رمان صیغه استاد پارت 86 - رمان دونی

 

 
سرش و بين دستاش گرفته بود و موهاي خوشگلش، اسير پنجه مردونه اش شده بود. سريع جلو رفتم و جلوش زانو زدم.

مچ دستاش و توي دستام گرفتم و سرش و بلند كرد.

نه نه… اين هامون نيست. هامون چشماش خوشگله. پس چرا چشماي اين مرد خالي از حسه؟!

– چي… چي شده هامون؟!
از سرديِ صداي مثل كوه يخش، قلبم به يكباره يخ بست و دلم مي خواست از ناراحتي اين لحن حزن آلود زار بزنم.

– بد من و شكستي ساغر. بد شكستي!
خواستم حرف بزنم و بغلش كنم؛ اما جسمش از سر تا پا شروع به فرو ريختن كرد و روي زمين ريخت.

جسم هامون مثل يه مجسمه تَرَك خورده روي زمين مي ريخت و من از ترس حتي نمي تونستم از جام تكون بخورم.

خودم و با هر زوري كه بود عقب كشيدم و
چشمام و روي هم فشار دادم. تمام توانم و جمع كردم و براي خالي كردن احساساتم، از ته دل جيغ كشيدم.

– ساغر جون… بيدار شو، داري خواب مي بيني.
خواب؟! يعني اين وحشت بي انتها همش يه خوابه؟!

آره آره… من دارم خواب مي بينم. من تو خونه هامون نيستم. بايد بيدار شم. بايد چشمام و باز كنم تا اين كابوس وحشتناك از جلوي چشمام محو شه.

بيدار شو ساغر. الان وقت خواب نيست. بايد بيدار شي. اينايي كه مي بيني حقيقي نيستن. چشمات و باز كن.

چشمام و باز كردم و خيره سقف بالاي سرم شدم. حس مي كردم تمام بدنم لمس شده.

دستي روي شونه ام قرار گرفت و به كمك فردي كه حتي نمي دونستم كي هست، روي تخت نشستم. ليوان آبي به لبام چسبيده شد و از خدا خواسته، يه نفس سر كشيدمش.

دستي روي شونه ام قرار گرفت و به كمك فردي كه حتي نمي دونستم كي هست، روي تخت نشستم. ليوان آبي به لبام چسبيده شد و از خدا خواسته، يه نفس سر كشيدمش.

– بهتري؟!
تونستم سرم و برگردونم تا حداقل بدونم بايد از چه كسي براي اينكه از يه مرگ حتمي نجاتم داده تشكر كنم؛ و اون كسي نبود جز رها كه با لباس اداري اما رنگارنگي كنار تختم وايساده بود.

به صورت دخترونه و خوشگلش لبخند فيكي زدم و سرم و به معني مثبت تكون دادم.
– خوبم. معذرت مي خوام.

– بابت چي؟ بابت اينكه فعاليت مغزت دست خودت نبوده و خواب ديدي ازم معذرت مي خواي يا اينكه بيدارت كردم كه بيشتر اذيت شي؟؟

لحن شوخ و شنگش باعث شد بي اختيار لبخند زدم و جوابم و با يه لبخند دندون نما و سرشار از انرژي داد.

– بابت اينكه سر و صدا كردم و مزاحمتون شدم.

– اوهو چه سنگين! راحت باش بابا. ما اينجا كسي و از كسي برتر نمي دونيم. به قول مامان لعيا ما اينجا همه مون باهم خواهر و برادريم.

به محبت قشنگ چشماي اقيانوسي رنگش لبخند زدم و دستم و توي دستش گرفت. فشار ريزي به دستم وارد كرد و بعد از چند ساعت طاقت فرسا، حس حمايتگر داشتن بهم دست داد.

– بلند شو بيا تو آشپزخونه منم ميگم فاطمه خانم برات صبحونه آماده كنه.

فوري جواب دادم: ميل ندارم راستش. اگر گرسنه ام شد قول ميدم بهت بگم كه اين كار و بكني.
با دودلي شونه بالا انداخت و دستاش و توي جيب مانتوي شاد و صورتي رنگش فرو برد.

– لباسات رو چوب لباسيه. دوست داشتي بيا تو حياط پيش بچه ها. منم تو حياطم.

حرفش و زد بعد از يه لبخند مهربون، از اتاق خارج شد.

آدماي اينجا عحيب خونگرم و مهربون بودن. نمي دونستن دختري كه راهش دادن كيه و اين طور با محبت باهاش رفتار مي كردن؛ چه برسه به بچه هاي معصومي كه احتمالاً اينجا زندگي مي كردن!

از روي تخت بلند شدم و آروم از پله هاش پايين رفتم. به سمت در كوچيكي كه توي اتاق بود و حدس مي زدم سرويس بهداشتي باشه رفتم و متوجه شدم حدسم درست بوده.

صورتم و شستم و خودم و توي آينه نگاه كردم.

به اندازه صد سال پير شده بودم! زير چشمام و گودي سياه رنگي گرفته بود و استخوون گونه هام، از هر وقت ديگه اي بيشتر توي چشم بود.
چشمام كه هميشه خدا برق مي زد، مثل يه كرم شب تاب مُرده بي فروغ شده بود و نشاط از دست رفته صورتم، من و به زني پنجاه ساله بديل كرده بود.

نگاهم و از خودم گرفتم و با بُرسي كه كنار روشويي بود، موهام و شونه مختصري زدم تا فقط قابل بستن بشه.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.3 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان یکبار نگاهم کن pdf از baran_amad

  خلاصه رمان : جلد اول     در مورد دختری ۱۵ ساله است به نام ترنج که شیفته دوست برادرش ارشیا میشه اما ارشیا اصلا اونو جز ادم ها حساب نمیکنه … پایان خوش.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عزرایل pdf از مرضیه اخوان نژاد

  خلاصه رمان :   {جلد دوم}{جلد اول ارتعاش}     سه سال از پرونده ارتعاش میگذرد و آیسان همراه حامی (آرکا) و هستی در روستایی مخفیانه زندگی میکنند، تا اینکه طی یک تماسی از طرف مافوق حامی، حامی ناچار به ترک روستا و راهی تهران میشود. به امید دستگیری داریا دامون ( عفریت). غافل از اینکه تمامی این جریانات

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بن بست pdf از منا معیری

    خلاصه رمان :     دم های دنیا خاکستری اند… نه سفید نه سیاه… خوب هایی که زیر پوستشون خوب نیست و آدمهایی که همه بد میبیننشون و اما درونشون آینه است . بن بست… بن بست نیست… یه راهه به جایی که سرنوشت تو رو میبره… یه مسیر پر از سنگلاخ… بن بست یه کوچه نیست… ته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان فردای بعد از مرگ
دانلود رمان فردای بعد از مرگ به صورت pdf کامل از فریبرز یداللهی

    خلاصه رمان فردای بعد از مرگ :   رمانی درموردیک عشق نافرجام و ازدواجی پرحاشیه !!!   وقتی مادرم مُرد، میخندیدم. میگفتند مادرش مرده و میخندد. من به عالم میخندیدم و عالمیان به ریش من. سِنّم را به یاد ندارم. فقط میدانم که نمیفهمیدم مرگ چیست. شاید آن زمان مرگ برایم حالی به حالی بود. رویاست، جهان را

جهت دانلود کلیک کنید
رمان جاوید در من

  دانلود رمان جاوید در من خلاصه : رمان جاويد در من درباره زندگي آرام دختريست كه با شروع عمليات ساخت و ساز برابر كافه كتاب كوچكش و برگشت برادر و پسرخاله اش از آلمان ، اين زندگي آرام دستخوش نوساناتي مي شود. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوانه عشق pdf از غزل پولادی

  خلاصه رمان :     جوانه عاشقانه و از صمیم قلب امیر رو دوست داره اما امیر هیچ علاقه ای به جوانه نداره و خیلی جوانه رو اذیت میکنه تحقیر میکنه و دل میشکنه…دلش میخواد جوانه خودش تقاضای طلاق بده و از زندگیش خارج بشه جوانه با تمام مشکلات میجنگه و زندگی سختی که با امیر داره رو تحمل

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
32 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mehrima
Mehrima
2 سال قبل

ینی پارت بعدیش کی میزاریی ماه ب ماه میزاری؟بابا خسته نباشی دلاور

shyyyliii
shyyyliii
2 سال قبل

بچه عااااااا
فازاین چیع؟؟؟
ع کی جنس میگیره؟؟؟؟
ینی ماهی ی پارتم میخواس بزاره الن باید پارت بعد رو میذاشت
ای سگ ت روحت ک اسکلمون کردی

zahra
zahra
2 سال قبل

جای دیگه میتونم این رمانو تهیه کنم؟

ayliiinn
2 سال قبل

چرا تموم نمیشه😑😂

انجل
انجل
2 سال قبل

وای خدا من که دیوونه شدم بعد چندماه یادم میوفته یه رمانی میخوندم که پارتی بود😂
بعد میام‌میبینم بعد سه ماه فقط دوتا پارت گذاشته
هیییی تهشم از پیش هامون رفت حالا بشینیم که بیاد اشتی کنن
پارت هایی که میزارم خیلی کوتاه
خلاصه که پدرمون درمیاد🤦🏼‍♀️😭

shyyyliii
shyyyliii
2 سال قبل
پاسخ به  انجل

خدایی ماهی یه پارت ظلمه
ب مولا ظلمه

Negin
Negin
2 سال قبل

میگم هامون و ساغر عقد کردن یا هنوز صیغن ب مولا انقد دیر پارت میزاره یادم رفته🤦🏻‍♀️😂

.....
.....
2 سال قبل

فوش🙂

یلدا
یلدا
2 سال قبل

دوستان من خیلی وقته تصمیم گرفتم این رمانو بخونم
اما هنوز شروع نکردم
رمان خوبی هست؟ بنظرتون بخونم یا نخونم😐😂

حاج خانم
حاج خانم
2 سال قبل
پاسخ به  یلدا

ببین بنظرم از صد فرسخیشم‌ رد نشو اگ میخای اینجا بخونی😂💔

shyyyliii
shyyyliii
2 سال قبل
پاسخ به  یلدا

ماهی دو خط میدن ک نصفشم چرت و پرته پارتای قبلی هم یا تو رابطه بودن یا ساغره خر عذاب وژدان داش داش گریه میکرد

فاطی
فاطی
2 سال قبل

عه ببخشید ادمین کیه؟

.....
.....
2 سال قبل
پاسخ به  فاطی

فاطمه

دلارا
دلارا
2 سال قبل

به به بالاخره یه پارت جدید اومد
خسته نباشی نویسنده😐

مهشید
مهشید
2 سال قبل

فقط میتونم بگم تـــــــــــــف تو ذاتت

ساحل
ساحل
2 سال قبل

کی فاز نویسنده رو درک میکنه؟ ؟؟
ناموصن ب منم بگین😂💔

میگم نمیخونم اگ پارت بعد بیاد
(رمان صیغه استاد پارت ۸۶)
حالا پارت بعدی
منی که عین چیز دارم میخونم😐😂💔

Tamana
Tamana
2 سال قبل

😐😐😐😐😐اه
توف تو این رمان مزخرففففففف

silvermoon
silvermoon
2 سال قبل

وای نه نه نه نه من یکی که تحمل صبر دوباره رو واسه یه فاکینگ پارت دیگه ندارم(اگه پارت بعدی بیا مث خر ذوقا بلند میشم میخونمش )

سپیده Sepideh
سپیده Sepideh
2 سال قبل

فاطمه بنظرم این رمان رو از سایت حذف کنی بهتره😂

سپیده Sepideh
سپیده Sepideh
2 سال قبل

اشکال نداره ادامه بده😂
موفق باشی😂
فقط مواظب باش ترورت نکنن😂

نفس
نفس
2 سال قبل

افرین🤣

علوی
علوی
2 سال قبل

کلاً ماجرای این رمان چی بود از اول؟؟ من یادم رفته 😙😙😙😙

نفس
نفس
2 سال قبل
پاسخ به  علوی

والا خودوم یادوم نی😂

ساحل
ساحل
2 سال قبل
پاسخ به  علوی

دختره فقیر بود استاد دانشگاهش‌ ک هامون باشه پیشنهاد صیغه بهش میده (چون زنش فلجه‌ و نمیتونه نیاز هاشو بر طرف کنه) خلاصه ک آینم‌ میاد زنش میشه دیگه وسطاش عاشق هم میشن‌
بقیشم دیه باید یادت باشه😂

ارزو
2 سال قبل

من یادم رفته پارت قبل چی بود😂😂😂💔💔💔

Sahar Shoorechie
Sahar Shoorechie
2 سال قبل

دیگه از شما عمری گذشته
زشته بعد از عمری زحمت کشیده و دست زیباتون رو خسته کنین
از شما دیگه انتظار نمیره که یک خط ویژه و رایگان برامون بزاری نویسنده جان
انشالله ۱۰۰سال دیگه به عمر ۱۰۰سالت اضافه شه تا ما هر ۱۰۰سال یه بار شما رو دیدار کنیم 😚😐

ساحل
ساحل
2 سال قبل
پاسخ به  Sahar Shoorechie

😂😂😂

نفس
نفس
2 سال قبل

من که اصلا نفهمیدم رمان چی شد اصن نصفش یادم نی😐💔

silvermoon
silvermoon
2 سال قبل

فاککککک

دسته‌ها
32
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x