رمان سکوت قلب پارت 2 - رمان دونی

رمان سکوت قلب پارت 2

هاکان یکم کمک کنی ازت کم نمیشه ها.

عینکم را می‌زنم و خونسرد تکیه می‌زنم به ماشین.
-همین که دارم میام باید کلاتو بندازی هوا.

بیتا ابرویی بالا انداخت:
-یه جوری میگه انگار به زور داریم می‌بریمش. کی گفته بیایی.

نیشخندی می‌زنم :
-هر کی ندونه تو که بهتر می‌دونی هدف اصلی پیمان چی بوده.

پیمان چپ چپ نگاهی بهم میندازه:
-هاکان غلط کردم کمک نخواستم برو بشین تو ماشین.

ترانه میخندد:
-تقصیر خودته پیمان تو که داداش منو میشناسی.

پیمان چشمی در حدقه میچرخاند:
– تقاص کدام گناهم رو دارم پس میدم نمی‌دونم . صبر کن ببینم بیتا این بوما چیه؟

-بوم نقاشی دیگه شاید اونجا خواستم طرح بزنم.

پیمان کلافه نگاهش میکند:
-دو هفته اس میگم بیا گالری کلی کار داریم میگی حال ندارم الان یهو چیشد حال پیدا کردی؟

بیتا چشمکی میزند:
-هاکان رو میبینم یکدفعه انرژی میگیرم از بس که کوه انرژی لامصب.

خنده هر سه شان بلند می‌شود.
تکیه ام را از ماشین برمیدارم و پشت فرمان مینشینم:
-بیتا حوصله تیکه هات رو ندارم از همین الان بخوای شروع کنی تضمین نمیکنم تا اونجا زنده بمونی.
پیمان سارا و ساشا نمیان ؟

پیمان در جعبه را میبندد و عرق پیشانی اش را پاک میکند:
-چرا الان میرسن اونا با ماشین ساشا میان.
بچه ها سوار شید دیره.
هاکان میخوای بزار من بشینم.

پوزخندی میزنم:
-نگران نباش به کشتنتون نمیدم.

پیمان پوفی میکند و مینشیند:
-به خاطر خودت میگم مثل اینکه دورهمی دیشب زیاد خوب نبوده.

ترانه دستپاچه میشود . اما من نه!
-چرا خوب نبوده باشه خانواده سالحشور دورهم جمع شدن شام خوردیم باهم حرف زدیم خندیدیم مثل همه.

پیمان زیر لب چیزی میگوید که نمی‌شنوم. خودش بهتر می‌داند دورهمی خانواده سلحشور مثل هیچ دورهمی نیست.
هیچوقت همه با هم دیده نمی‌شویم مگر برای جنجال!
چشمان به خون نشسته ام را کسی پشت عینک نمی‌بیند، اما ترانه مظلومانه به من زل زده است.

خواهرک پیچاره من!
سنی ندارد برای تحمل این همه درد.

دیشب وقتی تن لرزانش را در آغوشم انداخت از همه جهان متنفر شدم.
خواهر بیست ساله ام حصرت یک روز راحت را دارد.

هنوز گریه هایش جلوی چشمم است.
کشیده ای که ناحق خورده ام می ارزد به دفاع از خواهرم.
من پسر آن زن نیستم ترانه که هست هامون که هست.
با من بد است با بچه های خودش چرا؟
چرا کاری کرده دخترش از ترس حاضر است شب را در خیابان بگذراند؟
اگر دیشب به آنجا نمی‌رفتم معلوم نبود سر ترانه چه می آمد!؟

و این صدای پیمان است که مرا به خودم می آورد:اونم ماشین ساشا پشتمونه.

بیتا کش و قوسی به خودش می‌دهد:چه عجب بعد یه ساعت تاخیر افتخار دادن.

پیمان پنجره را پایین میزند و به ساشایی که به سمت ماشین می اید خیره می‌شود:
-زود بود حالا میزاشتین یه ساعت دیگه.

ساشا عینک آفتابی مارک دارش را بالا میزند و بیخیال نگاهش میکند:چیزی نشده حالا ترافیک بود.

بیتا لبخند مسخره ای میزند:خر خودتی این چرت و پرتا رو تحویل دوس دخترات بده نه ما.

ساشا چشم غره ای به بیتا میرود و به طرف ماشینش می‌رود.
گاهی اوقات از تیکه های بیتا خوشم می آید حداقل طرف مقابل را سر جایش مینشاند!

پیمان به ترانه که در سکوت ما را نظاره می‌کند لبخندی می‌زند :ترانه خانوم ساکتی؟

قبل اینکه ترانه حرفی بزند بیتا خودش را وسط می اندازد:طبیعی منم بدون دعوت وارد جمعی می‌شدم یکم معذب می‌شدم.

حرفم را پس می‌گیرم . متنفرم از این عادت تیکه انداختنش هیچوقت آدم نمی‌شود!

ترانه لب می‌گزد و من با تشر می‌گویم:
-بدون دعوت نبود و دیشب مگه زنگ نزدم.
یکی هم نه تو معذب میشی.

پیمان هم نگاه شماتت آورش را به او می‌دوزد اما بیتا با بیخیالی ابرویی بالا می اندازد: یعنی الان واقعا میخوای با من کل کل کنی؟

پیمان با تاسف میخندد و ترانه مداخله میکند: واقعا ببخشید دیشب که با هاکان رفتم فکر نمی‌کردم بخواد بره سفر.

می‌خواهم چیزی بگویم که بوق ماشین ساشا مانع می‌شود.

پیمان دستی به گردنش می‌کشد :بسه عین دو تا بچه افتادن به جون هم.
ترانه تو هم که غریبه نیستی اصلا نمی‌خوام دیگه راجب این مسئله چیزی بشنوم.
حالا هم هاکان روشن کن بریم که همین جوریشم کلی دیر شده…!

-هاکان بیا پایین دیگه چیکار می‌کنی؟!

-یه زنگ بزنم نفس بعد میام.

باشه ای می‌گوید و به سمت رستوران می‌رود.

بوق های پشت سر هم کلافه ام می‌کند. آن پیامک یک خطی نگرانم کرده است و الان…

-الو

نفس هایش که به گوشم می‌خورد نگرانی ام را دو برابر می‌کند :
-نفس خوبی؟

-آره خوبم مگه چیزی شده .

شقیقه ام را می‌فشارم :
-نفس خاله زنگ زده میگه نفس دیشب گفته پیش تو بوده در صورتی که من دو روزه ندیدم تورو.
الانم که پیام دادی میخوام گوشیمو خاموش کنم مامانم زنگ زد حواست باشه بعد میگه چیزی شده

نفس نفس زدن هایش هنوز ادامه دارد:
-وای هاکان چرا بیخودی بزرگش می‌کنی خوبه ازت چیز دیگه ای نخواستم.

-نفس کجایی ؟

خونسرد می‌گوید :
-شمال با یکی از رفیقام اومدم نگران نباش خوبم الانم باید برم نگرانم نباش فعلا.

قبل از اینکه چیزی بگویم صدای بوق آزاد در گوشم می‌پیچد.

-چیزی شده داداش.

-نه یعنی نمی‌دونم نفس رفته شمال.

لبخندی می‌زند :
-اینکه چیز غیر عادی نیست.

-بهش گفتم بیاد باهامون گفت کارام خیلی زیاده بعد الان پاشده رفته شمال.

شانه ای بالا می اندازد:
-چه می‌دونم من هیچوقت سر از کار نفس در نیاوردم یه جورایی عجیبه راستی هامون پیام داده بود برم خونه نمیدونست با توام یعنی کلا از هیچی خبر نداشت.

پوزخندی می‌زنم.
من برادر ناتنی او هستم اما از هامون بیشتر حواسم به او است.
مِنَتی نیست اما اینکه از حال خراب ترانه بی خبر است عصبی ام می‌کند.

-باش ولش کن زنگم زد جواب نده اصلا گوشیتو خاموش کن بزار به هفته آرامش داشته باشی.

لبخند تلخی می‌زند و به صورتش اشاره می‌کند :
– صورتم رو خودت دیدی دیشب الانم کم معلوم نیست کبودی هاش پشت این آرایش پنهون شده.
هاکان خسته شدم
. بابا می‌بینه میثم چه بلایی سرم آورده. دلیلش هم خودش بهتر می‌دونه اما برگشته میگه برگرد خونه شوهرت حتما یه غلطی کردی دیگه. مامانمم که…

حرفش را قطع میکنم و به آغوش می‌کشمش:
-هیش خودم درستش می‌کنم. حق اون حروم زاده رو میزارم کف دستش نگران هیچی نباش تو.

دستی به صورتش میکشد:
-میگم هاکان همه برادر ناتنی ها اینجوری ان.
با اون همه بدی که مامانم در حق تو کرده چه جوری می‌تونی انقدر خوب باشی.

با اخمی که می‌کنم شرمنده سرش را پایین می‌اندازد:
-میدونی چقدر بدم میاد اینجوری حرف می‌زنی نه؟ خودت خوب می‌دونی هيچوقت به این چیزا فکر نکردم همیشه خواهرم بودی و هستی همین . کارای من و مامانتم ربطی به تو نداره.

-ببخشید منظوری نداشتم.
بریم پیش بچه ها ؟!

سری تکان میدهم و داخل می‌شویم.

مثل همیشه صدای خنده بچه ها بلند است.
ترانه کمی معذب است نه به خاطر حضورش در جمع ما به خاطر نگاهایی که به سمت ماست اما من به این رفتار ها عادت دارم هر چقدرم که بد باشد حداقل باعث می‌شود کمی از جنجال های زندگی دور شوی .

سارا خنده کوتاهی می‌کند و رو به ترانه می‌گوید :
-اگه پیمان نمیگفت باورم نمی‌شد خیلی عوض شدی حتی دیدمت به ساشا گفتم هاکان نفس و پیچونده دختر باخودش اورده.

بیتا کمی از نوشابه اش می‌نوشد :
-نه بابا هاکان و این حرفا این اگه عرضه داشت که وضعیتش این نبود .

بعضی وقتا واقعا به این فکر می‌کنم که چرا هنوز این دختر را تحمل می‌کنم!

قبل من پیمان جوابش را می‌دهد :
-کدوم وضعیت ؟!
بعدم بحث عرضه نیست،هاکان نفس و دوست داره.
حالا اینا رو بیخیال ساشا نمايشگاهی که میخواستی بزنی چیشد؟

-بیخیال بابا پیمان قیدش رو زدم هنوز کارایی که باید دو هفته دیگه تحویل بدم نصفش اماده نشده.
راستی هاکان مرادی میگفت کاراتو تموم کردی اره ؟

سری به تائید تکان می‌دهم که سارا سوتی می‌زند : ایول استراحتم می‌کنی تو؟
تا اونجایی که من می‌دونم مسیرت از مطب به گالری از گالری به مطب.
وقت می‌کنی خونه بری خدایی؟
حوصله ات سر نرفته از این یکنواختی ؟

ترانه نیش خندی میزند :والا سارا جون تا اونجایی که من می‌دونم زندگی داداش من اصلا یکنواخت نیست، انقدر پر هیجانه ما خودمون خسته شدیم .

پیمان لبخند نامحسوسی میزند و چیزی نمی‌گوید.

بعد از تمام شدن غذا پیمان نمی‌گذارد پشت فرمان بشینم و خودش می‌نشیند تا به قول خودش کمی بخوابم اما تنها چیزی که نمی‌توانم به آن فکر کنم استراحت است .
همه چیز یکدفعه سرم آوار شده است و تمام فکرم را مشغول کرده است.
باید به محض برگشتن تکلیف اول تکلیف خودم و نفس را معلوم کنم.
همین یعنی یک پایان و شروع یک مشکل بزرگتر …

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.4 / 5. شمارش آرا 10

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان فال نیک به صورت pdf کامل از بیتا فرخی

  خلاصه رمان:       همان‌طور که کوله‌‌ی سبک جینش را روی دوش جابه‌جا می‌کرد، با قدم‌های بلند از ایستگاه مترو بیرون آمد و کنار خیابان این‌ پا و آن پا شد. نگاه جستجوگرش به دنبال ماشین کرایه‌ای خالی می‌چرخید و دلش از هیجانِ نزدیکی به مقصد در تلاطم بود! از صبح انگار همه چیز داشت روی دور تند

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طهران 55 pdf از مینا شوکتی

  خلاصه رمان :       در مورد نوا دختری جسور و عکاسه که توی گذشته شکست بدی خورده، اما همچنان به زندگیش ادامه داده و حالا قوی شده، نوا برای نمایشگاهه عکاسیش میخواد از زنهای قوی جامعه که برخلاف عرف مکانیک شدن عکس بگیره، توی این بین با امیریل احمری و خانواده ی احمری آشنا میشه که هنوز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یک تو به صورت pdf کامل از مریم سلطانی

    خلاصه رمان:     سروصدایی که به یک‌مرتبه از پشت‌سرش به هوا خاست، نگاهش را که دقایقی می‌شد به میز میخ شده بود، کند و با رخوت گرداند. پشت‌سرش، چند متری آن‌طرف‌تر دوستانش سرخوشانه سرگرم بازی‌ای بودند که هر شب او پای میزش بساط کرده بود و امشب برخلاف تمام شب‌هایی که او خودش دوستانش را آنجا جمع

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سیلاژ به صورت pdt کامل از ریحانه کیامری

  خلاصه رمان:   سیلاژ «sillag» یه کلمه‌ی فرانسویه به معنی عطر به جا مونده از یه نفر، خاطره‌ای که با یه نفر خاص داشتی یا لحظه‌هایی که با هم تجربه کردین و اون شخص و خاطرات همیشه جلو چشماته و به هیچ اتفاق بهتری اون رو ترجیح نمیدی…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دلشوره

    خلاصه رمان:       هم اکنون داستان زندگی پناه را تهیه کرده ایم، دختری که بین بد و بدتر گیر کرده و زندگی اش دستخوش تغییراتی شده، انتخاب مردی که برای جان خودش او را قربانی میکند یا مردی که همه ی عمرش عاشقانه هایش را با او رقم زده، ماجرایی سراسر عشق و نفرت و حسرت،

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زمستان ابدی به صورت pdf کامل از کوثر شاهینی فر

    خلاصه رمان:     با دندوناش لبمو فشار میده … لب پایینیم رو .. اونو می ِکشه و من کشیده شدنش رو ، هم می بینم ، هم حس می کنم … دردم میاد … اما می خندم… با مشت به کتفش می کوبم .. وقتی دندوناش رو شل میکنه ، لبام به حالت عادی برمی گردن و

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
100 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
اردیبهشت41
اردیبهشت41
3 سال قبل

خدا قوت

(:
(:
3 سال قبل
پاسخ به  اردیبهشت41

مرسی عزیز

Niayesh
Niayesh
3 سال قبل

واآی افرین الی عالییی بود😍❤️

(:
(:
3 سال قبل
پاسخ به  Niayesh

فدات شم نیایش جان

Niayesh
Niayesh
3 سال قبل
پاسخ به  (:

قربونت بشم گل 💟

ayliiinn
3 سال قبل

الی عاااااااااااااااااالی !

(:
(:
3 سال قبل
پاسخ به  ayliiinn

مرسییییی آیلینی 😍

Artamis
Artamis
3 سال قبل

شده دلت بخواهد یکی را جر بدهی ولی در دنیای واقعی نباشد😂😂😂😂این حس من به بیتاست😂😂

(:
(:
3 سال قبل
پاسخ به  Artamis

خخخ
بیچاره بیتا😂

Artamis
Artamis
3 سال قبل
پاسخ به  (:

اره والا نشسته حرف بیخود میزنه اگه اشتباه نکنم عشقم هاکان رو زیر نظر داره😂😂😂

(:
(:
3 سال قبل
پاسخ به  Artamis

اوه اوه حدس های باحال به چشمم میخوره😂

Artamis
Artamis
3 سال قبل
پاسخ به  (:

اره خواهرممممم 😂😂😂

منم رمان جدیدم داخلش اسم دختر …الناز داره با ایلین …

ayliiinn
3 سال قبل
پاسخ به  Artamis

ای جاااااانم!
وویی نسترن!
مرسی!
مرسی!
مرسی!

Artamis
Artamis
3 سال قبل
پاسخ به  ayliiinn

قربونت برممم عزیز دلممممم دلم تنگ شده برات کی یه روز کامل بیشنم وبرات حرف بزنممم

ayliiinn
3 سال قبل
پاسخ به  Artamis

حرف بزن نسی!
من سراپا گوشم!
هر وقت دوست داشتی بگو میام جانیم

Artamis
Artamis
3 سال قبل
پاسخ به  ayliiinn

دور تو بگردممم ….ایدی شادت یا تلتو بده دلم کلی تنگته ..

ayliiinn
3 سال قبل
پاسخ به  Artamis

ندارم هیچکدوم!

Artamis
Artamis
3 سال قبل
پاسخ به  ayliiinn

اهان انشالله یه روزی که نصب کردی حرف میزنیم ….

(:
(:
3 سال قبل
پاسخ به  Artamis

جدی 😍😍
چه خوببببب

Artamis
Artamis
3 سال قبل
پاسخ به  (:

اوهممم خوب چخبرر 😂😂

Niki
Niki
3 سال قبل

یاسیییییی رفتی ؟
النازییییی رفتی ؟
سلام اقا قادر ، خوب هستین ؟؟
الا منو شما فقط هستیم ؟؟

Niki
Niki
3 سال قبل
پاسخ به  Niki

دوستان گلم ، شب همه مهتابی
بای بای 👋🏻👋🏻

ناشناس
ناشناس
3 سال قبل

الی این تمون رمانه که گفتی اسمه دختره الاس؟!!.. په چرا نیس؟ 🤨🤨🤪🤪🤣🤣

(:
(:
3 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

سلام الا جون چطوری
نه این رمان نیس اون یه رمان دیگه اس😂

Niki
Niki
3 سال قبل

سلام الناز جونم ، خوبی ؟؟
این پارتت عالی بود ، عالی
خیته نباشید .
از همین تریبون اعلام می کنم که این بیتا و مبثم رکی مخ من رژه می رن 🤨😫😠😬

(:
(:
3 سال قبل
پاسخ به  Niki

سلام نیکایییی
خوبم تو خوبی
سرحالی
قربانت ❤️
رو مخ منم هستن 😒😂

Niki
Niki
3 سال قبل
پاسخ به  (:

خداروشکر ، منم خوبم .
اره ، خیلی خیلی 😠

(:
(:
3 سال قبل
پاسخ به  Niki

میخوای بزنم بکشمشون؟ 😂
تو بخوای نه نمیگم ولی احتمالا بعدش کلی ماجراهای هیجان انگیز رو از دست میدیم😂🤧

Niki
Niki
3 سال قبل
پاسخ به  (:

نههههه ، نکوش
رازی به کشتن نیستم .

(:
(:
3 سال قبل
پاسخ به  Niki

خخ
باش نمیکشم😂😉

Niki
Niki
3 سال قبل
پاسخ به  (:

مرسییییی
بوس روی لپای خوشگلت 😘💋

Aban
Aban
3 سال قبل
پاسخ به  Niki

سلام
خوبی
چ خبر!

Niki
Niki
3 سال قبل
پاسخ به  Aban

خوبی ؟؟
منم خوبم ، خبر سلامتی
خودت چه خبر ؟

Aban
Aban
3 سال قبل
پاسخ به  Niki

خبری نیس
دارم میرم بکپم!🚶‍♀️..

Yasiii
Yasiii
3 سال قبل
پاسخ به  Aban

یعنی باور کنم تو این موقع میخوابی😅😅

Aban
Aban
3 سال قبل
پاسخ به  Yasiii

نع!
باور نکن!
چون دروغی بیش نیست!
💔

Yasiii
Yasiii
3 سال قبل
پاسخ به  Aban

خو نرو پس
بمون زر بزنیم😁
.
راستی حرف زدنت خیلی شبیه پری هستش
میشناسیش؟؟

Aban
Aban
3 سال قبل
پاسخ به  Yasiii

فردا زبان دارم..
ویساشو گوش نکردم😑
میروم کمی در راه علم پیاده روی کنم!🚶‍♀️
.
نمیدونم!
آره ،یچیزای محوی ازش یادمه!

Yasiii
Yasiii
3 سال قبل
پاسخ به  Aban

اووف بابا
تحت تاثیر قرار گرفتم😅
.
برو خوش بگذره🤣

Niki
Niki
3 سال قبل
پاسخ به  Aban

شبت بخیر و نیکی باشه ، ابانی

Aban
Aban
3 سال قبل
پاسخ به  Niki

😊
شب توعم🖐🏻
🚶‍♀️..🛏

Yasiii
Yasiii
3 سال قبل

دلم میخواد الی رو فش بدم

(:
(:
3 سال قبل
پاسخ به  Yasiii

میتونی بده😌😂

Yasiii
Yasiii
3 سال قبل

دوست دارم پاچه یکیو بگیرم

Yasiii
Yasiii
3 سال قبل

هوای گریه دارم

Yasiii
Yasiii
3 سال قبل

دلم گرفته

Aban
Aban
3 سال قبل
پاسخ به  Yasiii

تو دوباره فاز گرفتی؟!😐

Aban
Aban
3 سال قبل
پاسخ به  Aban

چته؟😶

Yasiii
Yasiii
3 سال قبل
پاسخ به  Aban

دپرسه😥

Aban
Aban
3 سال قبل
پاسخ به  Yasiii

بپری ،ماچ کنی!

Yasiii
Yasiii
3 سال قبل
پاسخ به  Aban

مرسی از راهنماییت
حتماااا😅

(:
(:
3 سال قبل
پاسخ به  Yasiii

اینجور موقع ها معمولا پاچه من جواب میده😂

Yasiii
Yasiii
3 سال قبل
پاسخ به  (:

اره مال تو خوبه
بپر تل پاچتو بگیرم😅

(:
(:
3 سال قبل
پاسخ به  Yasiii

عجیبببب 😂
هی چه کنم اومدم بریم😂😒

Aban
Aban
3 سال قبل
پاسخ به  Aban

آره واقعا به تو چه؟!!😒😐

Niki
Niki
3 سال قبل
پاسخ به  Yasiii

سلام‌ یاسی جونم ، خوبی ؟؟

Yasiii
Yasiii
3 سال قبل
پاسخ به  Niki

سلام نیکو خوشمله
بد نیستم اجی
تو خوبی؟؟
چ خبرا؟؟

Niki
Niki
3 سال قبل
پاسخ به  Yasiii

انشاالله زود زود حال دلت خوب میشه . من خوبم و خبر سلامتی .

Yasiii
Yasiii
3 سال قبل
پاسخ به  Niki

مرسی گلم
همیشه خوب باشی

Yasiii
Yasiii
3 سال قبل
پاسخ به  Yasiii

گرفتم چی گفتی عشقم
🙃🙃🙃

Niki
Niki
3 سال قبل
پاسخ به  Yasiii

خواش میکنم .
ممنونم بابت دعتی قشنگت

Yasiii
Yasiii
3 سال قبل
پاسخ به  Niki

فدا مدا😘

Niki
Niki
3 سال قبل
پاسخ به  Yasiii

💋❤
یاسی ، می دونی امروز یک فیلم کره تی می دیدم ، بدجور به پادشاه فیلم کراش زدم 😭
نامرد خنده های جذابی داشت 😭😢

Maede.r
Maede.r
3 سال قبل

اره الی عکس خیلی تاثیر داره😅
خسته نباشی

(:
(:
3 سال قبل
پاسخ به  Maede.r

عجببب 😂
خب عکس کرم بروسین روهم میزارید من کیف کنم😂🤪

Aban
Aban
3 سال قبل

پرفکت👌🏼
عالی بود النازی خسته نباشی❤

(:
(:
3 سال قبل
پاسخ به  Aban

مرسی آبان جانم از اینکه دنبال میکنی🙃❤️

Aban
Aban
3 سال قبل
پاسخ به  (:

چیز دنبال شدنی ،خود بخود دنبال کننده داره!

(:
(:
3 سال قبل
پاسخ به  Aban

اوهوم مرسی🙃

Aban
Aban
3 سال قبل

اوه!
این جیگرو ببیییین!

(:
(:
3 سال قبل
پاسخ به  Aban

آبان میگم عکس پارت تاثیر گذاره رو خوندنش؟ 😂😂
اگه هست همیشه بدیم یاسی بزاره عکسا رو

Aban
Aban
3 سال قبل
پاسخ به  (:

پخخخخ
نبابا ،من کلا بی حواسم!
این پایین مارال گفت ،اگه به خود من باشه که نمی فهمیدم پارت عکس داره!😂
.
خو عکسای بدی نمیزاره ،بگو بزاره🤷🏻‍♀️😁

(:
(:
3 سال قبل
پاسخ به  Aban

اه یعنی تاثیر داره با نه داره آخرش؟ 😂
میدیم یاسی 😂

Aban
Aban
3 سال قبل
پاسخ به  (:

کسی که مادیات واسش مهم باشه ،خب قاعدتا تاثیر گذاره!
ولی خو از اونجایی که میدونی ،واسه من به شخصه معنویلت چیز مهم تریه!📿😂😂

(:
(:
3 سال قبل
پاسخ به  Aban

جوووون بابا 😂😂
آدم فهمیده کی بودی تو😂❤️

Aban
Aban
3 سال قبل
پاسخ به  (:

غضنفر!🤓😂

Yasiii
Yasiii
3 سال قبل
پاسخ به  (:

پلللشت
خو نمیدونی تاثیر داره😅
.
خود من عکس پارت زشت باشه
بیخی کل رمانه میشم😅

Aban
Aban
3 سال قبل
پاسخ به  Yasiii

دیدی گفتم الی؟!
یاسی جز دسته مادیات😂😂

(:
(:
3 سال قبل
پاسخ به  Aban

پخخخ
بله یاسی ما متاسفانه آدم مادی بدبخت آقاشون 😂🤪

Yasiii
Yasiii
3 سال قبل
پاسخ به  (:

ببنو بیشووور
بمیر😅
.
من کجا مادیه اخه😶😶😶

(:
(:
3 سال قبل
پاسخ به  Yasiii

من نمیگم آبان گفت
منم تایید کردم ناراحت نشه🤪😂

Aban
Aban
3 سال قبل
پاسخ به  (:

عجباااااا😶😂
تو دیگه چه بیشوری هستی!
الاخ!😂😂

(:
(:
3 سال قبل
پاسخ به  Aban

اقاااا خواستم دل یاسی نشکنه وگرنه من که حقیقت رو میدونم هر چی گفتی خودتی😅😂🤪

Yasiii
Yasiii
3 سال قبل
پاسخ به  (:

لازم نکرده تایید کنی😅
.
حالا یه چیز خوب میگفت تایید نمیکردااااا
لعنت بر این دنیاااااا
تففففف

(:
(:
3 سال قبل
پاسخ به  Yasiii

پخخخ😂😂🤣🤣
خو من طرف حق و مظلومین هستم😂😌

Aban
Aban
3 سال قبل
پاسخ به  (:

تف تف💦

Aban
Aban
3 سال قبل
پاسخ به  Yasiii

همه جات!
مخصوصا اینکه شکلات تلخ داری!😂

(:
(:
3 سال قبل
پاسخ به  Yasiii

یاسی جونم
تو همین الانم کلی عکس جذاب میبینی ولی ترغیب نمیشی که بخونی 😂
پر تل از رمان های آنلاینه که با عکس یا گیف میخوان مخاطب جذب کنن اگه تو رو میشناسم شده عضو میشی تو کانالهای ولی فقط عکس نگاه میکنی😂😂

Yasiii
Yasiii
3 سال قبل
پاسخ به  (:

نوووچ ننه
این کارا از ما گذشته
خودم یه دلبر دارم ک از همه سره😌
جای اونا تودلی خودمو نگا میکنم فداش میشم😁🤭

Maede.r
Maede.r
3 سال قبل
پاسخ به  Yasiii

ابرفزززز

(:
(:
3 سال قبل
پاسخ به  Yasiii

جووووون😂
ارواح عمت
یکی اصلا رو ابنا کراش نداری 🤪😂

Yasiii
Yasiii
3 سال قبل
پاسخ به  (:

نههه
من اینجور میگم ک ماهی اینهمه کراش میزنه یوقت خجالت نکشه بچم🥺

(:
(:
3 سال قبل
پاسخ به  Yasiii

عجببب 😂😂

Fadime
Fadime
3 سال قبل

وای الی😘🤩🤩🤩🤩

عالی بودی

(:
(:
3 سال قبل
پاسخ به  Fadime

سلاممممم فاطی جونم
خوبی
فدات عزیزم مرسی پشتمید😍❤️

Fadime
Fadime
3 سال قبل
پاسخ به  (:

قربونت عزیزم 💗💗

فقط الپ ناوروز عشقه 💋💋💋

ayliiinn
3 سال قبل
پاسخ به  Fadime

نه خودت عشقی!

Fadime
Fadime
3 سال قبل
پاسخ به  ayliiinn

😘😘😘

Maral
Maral
3 سال قبل

مرسی عشقممم عالییی💜
کراشم رو پارت 😍😍😂
یادم تو یه سریال ترکی بازی میکردکراشم بود😂😂😍الان دوباره زدم روش

(:
(:
3 سال قبل
پاسخ به  Maral

عکس پارت کار یاسی 😂
این همه شماها کراش می‌زنید ذخیره کراشتون پر نشد لعنتی ها😂😂
فدات شم مرسی که میخونی

دسته‌ها
100
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x