رمان عشق تعصب پارت 105 - رمان دونی

برو

واقعا قلبم رو به درد آورده بود خیلی واسه ی من سخت بود ک شوهرم بهم خیانت کرده بود هیچ چیزی نمیتونست بیشتر از این واسم درد آور باشه !
_ چرا داری همچین میکنی میگم مست بودم اصلا حالم سرجاش نبود
سرس رو با تاسف تکون داد مشخص بود حسابی اعصابش خورد شده
_ بسه دیگه داری شورش رو درمیاری حواست هست داری چیکار میکنی اصلا ؟!
ساکت شده داشتم بهش نگاه میکردم اصلا نمیدونستم چیشده فقط میخواستم همه چیز آروم پیش بره
_ نه
_ مشخصه
ساکت شده داشتم بهش نگاه میکردم اصلا نمیدونستم چیشده و قراره چی بشه همه چیز بشدت اعصاب خورد کن شده بود
_ بهار
_ چیه !
_ همش اشتباه بود
_ اشتباه یا دوست داشتن تو ؟!
_ اشتباه
با عصبانیت خندیدم واقعا حسابی داشت روی اعصابم راه میرفت اصلا نمیدونستم چی باید بهش بگم !
_ برو
_ بسه داری لجبازی میکنی
_ من یا تو ؟
_ مشخصه که تو
اخمام بشدت تو هم فرو رفته بود نمیدونستم چی باید بهش بگم تا قلبم آروم بشه
_ میشه بری ؟!
_ نه
_ پس میخوای همینجوری وایستی آینه دق من بشی آره واست خوبه ؟!
_ تمومش کن

حسابی بغضم گرفته بود باورم نمیشد همچین بلایی سرم اومده باشه
چجوری میتونستم طاقت بیارم وسایلم رو جمع کردم رفتم ک کیانوش پایین نشسته بود
بوسه پیشش نشسته بود ، آریا و طرلان هم بودند کیانوش همین ک چشمش به من افتاد سریع بلند شد اومد سمتم و گفت :
_ داری چیکار میکنی ؟
چشمهام حسابی پر شده بود یعنی متوجه نشده بود دارم چیکار میکنم !
_ میخوام برم
_ کجا ؟
_ خونه ی خودم !
خوب بود یه خونه داشتم ک واسم سر پناه باشه دوست نداشتم بیشتر از این اینجا باشم
_ نمیتونی بری برو اتاقت
_ میرم کی میخواد جلوی من و بگیره
_ نزار سگ بشم !
پوزخندی بهش زدم :
_ تو همیشه همین شکلی هستی اصلا کی نرمال بودی هان !؟
نفسش رو با عصبانیت بیرون فرستاد :
_ بهار
_ چیه
_ بسه
_ برو پیش زنت چیکار به من داری
بوسه بلند شد و گفت :
_ ولش کن اگه میخواد بره بره چرا داری جلوش رو میگیری نمیفهمم
_ خفه شو
با عصبانیت سرش داد زده بود بوسه ساکت شد شاید فکر میکرد بخاطر بچه ی تو شکمش باهاش ملایم برخورد کنه یا چیزی بهش نگه
از فرصت استفاده کردم سریع رفتم اما کیانوش بهم رسید دستم رو گرفت و خشمگین غرید :
_ دوست داری یه بلایی سرت بیارم همچین میکنی آره ؟!
با چشمهای ریز شده داشتم بهش نگاه میکردم دیگه چ بلایی میخواست سرم بیاره

_ دیگه بلایی مونده سرم نیاورده باشی ؟!
_ داری شلوغش میکنی حالیت هست یا نه قصد داری من بکشمت
ساکت شده داشت بهم نگاه میکرد مشخص بود حسابی اعصابش خورد شده
_ بسه دیگه
چشمهام حسابی پر شده بود این قصد داشت چیکار کنه داشت همچین میکرد
_ بسه تمومش کنید
_ کسی ک باید تمومش کنه خودتی
حسابی اعصابم به هم ریخته شده بود نمیدونستم چی باید بهش بگم رسما قاطی کرده بود
_ شما دیوونه شدید
_ نه
_ ببین کیانوش من نمیام
_ میای
_ نه
_ به زور میبرمت
_ الان زنت حامله هستش قراره بچتون بدنیا بیاد چرا اومدی دنبال من
چنگی تو موهاش زد :
_ قسم میخورم من اشتباه کردم
پوزخندی بهش زدم :
_ اشتباه ؟
_ آره
_ برو کیانوش دست از سر منم بردار
_ داری شلوغش میکنی
_ نه
_ آره داری شلوغش میکنی و این واقعیت باعث میشه قلب من به درد بیاد
_ بسه دیگه داری اعصاب خوردی میکنی
_ من نمیتونم بیام ولم کن برم میفهمی
_ نه
_ چیه به یکی راضی نیستی !
دستش بالا رفت و با قدرت تو صورتم فرود اومد

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.5 / 5. شمارش آرا 21

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان شهر زیبا pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:       به قسمت اعتقاد دارید؟ من نداشتم… هیچوقت نداشتم …ولی شاید قسمت بود که با بزرگترین ترس زندگیم رو به رو بشم…ترس دوباره دیدن کسی که فراموشش کرده بودم …آره من سخت ترین کار دنیا رو انجام داده بودم… کسی رو فراموش کرده بودم که اسمش قسم راستم بود… کسی که خودش اومده بود تو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عبور از غبار pdf از نیلا

  خلاصه رمان :           گاهی وقتها اون چیزایی رو ازدست می دیم که همیشه کنارمون بوده وگاهی هم ساده ساده خودمونو درگیر چیزایی میکنیم که اصلا ارزششو ندارن وبودونبودشون توزندگی به چشم نمیان . وچه خوب بودکه قبل از نابودشدنمون توی گرداب زندگی می فهمیدیم که داریم چیاروازدست می دیم و چه چیزایی را بدست

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان می تراود مهتاب

    خلاصه رمان :       در مورد دختر شیطونی به نام مهتاب که با مادر و مادر بزرگش زندگی میکنه طی حادثه ای عاشق شایان پسر همسایه ای که به تازگی به محله اونا اومدن میشه اما فکر میکنه شایان هیچ علاقه ای به اون نداره و برای همین از لج اون با برادر شایان .شروین ازدواج

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی

    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم، انگشتان کوچکم زنجیر زنگ زده تاب را میچسبد و پاهایم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماهت میشم pdf از یاسمن فرح زاد

  خلاصه رمان :       دختری که اسیر دست گرگینه ها میشه یاسمن دختری که کل خانوادش توسط پسرعموی خشن و بی رحمش قتل عام شده. پسرعمویی که همه فکر میکنن جنون داره. کارن از بچگی یاسمن‌و دوست داره و وقتی متوجه بی میلی اون نسبت به خودش میشه اونو مثل برده تو خونه‌اش چند سال زندانی میکنه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان روابط
دانلود رمان روابط به صورت pdf کامل از صاحبه پور رمضانعلی

    خلاصه رمان روابط :   داستان زندگیِ مادر جوونی به نام کبریاست که با تنها پسرش امید زندگی می‌کنه. اونا به دلیل شرایط بد مالی و اون‌چه بهشون گذشت مجبورن تو محله‌ای نه چندان خوش‌نام زندگی کنن. کبریا به‌خاطر پسرش تو خونه کار می‌کنه و درآمد چندانی نداره. در همین زمان یکی از آشناهاش که کارهاش رو می‌فروخته

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
26 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بی اعصابمو سگ اخلاق ! در نیوفت بام
بی اعصابمو سگ اخلاق ! در نیوفت بام
1 سال قبل

دوست دارم تیکه تیکه ات کنم اونم با چاقو😤😒اسکل پلشت نمیخوای همشو بزاری گوه میخوری رمان شروع میکنی

نهال
نهال
1 سال قبل

سلام بچه ها مگه شوهر بهار اسمش بهادر نیود یهو چرا شد کیانوش میشه برام توضیح بده
نویسنده سال جدید شده و شما نمیخوای پارت بزارین؟

خاطره
خاطره
7 ماه قبل
پاسخ به  نهال

چون به‌ادر تصادف می کنه و بعد با جراحی پلاستیک به عنوان کیانوش پسرعموی بهادر برمی گرده به داستان و به بهار به دروغ می گن که بهادر تو اون تصادف کشته شده…

yegane
yegane
2 سال قبل

نویسنده پارت جدید نزاشتع

roya
roya
2 سال قبل

رمانی که دنبالشی که اسم پارتنر های اصلیش آهو و امیر عماده اسم رمان عروس کوچولو ی منه

فاطی 85
فاطی 85
2 سال قبل

اگه اشتباه نکنم این رمان در واقع فصل دوم رییس مغرورمن هست
فقط چرا ادامه نداره؟؟
آخه اولین پارت مال خرداد ۹۸ بود چرا تا الان تموم نشده😑

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Fateme Sabzalipoor
...
...
2 سال قبل

لطفا بقیشم بزارید من خیلی کنجکاوم بدونم بقیش چی میشههههههه

نازلی
نازلی
2 سال قبل

اگه نویسنده دیگه نمیخوادبنویسه بگین خودمون یه جوری تهشوجمع کنيم
ادمییییییین ممنون میشم پیگیری کنی

نازلی
نازلی
2 سال قبل

🥲🥲🥲🥲
ممنون فاطمه جانم

نازلی
نازلی
2 سال قبل

پارت بعدی کوش پس😑😑🤨🤔🤔🤔🤔

خانوم عصبانی
خانوم عصبانی
2 سال قبل

نویسنده این رمان کیه
چرا بقیه داستان رو ننوشته
اینقدر بخونی ببینی ناقصه
نمیتونست تمومش کنه چرا از اول نوشت این داستان رو

خانوم عصبانی
خانوم عصبانی
2 سال قبل

خیلی طول کشیده الان نزدیک سه ماه شده
اگه با نویسنده رمان در ارتباط هستید لطفا بهشون اطلاع رسانی کنید

Fatima
Fatima
2 سال قبل

بنظرم من این رمان مربوط به رئیس مغرور من نمیشه

مهشید
مهشید
2 سال قبل

کلا رمان بر حسب این میچرخه ک بهار: جان
از من دلخوری: نه
بهار: کیانوش
کیانوش: جان
بهار: من میخام برم
کیانوش: ن حق نداری بری
چررررتت مزخرف با این پارت گذاریتون

Diana
Diana
2 سال قبل

چرا پارت بعدی رو نمیذاری توی سال قبل این پارت منتشر شد و دیگه ما نفهمیدیم ادامه داستان چی پیشه
چرا انقدر طولش میدید خب
مگه منتشر کردن زود به زود پارت ها چه مشکلی داره که انقدر طولش میدید 😐😑
لطفا زودتر پارت جدیدو بذارید

ترنم
ترنم
2 سال قبل

تورو قرآن بعدی رو بده

Shida
Shida
2 سال قبل

سلام ، ممنونم از وبسایت خوبتون🌸، من خیلی وقته دنبال یه رمانم ،اسمشو نمیدونم ولی شخصیت هاش یه شیخ عرب به اسم میرعماده که یه دختر ایرانی به اسم اهو رو از یه شیخ عرب دیگه هدیه میگیره میبرتش عمارتش و …
، میشه اگه اسمش رو میدونین یا پی دی افش رو دارین قرار بدین لطفا؟؟

Sana
Sana
2 سال قبل

چرااا پارت ۱۰۶ رو نذاشتید 😐

مایکلیو
مایکلیو
2 سال قبل

هر صد قرن یک پارت😶😶😶😶😶😶

hadis
hadis
2 سال قبل

چرا انقدر دیر پارت میزارید؟؟خیلیم پارتا کوتاهه لطفا زودتر پارتارو بزارین اینجوری آدم فراموش میکنه هرچی که خونده دیگه ام رمان براش جالب نیست

فاطمه
فاطمه
2 سال قبل

واقعا مضخرفه با این نوع پارا گزاریتونو این نوع نوشتن و موضوعش کلا مضخرفه حیف وقتم

رکسانا
رکسانا
2 سال قبل

چرت تر از این رمان ندیدیم بنظرم نویسنده دیگه نمیدونه چکار کنه همینطوری فقط مینویسه

Mahi
Mahi
2 سال قبل

چرا انقدر دیر میذارید؟؟؟؟ ، چی میشه هرروز یا یک روز در میون بذارید؟؟؟ چرا پارت انقدر کوتاهه؟ ، خواهشا سریع بذارید ، آدم کلِ داستان رو فراموش میکنه

دسته‌ها
26
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x