رمان سکوت تلخ پارت 17 - رمان دونی

 

 

 

 

پس از رفتن جاوید دوش کوتاهی گرفت

 

پای میز آرایشش نشست و مشغول شد

 

کارهای پوستش را انجام داد ، خط چشمی که چشمانش را کشیده تر نشان میداد کشید و سپس رژ لب سرخش را به روی لبهایش زد

 

سبک کلاسیک آرایشش را دوست داشت

 

زیبا شده بود

 

لبخندی از سر رضایت زد و از پشت میز برخواست ..

 

لباس تن زد ..

 

شال مشکی رنگش را روی سر انداخت ..

 

سوئیچ ماشینش را برداشت و بی توجه به سوال های جمشید که طبق گفته میرزا وظیفه زیر نظر گرفتن مانلی را داشت با گفتن اینکه با هاکان قرار دارد خود را از گیر و بند او خلاص کرد.

 

هاکان خواسته بود دنبالش بیاید اما خود نپذیرفته بود

 

همینش مانده بود با سارا در یک ماشین بنشیند

 

آن هم صندلی عقب!

 

محال ممکن بود ..

 

به سمت کافه ای که هاکان آدرسش را داده بود راند ..

 

از ماشین پیاده شد .

 

نگاهی به دور و بر انداخت و به سمت کافه پیش رفت

 

وارد که شد چشم میان جمعیت چرخاند

 

کلافه خواست تلفن همراهش را از جیب بیرون کشد و با هاکان تماس بگیرد که نگاهش به مردی که دست دور شانه های یک زن انداخته و میخندید افتاد

 

#پارت_شصت‌وپنج

 

لحظه ای ایستاد

 

اما سپس به خود آمد و به سمتشان قدم برداشت

 

اگر یکی از بیرون به زندگیشان نگاه میکرد

 

واقعا شرایط مسخره ای بود

 

او آمده بود تا دوست دختر نامزد و همسر آینده اش را ببیند

 

آمده بود تضمین دهد که هاکان فقط برای آن دختر است و او هیچ علاقه و حسی به آن مرد ندارد..

 

نزدیک میز که شد هاکان با دیدنش لبخند زد و از روی صندلی بلند شد

 

با برخاستن هاکان سارا نیز با اکراه برخاست.

 

نگاهی به زن ایستاده در کنار هاکان انداخت

 

موهای طلایی و بلند …

پوستی سفید و چشمانی عسلی …

 

بینی اش انگار عملی بود

 

یعنی آنطور به نظر میرسید

 

اما درکل واقعا زیبا بود .

 

خیره به چشمان دخترک دست پیش میبرد

 

سلام میکند و سارا نیز متقابل دستش را فشرده و با تبسمی که تشخیص مصنوعی بودن آن سخت نبود جواب سلامش را میدهد.

 

#پارت_شصت‌وشش

 

روی صندلی مقابل آنها می نشیند ..

 

نگاه سارا خیره اش بود

 

دخترک چشم و ابرو مشکی بود …

 

چهره اش برخلاف انتظاری که داشت به شدت زیبا و دلنشین بود

 

آنطور که هاکان از یک چهره معمولی حرف زده بود ، نبود!

 

تمام اجزای صورتش متناسب و زیبا بود

 

موهایش

 

چیزی که بیش از همه توجهش را جلب کرده بود همان فر های مشکی رنگ افتاده روی صورتش بود.

 

استرس داشت

 

حالا فکر از دست دادن هاکان قوی تر شده بود

 

نمیخواست این دختر پا به زندگی او بگذارد..

 

 

ابرو میکشد درهم

 

دلیلی نداشت لبخند بزند و روی خوش نشان دهد

 

سارا چهره درهم میکشد و هاکان بی توجه به او خطاب به مانلی میپرسد

 

– خواستی بیای کسی گیر نداد بهت؟

 

با شنیدن صدا سر پایین افتاده اش را بالا کشید و خیره در نگاه مرد مقابلش جواب داد

 

– نه …کسی چیزی نگفت

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 172

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ماهت میشم pdf از یاسمن فرح زاد

  خلاصه رمان :       دختری که اسیر دست گرگینه ها میشه یاسمن دختری که کل خانوادش توسط پسرعموی خشن و بی رحمش قتل عام شده. پسرعمویی که همه فکر میکنن جنون داره. کارن از بچگی یاسمن‌و دوست داره و وقتی متوجه بی میلی اون نسبت به خودش میشه اونو مثل برده تو خونه‌اش چند سال زندانی میکنه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یکاگیر

    خلاصه رمان:         ارمغان، تکنسین اتاق عمل که طی یه اتفاق مرموز از یک دختر خانواده دوست و برونگرا، تبدیل به دختر درونگرا که روابط باز با مردها داره، میشه. این بین بیمار تصادفی توی بیمارستان توجه‌اش رو جلب می‌کنه؛ طوری که وقتی اون‌و چند روز بعد کنار خیابون می‌بینه سوارش می‌کنه و استارت آشناییش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ما دیوانه زاده می شویم pdf از یگانه اولادی

  خلاصه رمان :       داستان زندگی طلاست دختری که وقتی هنوز خیلی کوچیکه پدر و مادرش از هم جدا میشن و طلا میمونه و پدرش ، پدری که از عهده بزرگ کردن یه دختر کوچولو بر نمیاد پس طلا مجبوره تا تنهایی هاش رو تو خونه عموی بزرگش پر کنه خونه ای با یه دختر و دو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاه ماهی pdf از ساغر جلالی

  خلاصه رمان :     حاصل یک شب هوس مردی قدرتمند و تجاوز به خدمتکاری بی گناه   دختری شد به نام « ماهی» که تمام زندگی اش با نفرت لقب حروم زاده رو به دوش کشیده   سردار آقازاده ای سرد و خشنی که آوازه هنرهایش در تخت سراسر تهران رو پر کرده بود…   در آخر سر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی

        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم دراحساسات وگذشته ی اوسبب ساز اتفاقاتی میشه و….    

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان انار از الناز پاکپور

    خلاصه رمان :       خزان عکاس جوانی است در استانه سی و یک سالگی که گذشته سختی رو پشت سر گذاشته دختری که در نوجوانی به دلیل جدایی پدر و مادر ماندن و مراقبت از پدرش که جانباز روحی جنگ بوده رو انتخاب کرده و شاهد انتحار پدرش بوده و از پسر عمویی که عاشقانه دوستش

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده رمان
خواننده رمان
8 ماه قبل

مانلی نباید میرفت ملاقات با سارا هر چند ازدواجش با هاکان صوری باشه

~~~~
~~~~
8 ماه قبل

دقیقا وقتی همه چی صوریه واسه چی باید تضمین بده که عاقا من عاشق این نیستم

شیما
شیما
8 ماه قبل

این رمان مسخره س؟
یا زندگی مانلی مسخره س؟

نام نامدار
نام نامدار
8 ماه قبل

قشنگ ولی کوتاه🥲

نام نامدار
نام نامدار
8 ماه قبل

خوشم میاد هنوز که عشق و عاشقی بین هاکان و مانلی نیست این طوری می خواد خودی نشون بده 🤭 🤭 🤭 دخترا کلا حسودا 🤣🤣دوست دارن همیشه خوبه باشن

دلی
دلی
8 ماه قبل

هاکان کوره واقعا 😐 که اینو معمولی میبینه

Helen Helen
Helen Helen
8 ماه قبل

وااااای خدایا چرا این مانلی اینقدر بد بخته

دسته‌ها
7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x