48 دیدگاه

رمان عشق تعصب پارت 84

5
(1)

 

_ حالا اگه میشه برو بیرون
به سمتم اومد و با صدایی خش دار شده گفت :
_ بهنام چند روز دیگه میاد
با چشمهای ریز شده داشتم بهش نگاه میکردم مگه قرار نبود زودتر بیارنش پس چرا داشتند لفتش میدادند نکنه مشکلی پیش اومده بود
_ ببینم نکنه چیزی شده ؟
_ ن
_ پس …
_ دارم آماده اش میکنم همین
ساکت شدم چیزی بهش نگفتم اما یه بیقراری خیلی عجیبی داشتم دلم واسه ی پسرم تنگ شده بود و این دست خودم نبود
_ میشه بری بیرون حالا ؟
_ آره
بعدش از اتاق گذاشت رفت خیلی دوست داشتم بفهمم چرا بهادر هنوز داشت نقش بازی میکرد انگار کیانوش هستش قصد داشت به چی برسه واسم عجیب بود
* * *
_ طرلان
_ جان
_ نباید هیچ چیزی رو بهشون بگی باشه ؟
خیره به من شد و پرسید :
_ چرا ؟
_ خودت میدونی من دوست دارم خودشون به حرف بیان وگرنه اگه خودم میخواستم بفهمن سالها پیش بهشون میگفتم ن اینکه بزارم برم
طرلان ناراحت داشت به من نگاه میکرد :
_ آخه اینطوری عذاب میکشی !
پوزخندی کنج لبم نشست :
_ من همیشه عذاب میکشم ولی مگه درست بشو هستش همیشه اینطوری بوده و هست
_ اما اگه بگی …
_ هیچ چیزی درست نمیشه
_ چرا انقدر مطمئن هستی ؟
_ چون میدونم
نفسم رو لرزون بیرون فرستادم نمیدونستم چی باید بگم ولی خیلی بد شده بود رسما اوضاع عجیبی بود ک درست شده بود
_ بهار
_ جان
_ من همیشه پیشت هستم هیچوقت فراموش نکن باشه ؟!
_ باشه
میدونستم همیشه پیشم هست چون با همه فرق داشت …

آریا اومد پیشمون نشست و خطاب به من گفت :
_ تصمیم درستی گرفتی باید پیش پسرت باشی ن اونجا دور ازش
گوشه ی لبم کج شد :
_ من منتظر بودم شما واسم تصمیم بگیرید
طرلان لبش رو گزید ، آریا اخماش رو تو هم کشید
_ چرا انقدر تلخ شدی ؟
_ شاید شما باعثش شدید !.
_ ما ؟
_ آره
_ خوب بگو چرا باعثش شدیم چ بدی در حقت کردیم ک به این حال و روز افتادی ؟
نمیدونستم چی باید بهش بگم اما حسابی تحت فشار بودم و همه چیز داشت بهم فشار میاورد
_ مهم نیست
میدونست قصد ندارم درموردش صحبت کنم واسه ی همین زیاد اصرار نکرد
_ بهار
به سمتش برگشتم و با صدایی که بشدت خش دار شده بود گفتم :
_ جان
_ ما دیگه بریم کاری نداری ؟
_ نه مواظب خودت باش
_ باشه
خواستند برن ک آریا خیره به من شد و قبل رفتن خطاب بهم گفت :
_ بلاخره میفهمم چت شده ، مواظب خودت باش چیزی اذیتت کرد کافیه بهم بگی من هنوزم داداشت هستم .
بعدش گذاشت رفت طرلان هم همراهش ، میتونستم فراموش کنم من رو بازی داده بودند
_ بهار
به سمت کیانوش برگشتم ؛
_ چیه ؟
_ چرا با آریا انقدر سردی ؟
_ به تو ربطی داره
اومد روبروم نشست :
_ آره

_ به تو هیچ ربطی نداشت پس تو مسائلی ک بهت ربطی نداره دخالت نکن لطفا
چشمهاش گرد شد
_ تو واقعا دیگه داری شورش رو درمیاری مثل اینکه یادت رفته من شوهرت هستم
با شنیدن این حرفش شروع کردم به خندیدن وقتی خنده ام تموم شد گفتم :
_ تو واقعا عقلت رو به کل از دست دادی چون یه سری چیز ها رو فراموش کردی
_ چی رو ؟
_ اینکه طلاق گرفتیم
_ هر چی
_ بسه واقعا حوصله ندارم باهات کل کل کنم پسرم کی میاد ؟
_ ده روز دیگه
چشمهام گرد شد
_ چی ؟
_ شنیدی چی گفتم
_ چرا انقدر دیر
_ پیش اومده اما میاد نیاز نیست ناراحت باشی
نمیدونستم چی باید بهش بگم اما حسابی ناراحت شده بودم دوست داشتم پسرم رو زودتر ببینم اما انگار قسمت نبود پس نباید بهش فشار میاوردم …
اسمم رو صدا زد :
_ بهار
_ بله
_ با بوسه ک مشکلی ندارید
_ نه
_ خوبه چون دوست ندارم مشکل درست بشه و وقتی بهنام میاد آرامش باشه
_ من باعث دردسر یا نا ارومی نمیشم چون با هیچکدومتون کاری ندارم اما اگه پیش بیاد پس خودتون باعثش شدید ، از من دور باشید کافیه
پوزخند صدا داری زد :
_ خیلی دم در اوردی
_ توقع داشتی ساکت باشم در برابر کار هایی که همش دارید انجام میدید
_ کسی اینجا کاری به تو نداشته بهار پس انقدر اراجیف نباف
_ جرئت نداشتید فعلا

‌ _درد دارم خان‌زاده بسه.
+خودم آرومت میکنم هنوز ازت سیرنشدم..
_اخ بسه از دیشب نزاشتی بخوابم تاصبح زیرت بودم دیگه نمیتونم بسه…
+یدور دیگه بریم مزت زیر دندونمه هنوز میخوام…
_نمیتونم تو رو خدا…
+هیش…
تا خواستم چیزی بگم با کاری که کرد ….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 3.6 (5)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
اشتراک در
اطلاع از
guest

48 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Amir
Amir
3 سال قبل

خب دیگه اهالی محترم
شب خوش
راستی عسل داشتم سربه سرت میزاشتم داشتم باهات شوخی میکردم اینم یه امتحان بود ببینیم جنبت چقدره بشناسیمت😉
یکم هم به ایلیا کمک کردم😆
اگه ناراحت شدی ببخش
مریم و مهدیس اگه دلخوری وجود داره ببخشید دیگه😃💚
شب بخیر😴

Mahdis
Mahdis
پاسخ به  Amir
3 سال قبل

نه بابا دلخوری برای چی
راستی من کوجا بداخلاق شدم؟
.
.
شبت بخیر
خوب بخوابی منم داشتم میرفتم
.
.
.
شب همگییییییی بخیر
خوب بخوابید عزیزان

ناشناس
ناشناس
پاسخ به  Amir
3 سال قبل

سلام صبحتون بخیر و شادی 😘 😍 💐
وای بچه ها من دیشب گوشیم شارژش تموم شد زدم تو شارژ دیگه هرچی صبر کردم روشن نشد که بیام سایت
.
.
مشکلی نیست بابا می‌دونم داشتی شوخی میکردی ولی تو چت روم گفتم کلا آدم رکیم پس اگه بهم میگفتی صادقانه جواب میدادم بی جنبه ام یا نه
اما حالا بگذریم ناراحتم نیستم بابت این موضوع چون باعث شدی بعد دوماه بخندم
و خیلی خوشحال شدم سایت صاحب پسرای واقعی شده 😂
البته داداش پوریامون از اول بوده با آقا شهاب و آقا محمد همسر ریحان جون💖🌹

shirin
shirin
پاسخ به  ناشناس
3 سال قبل

عاه پوریا کم پیدا شده راستی عسل ایلیا میشناسی؟

ناشناس
ناشناس
پاسخ به  shirin
3 سال قبل

ارهه من نیمه دوم عید رو رفتم نورآباد خیلی دلم میخواست بیام سایت اما وقت سر خاروندن نداشتم دیگه 2 ماهه ازش خبر ندارم

Amir
Amir
پاسخ به  ناشناس
3 سال قبل

سلام صبح تو هم بخیر
.
.
منم که گفتم رک بودن تو جمع دخترونه برا من توووووووبه😜

shirin
shirin
پاسخ به  Amir
3 سال قبل

عه امیرکبیر سلام صبحت بخیر چطوری خاله بیا اونور تو چت روم ۱۷۵

nasii
3 سال قبل

امیر علیکم اسلام خوبی بچه چخبرا

Amir
Amir
پاسخ به  nasii
3 سال قبل

😆
سلام
.
.
عالیم
سلامتی
تو چطوری؟

nasii
پاسخ به  Amir
3 سال قبل

همیشه عالی باشی!
.
.
.
مرسیانو اره سلامتم !
.
.
.

خوبم بد نیستم !
.
.
.

ننت خوبه؟!
.
.
.
خواهرت؟!
.
.
.

Amir
Amir
پاسخ به  nasii
3 سال قبل

خداراشکر
ننم نمیدونم یهو بد اخلاق شد
خواهرمم که با هام قهره

Amir
Amir
3 سال قبل

مهدیس
دلت میاد به پسرت بگی پرو؟!😔💔

Mahdis
Mahdis
پاسخ به  Amir
3 سال قبل

اره ایندفعه دلم اومد

Amir
Amir
پاسخ به  Mahdis
3 سال قبل

با گوشی هسی یا لپ تاپ؟!

Mahdis
Mahdis
پاسخ به  Amir
3 سال قبل

چطورر؟

ناشناس
ناشناس
پاسخ به  Mahdis
3 سال قبل

مهدیس عکسمو گذاشتم دیدی؟؟

Mahdis
Mahdis
پاسخ به  ناشناس
3 سال قبل

اره گلم خیلی ناناسییی

Amir
Amir
پاسخ به  Mahdis
3 سال قبل

میتونم پیامت بدم؟!😊

Mahdis
Mahdis
پاسخ به  Amir
3 سال قبل

خب همینجابگو

Amir
Amir
پاسخ به  Mahdis
3 سال قبل

😉بیخیالش
ایلیا که اومد بهش میگم تو هم میفهمی😉😉

Mahdis
Mahdis
پاسخ به  Amir
3 سال قبل

اها باشه

ایلیا
ایلیا
پاسخ به  Amir
3 سال قبل

اسمم اومد
جانم داداش؟

Amir
Amir
پاسخ به  ایلیا
3 سال قبل

😂خوب شد اومدی
میگما طرف جنبش بالاس😆 تو هم یه پیشنهاد بهش بده ببینیم عکس العملش چیه😊😆

ایلیا
ایلیا
پاسخ به  Amir
3 سال قبل

باشه
فعلا حوصلم نمیشه

Amir
Amir
3 سال قبل

عسل هستی؟!
باید بگم که کسی تو رو به ریش من نبسته
آخه من ریش ندارم 😆
نظرت در مورد من چیه عزیزم؟؟!

ناشناس
ناشناس
پاسخ به  Amir
3 سال قبل

بچه چی بگم من به تو اخه؟؟ 😂
ول کن هم نیستی که

Amir
Amir
پاسخ به  ناشناس
3 سال قبل

نوچ😊

ناشناس
ناشناس
پاسخ به  Amir
3 سال قبل

ای مریم این چی بود انداختی تو دهن این بچه 😂

Amir
Amir
پاسخ به  ناشناس
3 سال قبل

چکار مریم داری
.
.
از اولین کامنتت گزینه خوبی به نظرم اومدی!😊

ناشناس
ناشناس
پاسخ به  Amir
3 سال قبل

نکه مریم گفت دوست دارم اسم زنداداشم عسل باشع واسه همون گفتم

امیر نمیخوای بیخیال شی؟؟
بعدشم مگه من عروسکم که میگی از نظرم گزینه خوبی اومدی؟؟

Amir
Amir
پاسخ به  ناشناس
3 سال قبل

از نظر من که عروسک نیستی
آدمی همین😊
.
.
یه سری هم به کامت بالایی من بزن😉
شب خوش

nasii
3 سال قبل

سلام مهدیس عزیزمم خوبم تو چطوری ؟!

ابانوممممم خوبی اجی قشنگممم!

Mahdis
Mahdis
پاسخ به  nasii
3 سال قبل

خداروشکر که خوبی
منم خوبم جانیم

nasii
پاسخ به  Mahdis
3 سال قبل

عسیسسسیی مهدیس جانمم گوزلیممم

Mahdis
Mahdis
پاسخ به  nasii
3 سال قبل

تو بیشتر
فدات شم نسی جونم

ناشناس
ناشناس
پاسخ به  Mahdis
3 سال قبل

مهدیس گذاشتم 😁
میدونم خیلییی بیبی فیسم فقط جون من اینو نگو ها😅😬

Mahdis
Mahdis
پاسخ به  ناشناس
3 سال قبل

وییییییییییییییی کوچولوی قشنگ من
فدات بشم

ناشناس
ناشناس
پاسخ به  Mahdis
3 سال قبل

مهدیس میدونی من تا شیش سالگیم فکر میکردم اسمم ماشالاست؟؟ 😂

Mahdis
Mahdis
پاسخ به  ناشناس
3 سال قبل

😂😂😂

ناشناس
ناشناس
پاسخ به  Mahdis
3 سال قبل

بس که هرکی رد می‌شد بهم میگفت ماشالا ولی نمیدونم چرا آخرش همیشه چشم میخوردم 😐😢😂

مهدیس
مهدیس
پاسخ به  ناشناس
3 سال قبل

عزیزم خوشگلی دیگه

Aban
پاسخ به  nasii
3 سال قبل

هوم خوبم
هنو نمتونی ریپ بزنی؟

nasii
پاسخ به  Aban
3 سال قبل

خداروشکر که خوبی عسیسممم

nasii
3 سال قبل

……

nasii
3 سال قبل

سلام

Aban
پاسخ به  nasii
3 سال قبل

سلام
خوبی چطوری چخبر؟!

Mahdis
Mahdis
پاسخ به  nasii
3 سال قبل

سلام نسترن جونمممممم
چطوری عزیزدلم؟

Amir
Amir
3 سال قبل

😂😂😂این تیکه آخری چی بود دیگه
.
.
.

دسته‌ها

48
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x