رمان صیغه استاد پارت ۴۲ - رمان دونی

رمان صیغه استاد پارت ۴۲

 

شاید می‌خواست مسخره بازی دربیاره ولی من راه خودم و در پیش گرفتم و شروع کردم به رفتن.

اگه می‌خواست دنبالم ميومد دیگه!
با گام های بلند خودم و به ایستگاه اتوبوس رسوندم و داخلش نشستم تا اتوبوس بیاد.

تا دانشگاه تقریبا نیم ساعت راه بود!
با بوق های متوالی ماشین سرم و بالا آوردم و چشمام قفل چشمای هامون شد.
از عصبانیتش چشمام گرد شد؛ من که کار بدی انجام نداده بودم؟

آروم و با قدم های لرزون بلند شدم سمتش رفتم و در ماشین و باز کردم.
همین که پام و داخل ماشین گذاشتم پاش و روی گاز گذاشت و سریع حرکت کرد.

سریع جبهه‌ گرفتم : خودت گفتی برم!!
صداش کمی بلند بود : نگفتم سرت و بنداز و برو! گفتم بیا دم دانشگاه.

ترسم و نادیده گرفتم و وجود اضطرابم چشم غره ای بهش رفتم و صدای ضبط که به زور بالا می‌آمد و بلند کردم.

وقتی حرفی نزد فرض رو بر این گذاشتم که فهمیده مشکل از خودش بوده و دیگه مسئله رو پیش نکشیده.

به خونه که رسیدیم سریع ناهار گیتی خانوم و حاظر مردم و بعد از هول هولکی لباس هام درآوردن به سمت اتاقش رفتم و غذا رو با دقت دهنش کردم.

برام مهم بود که مردی که دوسش داشتم عاشق این زن بود… ولی چاره ای جز این داشتم؟؟ من اختیاری از خودم داشتم؟؟

شاید می‌خواست مسخره بازی دربیاره ولی من راه خودم و در پیش گرفتم و شروع کردم به رفتن.

اگه می‌خواست دنبالم ميومد دیگه!
با گام های بلند خودم و به ایستگاه اتوبوس رسوندم و داخلش نشستم تا اتوبوس بیاد.

تا دانشگاه تقریبا نیم ساعت راه بود!
با بوق های متوالی ماشین سرم و بالا آوردم و چشمام قفل چشمای هامون شد.
از عصبانیتش چشمام گرد شد؛ من که کار بدی انجام نداده بودم؟

آروم و با قدم های لرزون بلند شدم سمتش رفتم و در ماشین و باز کردم.
همین که پام و داخل ماشین گذاشتم پاش و روی گاز گذاشت و سریع حرکت کرد.

سریع جبهه‌ گرفتم : خودت گفتی برم!!
صداش کمی بلند بود : نگفتم سرت و بنداز و برو! گفتم بیا دم دانشگاه.

ترسم و نادیده گرفتم و وجود اضطرابم چشم غره ای بهش رفتم و صدای ضبط که به زور بالا می‌آمد و بلند کردم.

وقتی حرفی نزد فرض رو بر این گذاشتم که فهمیده مشکل از خودش بوده و دیگه مسئله رو پیش نکشیده.

به خونه که رسیدیم سریع ناهار گیتی خانوم و حاظر مردم و بعد از هول هولکی لباس هام درآوردن به سمت اتاقش رفتم و غذا رو با دقت دهنش کردم.

برام مهم بود که مردی که دوسش داشتم عاشق این زن بود… ولی چاره ای جز این داشتم؟؟ من اختیاری از خودم داشتم؟؟

کاش دلمم همین جوری بی دیلی عاشقش نمی‌شد.
کاش می‌فهمید من حق این که عاشق این مرد و بشم ندارم!! نداشتم ولی عاشقش شدم.
نمی‌دونم چقد وقت بود که تو فکر بودم ولی با خیس شدن صورتم به خودم اومدم.

من کی تا حالا داشتم گریه می‌کردم؟؟

سریع خواستم اشکم و پس بزنم که دست گرمی قبل از دست من به صورتم رسید.
و اون دست فقط می‌تونست برای یک نفر باشه!

آب دهنم و با ترس پایین دادم و فوری رد اشکم و پاک کردم.

گناه بود که می‌خواستم گریه کنم؟ منم آدمم خب! دلم می‌گیره! حقش و نداشتم؟
نیمچه لبخندی روی لبش نشست و دستم و گرفت؛ گیتی خانم که نمی‌تونست کاری بکنه فقط ساکت بهمون خیره شده بود.

هامون کوچیک ترین توجهی بهش نمی‌کرد! دستم و محکم فشار داد و کشیدم بیرون.

وقتی در و بست بدنم چسبیده به در شد و کار هامون بود!

نفسم بلافاصله بعد از کارش تند شد و چشمام از کاری که کرد تنگ تر شد.
_ چی کار می‌کنید؟ گیتی خانم…
جوری که نفسش به پشت لبم می‌خورد گفت : اهمیت نداره!

دلم پر از خوشی شد؛ این که زنش براش اهمیت نداشت خوشی نداشت؟؟ حاظر بودم بخاطر این حرف مهمونی و جشن بگیرم!

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان هم قبیله
دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند

      دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند خلاصه رمان: «آسمان» معلّم ادبیات یک دبیرستان دخترانه است که در یک روز پاییزی، اتفاقی به شیرینی‌فروشی مقابل مدرسه‌شان کشیده می‌شود و دلش می‌رود برای چشم‌های چمنی‌رنگ «میراث» پسرکِ شیرینی‌فروش! دست سرنوشت، زندگی آسمان و خانواده‌اش را به قتل‌های زنجیره‌ای زنانِ پایتخت گره می‌زند و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان غیث به صورت pdf کامل از مستانه بانو

        خلاصه رمان :   همیشه اما و اگرهایی در زندگی هست که اگر به سادگی از روشون رد بشی شاید دیگه هیچ‌وقت نتونی به عقب برگردی و بگی «کاش اگر…» «غیث» قصه‌ی اما و اگرهاییه که خیلی‌ها به سادگی از روش رد شدن… گذشتن و به پشت سرشون هم نگاه نکردن… اما تعداد انگشت‌شماری بودن که

جهت دانلود کلیک کنید
رمان عصیانگر

  دانلود رمان عصیانگر خلاصه : آفتاب دستیار یکی از بزرگترین تولید کنندگان لوازم بهداشتی، دختر شرّ و کله شقی که با چموشی و سرکشی هاش نظر چاوش خان یکی از غول های تجاری که روحیه ی رام نشدنیش زبانزد همه ست رو به خودش جلب میکنه و شروع جنگ پر از خشم چاوش خان عشق آتشینی و جنون آوری

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی

        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم دراحساسات وگذشته ی اوسبب ساز اتفاقاتی میشه و….    

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان فلش بک pdf از آنید 8080

  خلاصه رمان : فلش_بک »جلد_اول کام_بک »جلد_دوم       محراب نیک آئین سرگرد خشن و بی رحمی که سالها پیش دختری که اعتراف کرد دوسش داره رو برای نجاتش از زندگی خطرناکش ترک میکنه و حالا اون دختر رو توی ماموریتش میبنه به عنوان یک نفوذی.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رقص روی آتش pdf از زهرا

  خلاصه رمان :       عشق غریبانه ترین لغت فرهنگ نامه زندگیم بود من خود را نیز گم کرده بودم احساسات که دیگر هیچ میدانی من به تو ادم شدم به تو انسان شدم اما چه حیف… وقتی چیزی را از دست میدهی تازه ارزش واقعی ان را درک میکنی و من چه دیر فهمیدم زندگی تازه روی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
25 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
• M A H O U R •
• M A H O U R •
3 سال قبل

من نمیگم‌ رمان بده یا هرچی:>
ولی نویسنده یکم بیشتر و بهتر پارت بزاره بهتره💚
هرکی نمیخواد و بنظرش بده میتونه نخونه ولی نویسنده خیلی دیر پارت میزاره واقعا آدم کلافه میشه😐👌🏽

مرسانا
3 سال قبل

هعی…من سر این رمان پیر میشم🤐

مهدیس
مهدیس
3 سال قبل
پاسخ به  مرسانا

منم

مرسانا
3 سال قبل

هعی…من سر این رمان پیر میشم🤐😒

zahra
3 سال قبل

ادمین جان پارت بعدی رو کی میزارید؟🙏🏻

مهلادهقانی
مهلادهقانی
3 سال قبل
پاسخ به  admin

ادمین عزیز شمارمان که میزاری چطور محدوده رومشخص میکنی الان من بایدصبرکنم تا چندروزدیگه اینا برن سرمیزمثلا غذابخورن الانم که فقط ازدانشگاه برگشتن نصف پارتم که تکراریه عزیزم نمیگم کارت مشکلی داره امامن به عنوان ی مخاطب گاهی فراموش میکنم اصلا بخونم اگریکم جذابیت داشته باشه بهترنیست؟

MaHsHaD
3 سال قبل
پاسخ به  admin

وااای خسته نشی یه وقت

😑😐

MaHsHaD
3 سال قبل
پاسخ به  MaHsHaD

واااای خسته نشی 😑😐🙄

مریم
مریم
3 سال قبل
پاسخ به  admin

سلام ادامه رمان صیغه استاد گزاشته میشه؟؟ولطفا بگین چه روز هوایی پارت جدید میزاریم
من تاپارت۴۵خوندم

کیاناااااا
کیاناااااا
3 سال قبل

👍👍👍👍با شما به شدت موافقم

کیاناااااا
کیاناااااا
3 سال قبل

نویسنده جون
میشه پارتارو کمی زود بزاری لطفا؟؟؟😋
دو هفته من باید صبر کنم😁😁😁

کیاناااااا
کیاناااااا
3 سال قبل
پاسخ به  کیاناااااا

حداقل میشه پارتارو بلند بزاری

محیا
محیا
3 سال قبل

این چی بود دیگه بعد از یک هفته انتظار؟؟؟

Zahraaa
Zahraaa
3 سال قبل

ینی واقعا برات متاسفم بدبخت عقده ای ک بعد ی هفته ی پارت میدی ک دو سومش از قبله واقعا گشادیت میاد بنویسی خب استارت نزن مجبور نیستی چند تا رمان روک همه شونم مزخرفن رو باهم ادامه بدی من ک قید تدریس عاشقانه رو زدم فصل نامه میده فصلی ی پارت اینم ک چرت تر و افتضاح تر از همه لطفا ب خودت بیا خانوم ب ظاهر نویسنده

Tara
Tara
3 سال قبل

دیع مسخرشو دراوردی پارت قبل رو دوبار تو این پارت تکرار کردی فقطم دو خط جدید نوشتی
چرا ملتو سر کار گذاشتی ترنم؟
حیفه مردم ک دربدر دنبال این رمان مسخره تو ان

ترانه
ترانه
3 سال قبل

عزیزم نویسنده این رمان
چندین رمان دیگه هم به صورت انلاین داره
ولی هیچکدوم ارزش خوندن ندارن
قصد توهین ندارم ولی بهتره خیلی راحت رمانها رو تموم کنه . بعد راحت و با فکر باز یه رمان عالی رو شروع کنه.
ایشون هیچ گونه فکری واسه رمان نداره فقط راحت روابط رو در نظر داره.

‌
3 سال قبل
پاسخ به  ترانه

منم اصن رمان های رمان دونیو زیاد دوست ندارم فقط عروس استادو به قلم ترنم دوست داشتم ولی اینکه مسخرس یه طرف اینکه انقد لفطش میدن برا یه پارت یه طرف اینکه انقد پارتاش مسخره و چرته یه طرف به نظرم رمان های خانم هانیه وطن خواه و پگاه خیلی قشنگ تره

ayliiinn
3 سال قبل

عجقم!

زهرا
3 سال قبل

بله من هم با شما موفقم

ثنا
ثنا
3 سال قبل

بچه‌ها نگید به رمان مزخرفه یا بده
به هر حال نویسنده داره تلاش می‌کنه هم برای نوشتنش هم برای پیشرفت قلمش…
منم نویسندم و درک میکنم یه نویسنده جقدر زحمت می‌کشه…
نظرتون مورد احترامه…
این رمان بد و مزخرف نیست فقط سطحش پایین و نیاز به ویرایش داره…

ترانه
ترانه
3 سال قبل
پاسخ به  ثنا

عزیزمنویسنده این رمان
چندین رمان دیگه هم به صورت انلاین داره
ولی هیچکدوم ارزش خوندن ندارن
قصد توهین ندارم ولی بهتره خیلی راحت رمانها رو تموم کنه . بعد راحت و با فکر باز یه رمان عالی رو شروع کنه.
ایشون هیچ گونه فکری واسه رمان نداره فقط راحت روابط رو در نظر داره

MaHsHaD
3 سال قبل
پاسخ به  ثنا

ما داریم نظرمون رو میدیم
اگه نظر های ما نادیده گرفته بشه نویسنده تمام رمان هاش چرت و پرت میشه تا آخر بعدشم نظرات ما به شما چه مربوط هست؟!

Delaram
3 سال قبل

چه رمان مزخرفی😑

شیرین
شیرین
3 سال قبل
پاسخ به  Delaram

واقعا مزخرفه اونم چی تازه با نیم چه پارت خاک بر سرم اگه ادامش بدم! خب والا…

دسته‌ها
25
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x