رمان سال بد پارت 25 - رمان دونی

 

 

با اینکه لحنم محکم و قاطع بود ،ولی عمو رضا مصرانه تلاش کرد تغییر عقیده بدهم :

 

– اینجا قراره کسی استقلال شما رو زیر سوال ببره ؟! کسی قراره کاری به کارتون داشته باشه ؟!

 

عصبی کف دستم را روی پیشانی ام کشیدم :

 

– عمو جان ، لطفا …

 

– ما الان به مستاجرای عمه هات کاری داریم که بعدا با شما کار داشته باشیم ؟! … الان شب و روز در خونه شونیم ؟!

 

– عمو جون … برای شما چه فرقی می کنه که من و شهاب اینجا باشیم یا دو کوچه پایین تر ؟ … به خدا سفر قندهار قرار نیست بریم !

 

زن عمو از خشم هیس هیسی کشید :

 

– سفر قندهار هم می بریش !

 

هاج و واج شدم که عمو رضا به او چشم غره ای رفت :

 

– خانم جان … هیچی نگو لطفا !

 

و بعد با دستپاچگی بابا را انداخت وسط :

 

– خب تو یه چیزی بگو علی اکبر ! ما که بدِ این بچه ها رو نمی خوایم ! تو خودت دوست نداری دختر یکی یه دونه ات پیشت باشه ؟

 

بابا اکبر به نوبه ی خودش تلاش کرد تلخ زبانیِ زن عمو را جبران کند :

 

– علیرضا جان … من خوشم با خوشی بچه ها ! هر جایی که دلشون می خواد برن زندگی کنن ! من نمی خوام وبال زندگی دخترم بشم !

 

 

 

 

زن عمو ناباورانه به بابا اکبر نگاه کرد … انگار باورش نمی شد بابای کم حرف و خجالتیِ من چنین طعنه ی سنگینی به او زده باشد . بعد عضلات صورتش چنان منقبض شد که احساس می کردم دوست دارد کف زمین تف بیاندازد !

 

– من … دور از شهاب … نمی تونم زندگی کنم ! همین و بس !

 

عمو رضا باز هم به او تشر رفت :

 

– سوده جلوی زبونت رو بگیر ! تو رو هم مثل شادی باید می فرستادم بری ؟!

 

سوده دست هایش را عمود کرد روی دسته های مبل ، با غیظ و نفرت ادامه داد :

 

– اصلا کسی از مستقل شدن حرف می زنه که واقعا مستقل باشه … نه شهابی که هنوز دستش توی جیب باباشه …

 

انگار صاعقه زد وسط جمجمه ام … تکان سختی خوردم ! … عمو رضا خشمگین تر از قبل صدایش را بالا برد :

 

– سوده !

 

– چرا نمی گی بهشون رضا ؟ رو در بایسی داری یا ازش می ترسی ؟!

 

چشم هایش را دوخت به چشم های مات من … ادامه داد :

 

– می خواید مستقل بشید آیدا جان ؟ … خیلی خب بفرمایید ! ولی دیگه از عمو رضا توقع پول پیش خونه و پول عروسی و این خاصه خرجیا رو نداشته باشید ! چون من نمی ذارم …

 

و روی “من” تاکید ویژه کرد … .

 

 

 

 

 

 

هاج و واج مانده بودم چه جوابی به او بدهم ، ولی دلم برای خودمان می سوخت ! برای من و شهاب … که ناچار بودیم این شرایط را تحمل کنیم !

 

به بابا اکبر اینهمه رک بودنِ زن عمو برخورده بود … صورتش کمی سرخ و گداخته به نظر می رسید .

 

– این حرفا چیه زن داداش ؟ … یه جوری حرف می زنی انگار با دخترِ دشمنت داری حرف می زنی ! ما اگه از این بچه ها حمایت نکنیم ، پس کی باید حمایت کنه ؟!

 

– جوش نیار برادر ! سوده یه چیزی می گه …

 

– میگه علیرضا جان ! میگه ، ولی هزار معنی پشت حرفاش داره !

 

صاف زل زد توی چشم های زن عمو … ادامه داد :

 

– زن داداش راستش رو بگو به من … به این وصلت راضی نیستی ؟ نمی خوای آیدای من عروست بشه ؟! … خب واضح بگید که ما هم تکلیف خودمون رو بدونیم !

 

عمو رضا بر افروخته پاسخ داد :

 

– این چه حرفیه علی اکبر ؟ دهنت رو آب بکش ! راضی نیستیم یعنی چی ؟ … این بچه ها مال همن !

 

مکث کرد … بعد کلافه و عصبی دستش را در هوا تکان داد :

 

– اصلا … دیگه در موردش حرف نزنیم ! من گفتم چند نفر آدم عاقل و بالغیم … بشینیم تصمیممون رو یکی کنیم ! … که طبق معمول سوده خانم کاسه کوزه رو بهم ریخت !

 

و چنان چشم غره ای به او رفت که زن عمو خودش را از ترس جمع کرد … .

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 9

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان مارتینگل

    خلاصه رمان:         من از کجا باید می‌دونستم که وقتی تو خونه‌ی شوهرم واسه اولین بار لباس از تنم بیرون میارم، وقتی لخت و عور سعی داشتم حرف بزرگترهارو گوش کنم تا شوهرم رو تو تخت رام خودم کنم؛ یه نفر… یه مرد غریبه تمام مدت داشت منو از دوربین‌های تعبیه شده تو خونه، دید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رز سفید _ رز سیاه به صورت pdf کامل از ترانه بانو

  خلاصه رمان:   سوئیچ چرخوندم و با این حرکت موتور خاموش شد. دست چپمو بالا اوردم و یه نگاه به ساعتم انداختم. همین که دستمو پایین اوردم صدای بازشدن در بزرگ مدرسه شون به گوشم رسید. وکمتر از چندثانیه جمعیت حجیمی از دختران سورمه ای پوش بیرون ریختند. سنگینی نگاه هایی رو روی خودم حس می کردم که هراز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پیاده رو خلوت خیابان ولیعصر به صورت pdf کامل از بابک سلطانی

        خلاصه رمان:   ماجرا از بازگشت غیرمنتظره‌ی عشق قدیمی یک نویسنده شروع می‌شود. سارا دختری که بعد از ده سال آمده تا به جبران زندگی برباد رفته‌ی یحیی، پرده از رازهای گذشته بردارد و فرصتی دوباره برای عشق ناکام مانده‌ی خود فراهم آورد اما همه چیز به طرز عجیبی بهم گره خورده.   رفتارهای عجیب سارا، حضور

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نقطه کور

    خلاصه رمان :         زلال داستان ما بعد ده سال با آتیش کینه برگشته که انتقام بگیره… زلالی که دیگه فقط کدره و انتقامی که باعث شده اون با اختلال روانی سر پا بمونه. هامون… پویان… مهتا… آتیش این کینه با خنکای عشقی غیر منتظره خاموش میشه؟ به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قمار جوکر
دانلود رمان قمار جوکر به صورت pdf کامل از عطیه شکری

    خلاصه رمان قمار جوکر :   دخترک دو قدم به عقب برداشت و اخم غلیظی کرد: از من چی می خوای؟ چشمان جوکر برق عجیبی زد که ترس را به دل دخترک راه داد: می خوام نمایش تو رو ببینم سرگرمم کن! – مثله این که اشتباه گرفتی نمایش کار توعه نه من! پسرک جوکر پشت دست دختر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه )

    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده نیلا که نمی‌خواست پدر و مادرش غم ترک شدن اون

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
عرشیا خوب
عرشیا خوب
1 سال قبل

شهاب عاشق ایداست سوده داره میمیره

رضا میر
رضا میر
1 سال قبل

خدایی خوبه تو خونواده ما از این خواهر شوهر مادر شوهرا نیس مامان بزرگ من ک با زنداییام از داییامم راحت تره، من اگه بخوام ازدواج کنم خوانواده طرف اینجوری باشه دیگه اسم طرفم نمیارم😑

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x