پیش از آنکه از دیدم محو شد می گویم
– اگه اومد و حمام بودم کی در رو براش باز کنه
می ایستد
و به سمتم
برمیگردد
– دوش گرفتنت چقدر طول میکشه؟ ۱۰ دقیقه؟
سر تکان میدهم
– تقریبا
جوابی که میدهد شوکه ام میکند
– خیله خب این یه ربع ده دقیقه منتظر موندن نمیکشتش ، برو دوش بگیر…
موهاتم ترجیحا نشور ، شستی خشک کن …
از تاکید دوباره اش احساس مهم بودن کاذبی سراسر وجودم را میگیرد
من زیادی بی جنبه بودم..
شاید هم زیادی چشم و گوش بسته بودم
کیارش که آدم نبود
حتی اسمش هم باعث تهوعم میشد
اصلا چطور فکر میکردم دوستش دارم؟
#پارت_دویستوبیستونه
دوش ده دقیقه ای را گرفته بودم
موهایم را هم نشسته بودم.
احتیاجی هم نبود
تمیز بودند
حوله تن پوشم را میپوشم و از حمام بیرون می آیم .
همان لحظه صدای زنگ آیفون بلند میشود
انگار پیش بینی کرده بود که کی دوش گرفتنم تمام میشود
سمت راهرو میروم
و در را برای سوفی میزنم ..
چند لحظه بعد سر و کله اش پیدا میشود
با دو قابلمه ای که در بغل دارد
همانطور که کمکش میکردم و یکی از آنها را میگرفتم می گویم
– وای چه خبره …دست مامان درد نکنه
نگاهم میکند
سر تا پایم را نظاره گر میشود و به یقه کنار رفته حوله ام اشاره میزند
– باز کن یه نظر ببینم خستگی ام دربیاد ..
به ساق پایش میکوبم
– بیشعور ، کم کم دارم به گرایشت شک میکنم …
– من از دخترای خوشگل و سفید خوشم میاد …خوشبحال هاکان ..بهش حسودیم میشه…
لب زیر دندان میکشم و سویش برمیگردم
– صداتو بیار پایین سوفی ، خوابه
– وا
چه خوابی دیگه ، خودش زنگ زد بیام ناهار بزنیم…برو بیدارش کن..
#پارت_دویستوسی
ساز مخالف زدنم …
تاکید آنکه بیخودی چرا باید آن بیچاره را از خواب بیدار کنم در مغز سوفی نمی رود
زبان نفهم بازی درمی آورد
مجبورم میکند تا بروم
او را بیدار کنم و به پیش خواهر دیوانه اش ببرم .
همانطور که گره حوله تن پوشم را اساسی دور کمرم سفت میکردم سوی اتاق می روم.
ضربه آرامی به در میزنم ..
البته که بدون آنکه پاسخی بگیرم دستگیره را به پایین هل میدهم و وارد اتاق میشوم .
چشمم که به تخت می افتد دست و پایم را گم میکنم.
به شکم دراز کشیده بود.
خواب بود
خواب …خواب
چطور قرار بود جلو روم و بیدارش کنم؟
البته که کاش جای آنکه با چشمانم قورتش دهم فکری میکردم ..
دم عمیقی میگیرم …
نفسم را تازه میکنم و در آخر تسلیم میشوم
دست پیش میبرم و نوک انگشتانم را به شانه برهنه اش میزنم
– هاکان
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 131
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
پارت قبل فکر کردم نویسنده وظیفه شناس شده قراره درست پارت بده انگار حواسش پرت بوده سری قبلی که پارتش طولانیتر شده بود
بابا اینا کارشون اینه اول رمانشون رو خوب پارت میدن تا جلب توجه بشه بعد میان قصت بندی بعدش اشتراکی تا دنبالشون بدویم
والا بخدا🤷♀️