از جوابش تمام آن خشم و عصبانیتی که از کیارش داشتم را فراموش میکنم
دلم میخواست محکم ببوسمش
فکر نمیکردم اینطور او را سنگ رو یخ کند
دستانش را میگیرم ، نزدیکش میشوم
طوری که کاملا به قفسه سینه اش می چسبم
– تو اشتباه من نیستی هاکان ، قشنگ ترین اتفاق زندگیمی
لبخندی به رویم میزند ..
کیارش را نمی بینم ..
یعنی پایین آمدن سر هاکان و بوسه ای که به روی بینی ام میزند اجازه دیدن او را نمیدهد.
تنم گر میگیرد
سرخ شدن گونه هایم را حس میکنم
نمیدانم این داغی بخاطر آن جام بالا کشیده اس یا که این نزدیکی
تکان خفیفی میخورم
میخواهم نگاهم را از چشمانش بدزدم که دیجی دعوتمان میکند به یک رقص دونفره
فیلم بردار کار خودش را کرده بود.
#پارت_صدوهفت
کیارش خود قبل از آنکه حتی متوجه اش شویم می رود
نگاه دو دو زنم در اطراف می چرخید
گیج و منگ بودم که هاکان دستم را میگیرد و به جایگاه می کشاند
سرم سنگین بود
دمای بدنم هر لحظه داشت بالاتر میرفت
حس میکردم تعادل ندارم
– هاکان
صدایش که میزنم
نگاهش می چرخد به طرفم
انگار متوجه گیج و منگی ام میشود که تنم را میکشد سمت خود …
– چیه؟
– نمیخوام برقصم …
دیجی رقص تکی از من میخواست و با اشاره هاکان اما راضی میشود به همان رقص دو نفره …
یک دست پشت کمرم میگذارد
و با دست دیگر پنجه های یخ زده ام را میگیرد
صدای موزیک بلند میشود
دست و جیغ مهمان ها بلند میشود و من تنم به کمک هاکان تکان میخورد
#پارت_صدوهشت
-وقتی ظرفیتشو نداری چرا میخوری؟
پلک میزنم و زیر لب بغض کرده پچ میزنم
– خودت ظرفیت نداری …
دستم از روی سرشانه اش پایین می آید و روی قفسه سینه اش می نشنید
پر بغض به غر زدنم ادامه میدهم
– بیشعور …
صدای خنده آرامش را میشنوم
– تو با یه پیک مست شدی من بیشعورم؟
سرم روی گردن سوار نبود …دیدم تار بود و انگار میان زمین و هوا معلق بودم
بی آنکه دست خودم باشد سرم را به سینه اش تکیه میدهم
دلیل شدت گرفت صدای جیغ و دست ها را نمی فهمم تنها هاکان است که کنار گوشم زمزمه میکند
– چیکار کنم من با تو امشب؟
فقط دو دقیقه تنهات گذاشتم …
هر دو دستش می پیچد دور تنم
دیجی جوگیر شده از زوج عاشق امشب می گوید
کمی که میگذرد
دیجی میخواهد پایان رقصمان را با یک بوسه رقم بزنیم
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 181
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
سلام
چرا من تو سایت رمان دونی میتونم کامنت بزارم ولی رمان وان نمیشه
رمان وان بد قلقه باید خیلی تلاش کنی
دقیقا مشکل منم هست
می نویسه برای نظر دادن وارد شوید وارد هم که میشی بازم نمی تونی کامنت بزاری
سلام تو سایت رمان وان برای کامنت دادن باید ثبت نام کرده باشید.
نمیشه ثبت نام کرد
ی مدت خوب شده بود باز دوباره مثل قبل شد
ثبت نام هم کردم ولی تو بیشتر رمان هاش نمی تونم نظر بدم قبلا تو رمان مفت بر تو پارت های اول می تونستم کامنت بدم ولی الان یه جورایی برام قفله اصلا نمیشه کامنت گذاشت فقط تو یکی یا دوتااز رمان هایش می تونم کامنت بذارم
ای کاش فقط هاکان بعدا این لحظه ها رو نزنه تو سر مانلی که تو منو خواستی من قبول نکردم
مرسی من این رمان رو خیلی دوس دارم کاش هرروز سریه ساعت معین میزاشتینش
امکانش هست؟
با این وضعیت پارت گذاری حالا حالاها درگیر شب عروسی هستیم