسی که نمیدونه پدر بچه اش کیه دست میزارم روی یه ظالم،ظالمی که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 2.8 / 5. شمارش آرا 5 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سوگل
سوگل
2 سال قبل

کم بود ولی اینکه روزی دو تا پارت میزاری خوبه💕😊

Fatemeh zahra
Fatemeh zahra
2 سال قبل

یه سوال ؟این خونه برای کی هست که عرفان میشناسه قست های قبلم فقط اشاره کرده که با یکی داخل این خونه بوده و..
در قسمت های قبل اشاره شده؟که من نخوندم؟

Hani
Hani
2 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh zahra

نه اسمی اورده نشده ، امشب یه اشاره کوچولو بهش زده میشه ، اما موضوعش کامل پارت فردا ساعت ۱۰ صبح مشخص میشه

تیام
تیام
2 سال قبل

کمههههههههه بیشترش کن لطفاااااااااا

دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x