رمان صیغه استاد پارت یک - رمان دونی

رمان صیغه استاد پارت یک

 

پارت 1

با استرس کنار میز استاد ایستاده بودم و اون داشت برگه های روی میز و جمع میکرد.

اینکه خواسته بود من توی کلاس بمونم کمی نگرانم کرده بود. بالاخره با اون حوصله و همیشگیش برگه هارو توی کیفش گذاشت و بهم نگاه کرد

شاید نهایت ۳۲سالش بود ولی اصلا طوری رفتار میکرد که ادم جرات نمیکرد باهاش هم کلام بشه. زیر نگاه دقیقش داشتم ذوب میشدم که بالاخره به حرف اومد.

شنیدم سر کارم میری و مشکل مالی هم داری؟

بدجوری دنبال نمره هستی اره؟ با خجالت سرم و پایین انداختم و لبم و گزیدم و اروم جواب دادم بله استاد بخدا نتونستم این ترم خوب بخونم وگرنه اینطور که از رو تنبلی نخونده باشم نیست.

متعجب از اینکه چطور از این چیزا خبر داشت بهش خیره موندم که به سمت در کلاس رفت و بستش و به طرفم برگشت.

چرخی دورم زد و گفت یه پیشنهاد دارم برات.

عینکش و از چشمش برداشت و دقیقتر بهم نگاه کرد. نگاهش به حدی جدی و یخ زده بود که کمی خودم و عقب کشیدم . استاد فاخر یکی از معدود استادای جوان دانشگاه بود که همیشه با غرور و جدییتش مانع میشد که دانشجوها باهاش احساس راحتی کنن.

آب دهنم و پایین فرستادم و مردد پرسیدم چی استاد؟

تو به من کمک میکنی منم به تو یہ معامله که هردومون ازش سود میبریم.

روم زمزمه کردم من متوجه نشدم استاد.
ابروهاش و توی هم کشید و گفت
اگه همچین فکری میکردم هرگز دست روی تو نمیذاشتم.
من یه مشکلی دارم تو برام حلش میکنی توام مشکلاتی داری برات حلشون میکنم. نمرہ تو میدم و مشکل مالیتو هم حل میکنم. با تردید پرسیدم در مقابلش من باید چه کاری بکنم؟ کمی مکث کرد و خودش و بهم نزدیکتر کرد و درست کنار گوشم لب زد از نظر جنسی من و ساپورت میکنی.
من يه هرزه رو نمیبرم توی خونم… صیغه اش نمیکنم.
از شدت تعجب ابروهام بالا پرید. حرفی که شنیده بودم باور نمیکردم یعنی چی که از نظر جنسی…
ازش فاصله گرفتم و با صدای بلندتری گفتم استاد خیلی… حرفمو خوردم و ادمه دادم من هیچ وقت حتی به حرفای شما فکر نمیکنم نمره ام نمیخوام ترم دیگه ساله دیگه بالاخره پاسش میکنم. تا خواستم از کلاس بیرون برم کوله مو از پشت کشید و زیپش و باز کرد کارتی توش انداخت و گفت
توی یه لحظه که برای خودم حرفش و آنالیز کردم عصبی بهش توپیدم شما فکر کردین من از اون دخترای خرابم؟؟
شک نکن خیلی زود پشیمون میشب و زنگ میزنی بهم و میگی غلط کردم. | پس این و داشته باشه ساغرشكور…

باز چیشده احمد آقا؟ چرا داد و بیداد میکنی؟
کوله مو از دستش کشیدم و از کلاس بیرون زدم. از سرم داشت دود بلند میشد یعنی من توی کلاس چه اشتباهی کرده بودم که اینطكر در موردم فکر کرده بود.
به قدری بهم ریخته بودم که برای کلاس بعدی هم نموندم. قید سرکار رفتنم زدم و مستقیم به خونه رفتم. مرتیکه ی عوضی … یک ثانیه ام از فکر حرفایی که بهم زده بود نمیتونستم بیرون بیام برام خیلی سنگین بود. کلید و که توی قفل در چرخوندم و وارد حیاط شدم صدای اقا احمد از خونه می اومد.
مادرم که با دیدن من جون گرفته بود خودش و بهم رسوند و کنارم ایستاد.
چی میخواستی بشه دختر جون؟ چند ماهه اجاره خونه ندادین منم پسرم میخواد خونه رو تعمیر کنه و با زنش بیاد اینجا تا آخر هفته باید تخلیه کنید و سلام… تا خواستم چیزی بگم مانعش بشم اون از خونه بیرون رفت و مادرم گریون روی زمین نشست.| امروز هرچی خبر بد بود داشتم پشت سر هم میشنیدم. الان باید بدون پول خونه از کجا گیر می اوردم. کنار مادرم نشستم و اون منو محکم بغل کرد
حالا چیکار کنیم ساغر؟
مثل همیشه داشت داد و هوار میکرد و حتما مادر بیچاره ام الان از ترس یه گوشه ایستاده بود.
الهی مادر فدای تو بشه اگه من وبال تو نبود میتونستی با پولی که برا دوا درمون من خرج میکردی یه خونه واسه خودت اجاره کنی.
با دو به خونه رفتم و جلوی احمد آقا ایستادم

قلبم از این حرف مادرم تیر کشید صورتش و بوسیدم و گفتم
بعد از کمی گشتن کارت و از کیفم پیدا کردم و نگاهی بهش انداختم هامون فاخر.
این چه حرفیه مادر من دورت بگردم تو تاج سر
منی
نمیدونستم کارم درسته یا نه اما الان توی وضعیتی گیر افتاده بودیم که دیگه درست و غلط کارم واقعا به چشم نمی اومد الان ما تا آخر هفته بدون هیچ پولی باید خونه پیدا می کردیم و این واقعا غیر ممکن بود.
خونه پیدا میکنم منو که میشناسی زرنگتر از این حرفام خودم کم ناراحت بودم آروم کردن مادر مریضمم کار آسونی نبود. بالاخره وقتی مادرم کمی اروم شد به سمت اتاق رفتم و کوله مو کنار دیکار انداختم اما چشمم که بهش افتاد یاد کارتی افتادم که استاد بهم داده.
دودلی و تردید و کنار گذاشتم و شمارشو گرفتم صدای پر از غرور و ابهتش که توی گوشم نشست دست و پامو گم کردم با خودم گفتم الانه که بگه دختره هرزه بوده و داشته فیلم بازی میکرده.
انگار خبر داشت که امروز اینطور به مشکل میخورم که گفت شک ندارم بهم زنگ میزنی….
نگاهم روی کوله ثابت مونده بود. نمیدونستم باید چیکار کنم؟ خودم و بفروشم تا زندگیمونو نجات بدم؟
نفس عمیقی کشیدم و گفتم سلام استاد شکور هستم ساغر شکور! |

کمی مکث کرد و با همون لحن سردش مثل همیشه گفت فکر نمیکردم اینقدر زود به غلط کردن بیفتی چی شد نظرت عوض شد؟

قبول می کنم..
داشت منو کوچک میکرد اما چاره ای جز کوتاه اومدن نداشتم آروم لب زدم من به پول نیاز دارم
خندید و گفت – اینو که خودم میدونم دیگه ؟
پوزخنده شو میتونستم احساس کنم سرد تر از هر وقت دیگه ای گفت
ادامه دادم می خوام در مورد پیشنهادی که دادین باهاتون حرف بزنم . صداشو رساتر کرد و گفت
– آدرس برات میفرستم بیا اینجا من الکی نمیتونم خرج تو مادرت کنم باید مطمئن بشم که جنس بنجل دستم نمیوفته.
با تعجب پرسیدم یعنی چی استاد؟
حرف؟ حرفی نیست من هر چیزی که لازم بود بهت گفتم تو فقط باید بگی قبولش می کنم و من مثل یک چراغ جادو تمام مشکلات تو حل می کنم تمام اینا به یک کلمه تو بستگی داره که بگی قبول می کنم صیغه شما بشم همین و بس !
– می خوام تستت کنم بیا با این آدرسی که برات می فرستم.
تمام راه ها بسته شده بود و تنها مسیری که جلوی روم بود همین بود هرگز فکر نمیکردم به اینجا برسم اما رسیده بودم پس زمزمه کردم
تماس که قطع کرد من حتی نفهمیدم منظورش از این حرف چیه می خواست چی رو تست کنه؟ دست و پام می لرزید اما باید میرفتم کولمو چنگ زدم و از اتاق بیرون رفتم مادرم نگران از آشپزخونه بیرون اومد و گفت کجا میری ساغر تو که الان رسیدی دخترم؟

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.4 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان آخرین این ماه به صورت pdf کامل از مهر سار

          خلاصه رمان :   گاهی زندگی بنا به توقعی که ما ازش داریم پیش نمیره… اما مثلا همین خود تو شاید قرار بود تنها دلیل آرامشم باشی که بعد از همه حرفا،قدم تو راهی گذاشتم که نامعلوم بود.الان ما باهم به این نقطه از زندگی رسیدیم، به اینجایی که حقمون بود.   پدر ثمین ناخواسته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ستاره های نیمه شب

    خلاصه رمان:   مهتاب دختر خودساخته ای که با مادر و برادر معلولش زندگی می کنه. دل به آرین، وارث هولدینگ بزرگ بازیار می دهد. ولی قرار نیست همه چیز آسان پیش برود آن هم وقتی که پسر عموی سمج مهتاب با ادعای عاشقی پا به میدان می گذارد.       به این رمان امتیاز بدهید روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گلپر به صورت pdf کامل از نوشین سلما نوندی

    خلاصه رمان:   داستان از جایی شروع میشه که گلبرگ قصه آرزویی در سر داره. دختر قصه آرزوی  عطر ساز شدن داره … .. پدرش نجار و مادرش خانه دار. در محله ی ساده ای از فیروزکوه زندگی می‌کنند اما با اومدن زال دستغیب تاجر شهردار شهر فیروزکوه زندگی گلبرگ دستخوش تغییر میشه یک ازدواج ناخواسته و یک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اغیار pdf از هانی

  خلاصه رمان :     نازلی ۲۱ ساله با اندوهی از غم به مردی ده سال از خود بزرگتر پناه میبرد، به سید محمد علی که….   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی

      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم برای همه مون این اتفاق افتاده! گلشنِ قصه ی ما

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان فال نیک به صورت pdf کامل از بیتا فرخی

  خلاصه رمان:       همان‌طور که کوله‌‌ی سبک جینش را روی دوش جابه‌جا می‌کرد، با قدم‌های بلند از ایستگاه مترو بیرون آمد و کنار خیابان این‌ پا و آن پا شد. نگاه جستجوگرش به دنبال ماشین کرایه‌ای خالی می‌چرخید و دلش از هیجانِ نزدیکی به مقصد در تلاطم بود! از صبح انگار همه چیز داشت روی دور تند

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
12 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
***
***
2 سال قبل

آقا ینی چی پارت دو رو میزنم سه رو میزنم همش پارت یک و میاره درستش کنید لطفااااا

sana
sana
4 سال قبل

سلام میشه لینک کانال و بدید

بعدم این پارتاش قاطی پاتیه ممنون میشم درستش کنید

taraneh
taraneh
4 سال قبل

میشه کانال اصلی ترنم رو بگید؟🙏🙏🙏🙏

ریحانه
ریحانه
4 سال قبل

خیلی از رمانا اینجورین
موضوعش خیلی تکراری نشده؟؟!!😐😐😐😐😐😯😯😯

ليلا
ليلا
4 سال قبل

چرا همه رمانا استاد داره 😂
دلبر استاد
عروس استاد
استاد خلافكار
صيغه استاد
عشق استاد
فلان استاد

دلارام
4 سال قبل
پاسخ به  ليلا

دقیقااااااا
همیشه موضوعش هم همینه که استاده پیشنهادومیده صیقش بشه اونم قبول میکنه بعدا عاشق هم میشن😕

زرى
زرى
4 سال قبل
پاسخ به  دلارام

واقعا چرا مثلا مهندس نه يا دكتر حتما بايد استادم باشه؟://

لیلا
لیلا
4 سال قبل
پاسخ به  زرى

این رمان صیغه استاد مال ترنم همون نویسنده رمان استاد خلافکار
کانالش کلا استاد دانشجویی
برای همین صیغه استاد گذاشته
رماشن عالی بخونین

لیلا
لیلا
4 سال قبل

اون یکی رمانشو نمیزارین؟ همون هم خونه ی استاد
اینم بزارین مال ترنم

لیلا
لیلا
4 سال قبل

عه رمان دیگه ترنم میزارین ایول خیلی محبوب شد توی کانال
پیشنهاد دوستان بخونین فقولاده اس

Zahra
Zahra
4 سال قبل

این که خیلی به هم ریختس هی از این ور میپره به اونور لطفا پارتای بعدرو درست بزارین ممنون

دسته‌ها
12
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x