رمان سال بد پارت 6 - رمان دونی

 

 

از دستش حرصم گرفت … نمی دانستم این حرص به خاطر کارهای خودش بود یا مادرش ! ولی هر چه که بود برای چند ثانیه مغزم از کار افتاد و تصمیم گرفتم با او سرد باشم !

 

لیوان دسته دار را پر از چای کردم و با قندان چوبی چرخیدم که به سمت بابا بروم ‌… که با شهاب سینه به سینه شدم .

 

– هیع !

 

– احوالِ آیدا خانم ؟ … رو به رشدی ؟!

 

لبخندی روی لب هایش و توی نگاهش بود که خیلی خیلی جذابش می کرد ! نفسی گرفتم و بوی عرق تنش را با عشق در ریه هایم فرو بلعیدم … ولی با نقاب سردی ام جوابش را دادم :

 

– خوبم !

 

و از کنارش رد شدم و لیوان چای را به بابا سپردم .

 

باز برگشتم که به سمت دخترها بروم … شهاب دنبالم آمد .

 

– نه … انگار خیلی هم خوب نیستی ! … تحویل نمی گیری منو ماهِ قشنگم !

 

نقطه ضعفم را می دانست … شهاب بود دیگر ! هر وقت این تعبیر را در موردم به کار می برد ، قلبم می لرزید !

 

سر جا ایستادم و بلاخره لبخند زدم . شهاب گفت :

 

– ای جان … چه قشنگ می خندی !

 

و دست جلو آورد و لپم را کشید .

 

از گوشه ی چشم متوجه سوده خانم بودم که به حالت هیستریک ما دو نفر را زیر نظر داشت . او در حالت عادی هم چشم دیدنم را نداشت … وای به وقتی که شهابِ دردانه اش جلوی چشم هایش به من ابراز علاقه می کرد !

 

 

 

گفتم :

 

– کجا بودی ؟!

 

– باشگاه بودم … ظهر بهت گفتم که !

 

– آخه تا این وقت شب ؟!

 

– با بچه ها مشغول صحبت شدیم … یکم دیر شد …

 

یک لحظه مکث کرد … و بعد پرسید :

 

– برای همین ناراحتی ازم ؟!

 

پووفی کشیدم و موهای تازه کوتاه شده ام را زیر شالم فرستادم :

 

– من که نه … ولی مامانت انگار ناراحت بود که تلفنشو جواب نمی دادی ! برو از دلشون در بیار !

 

و با لبخندی خیر خواهانه … .

 

شهاب بدون اینکه نیش کلام و طعنه ی من در موردِ سوده خانم را متوجه شود ، به سمت مادرش رفت و با لحنی خوشایند و صلح طلب گفت :

 

– چاکرِ مامان خانمی هم هستم ! قربونش هم میرم !

 

چشم غره ای که سوده خانم به لبخند من زد و جمله ی “خدا نکنه” ای که گفت … و بعد شهاب که صورت مادرش را بوسید .

 

داشتم نگاهشان می کردم که هستی سقلمه ای به پهلویم کوبید و بغل گوشم آهسته گفت :

 

– واقعاً که فتنه ای آیدا ! خدا به زن دایی صبر بده با این عروس مارمولکش !

 

– چیکار کردم مگه ؟!

 

– خودت می دونی چیکار کردی !

 

و غش غش خندید . من هم لبخندی زدم . حالا که شهاب آمده بود حس می کردم خیلی ناگهانی دلشوره و ناراحتی و بغضم بر طرف شده ! آنقدر سر خوش و شادمان بودم که دوست داشتم از روی بوته ی آتش بپرم و هورا بکشم !

 

 

 

شادی خودش را برای برادرش لوس کرد :

 

– داداش … بشین برات چای بریزم !

 

شهاب گفت :

 

– نه ، باید اول دوش بگیرم !

 

و بعد رو به من اضافه کرد :

 

– ماه خانم یه لحظه باهام بیا !

 

حرارت را زیر پوستم حس می کردم . می دانستم برای چه صدایم کرده … لابد او هم اندازه ی من دلش ضعف می رفت برای چند دقیقه عشقبازی !

 

دلم می خواست به طرفش بدوم و روی کولش سوار شوم . ولی به سختی خونسردی ام را حفظ کردم و با متانت به طرفش رفتم . نگاهِ پر حرص و التهاب سوده و شادی را ندیده روی شانه هایم حس می کردم … بعد صدای سوده را شنیدم :

 

– دیگه دیر وقته ! به نظرم ما هم بریم بالا سفره ی شام رو پهن کنیم … تا وقتی شهاب دوش گرفت ، غذا رو بکشیم !

 

***

 

توی آشپزخانه ی زن عمو سوده می چرخیدیم و هر کدام کاری انجام می دادیم .

 

هستی مشغول کشیدن ماست توی پیاله ها بود و فافا هم بشقابهای چینی را دستمال می کشید . من هم پای میز ایستاده بودم و ظرف سالاد را با دقت و اشتیاق تزئین می کردم .

 

زن عمو از پشت سرم رد شد و گفت :

 

– مبارک باشه آیدا جان … شادی می گفت موهات رو رنگ زدی !

 

بزاق دهانم را قورت دادم . می دانستم قرار است طعنه ای بشنوم . گفتم :

 

– مرسی زن عمو !

 

– ولی به نظرت بهتر نبود فعلاً دست نگه می داشتی ؟ … برای دختر مجرد خوب نیست یه کارایی رو انجام بده ! … تو و شهاب هم که هنوز عقد نکردین !

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 9

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان حصاری به‌خاطر گذشته ام به صورت pdf کامل از ن مهرگان

  خلاصه رمان:       زندگی که سال هاست دست های خوش بختی را در دست های زمستانی دخترکی نگذاشته است. دخترکی که سال هاست سر شار از غم،نا امیدی،تنهایی شده است.دخترکی با داغ بازیچه شدن.عاشقی شکست خورده. مردی از جنس عدالت،عاشق و عشق باخته. نامردی از جنس شیطانی،نامردی بی همتا. و مردی غرق در خطا،در عین حال پاک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عنکبوت

    خلاصه رمان :         مدرس فیزیک یکی از موسسات کنکور ناپدید می‌شود و با پیدا شدن جنازه‌اش در ارتفاعات شمالی تهران، شادی و کتایون و اردوان و سپنتا و دیگران ناخواسته، شاید هم خواسته پا به قصه می‌گذراند و درست مثل قطعات یک جورجین مکملی می‌شوند برای باز کردن معماهای به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نوای رؤیا به صورت pdf کامل از حنانه نوری

        خلاصه رمان:   آتش نیکان گیتاریست مشهوری که زندگیش پر از مجهولاتِ، یک فرد سخت و البته رقیبی قدر! ماهسان به تازگی در گروهی قبول شده که سال ها آرزویش بوده، گروه نوازندگی هیوا! اما باورود رقیب قدرش تمام معادلاتش برهم میریزد مردی که ذره ذره قلبش‌ را تصاحب میکند.     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هیچ ( جلد دوم) به صورت pdf کامل از مستانه بانو

      خلاصه رمان :   رفتن مرصاد همان و شکستن باورها و قلب ترمه همان. تار و پودش را از هم گسسته می دید. آوارهای تاریک روی سرش سنگینی می کردند. “هیچ” در دست نداشت. هنوز نه پدرش او را بخشیده و نه درسش تمام شده که مستقل شود. نازخاتون چشم از رفتن پسرش گرفت و به ترمه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان از عشق برایم بگو pdf از baran_amad

  خلاصه رمان :   جلد دوم ( جلد اول یکبار نگاهم کن)       نقش ماکان تو این داستان پر رنگ تر باشه و یه جورایی ارشیا و ترنج کم کم می رن تو حاشیه و ماکان و چند شخصیت جدید وارد ماجرا می شن که کلی میشه گفت یجور عشق ماکان رو نشون میده! به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بخاطر تو pdf از فاطمه برزه کار

    رمان: به خاطر تو   نویسنده: فاطمه برزه‌کار   ژانر: عاشقانه_انتقامی     خلاصه: دلارام خونواده‌اش رو تو یه حادثه از دست داده بعد از مدتی با فردی آشنا میشه و میفهمه که موضوع مرگ خونواده‌اش به این سادگیا نیست از اون موقع کمر همت میبنده که گذشته رو رازگشایی کنه و تو این راه هم خیلی‌ها کمکش

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
🙃...یاس
🙃...یاس
1 سال قبل

حمایت از رمانهای خاله فاطی😎
#هشتک_حمایت_❤

همتا
همتا
1 سال قبل

اه اه چقدر چندشن خوارمادر شهاب

Ebrahim Talbi
Ebrahim Talbi
1 سال قبل
پاسخ به  همتا

هرچی نباشه مادر شوهر دیگه 😂

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x